loading...
مجمع فرهنگی تبلیغی طلاب و روحانیون امام جعفر صادق علیه السلام

طلاب و روحانیون بازدید : 16 1391/08/21 نظرات (1)

نگاهی به جریان شیطان پرستی در ایران

در تحقیقات مستندی که به تازگی بیان شده و در اختیار مسئولان قرار گرفته است، لباسهای گشاد، رنگی جلف، انگشترهای تیغ‌دار، دستبندهای عجیب، گردنبندهای اسکلتی با موهای بلند یا سر طاس، به عنوان نشانه‌های ویژه گروههای همسو با شیطان پرستی بیان شده است.
این روزها شاید اصطلاح مهجور و دور از ذهن «شیطان پرستی» به گوش شما هم رسیده باشد. اصطلاحی که حتی بدون شناخت و آگاهی از ابعاد مختلف غیر انسانی آن، در همان لحظه نخست شنیدن، برایتان ناگوار و ثقیل و گرویدن به آن احمقانه به نظر می‌رسد؛ چراکه مطابق فطرت پاکی که خداوند در نهاد هر انسانی به ودیعه نهاده، شیطان و اعمال غیرانسانی و غیراخلاقی وابسته به افکار شیطانی، مورد نفرت و انزجار است.

متأسفانه اخیراً به واسطه کم‌رنگ شدن ارزشها و مفاهیم غنی دینی، در برخی جوامع و در پی احساس ناامنی سران یهود از گسترش دامنه تعالیم ناب اسلام محمدی و تلفیق ادیان ابراهیمی و رسیدن جهان به امنیت و آرامش موعود، شیطان پرستی و نمادهای مختلف وابسته به آن، مانند ویروسی جهش یافته و کشنده فراگیر شده است.

ورژن جدیدی که رهبران آن سیرک بازها، رقاصه‌ها، هنرپیشه‌ها و شخصیتهای رعب‌آور و مبتذل صحنه‌های کثیف اجتماعی و تعالیم آن وقیح ترین اعمال انسانی است، نهایتاً به پوچی، خود باختگی و خودکشی پیروانش منتهی می‌شود. اگرچه به واسطه ارزشهای والای دین مبین اسلام، دست شیطان بر مؤمن وارسته، کوتاه و به مدد خداوند نفوذ نشانه‌های این فرقه پلید در جوامع اسلامی کم‌رنگ‌تر است، ولی ارائه مطالب زیر، شما را با زوایای مختلف «شیطان پرستی» آشنا می‌سازد تا ناخواسته جوانان مسلمان این مرز و بوم، به وادی پوچی کشیده نشوند و با پرهیز از هرگونه رفتار، گفتار، پوشش و سایر مظاهری که برگرفته از جریانهای سخیف غرب است، به کمال انسانی برسند.

1) شیطان پرستی در ایران

شیطان پرستی جدید نیز مانند برخی فرقه های دیگر، کم و بیش در جامعه نفوذ کرده و جسته و گریخته رفتارها، چهره ها، کتاب ها و علائمی در این موضوعات مشاهده می کنیم.یک گروه تحقیقاتی، نسبت به گسترش شیطان پرستی در جامعه هشدار داده که اکنون بیش از 70 فرقه شیطان پرستی در کشور فعال هستند. و نیز کارشناسان فرهنگی با اشاره به پوشش و مدلهای جدید موی برخی از دختران و پسران، از گسترش شیطان پرستی ابراز نگرانی کرده اند و هشدار داده اند: این جریان ضد فرهنگی که از دهه 70 وارد کشور شد ؛

در سایه غفلت مسئولان، به سرعت در غالب شبکه‌های زیرزمینی در تهران، برخی شهرستانها و مراکز استانها ریشه دوانیده است.در تحقیقات مستندی که به تازگی بیان شده و در اختیار مسئولان قرار گرفته است، لباسهای گشاد، رنگی جلف، انگشترهای تیغ‌دار، دستبندهای عجیب، گردنبندهای اسکلتی با موهای بلند یا سر طاس، به عنوان نشانه‌های ویژه گروههای همسو با شیطان پرستی بیان شده است.

2) نمادهای شیطان پرستی

در بررسی نمادهای متعلق به شیطان پرستی خط بسیار روشنی از ارتباط صهیونیسم و شیطانیسم به وضوح قابل مشاهده است. در ذیل برخی از نمادها که به عنوان نگین انگشتر، گردنبند، تصاویر بر روی دست بندها، پیراهن، شلوار، کفش، ادکلن، ساعت و ... درج شده و از جمله به ایران اسلامی نیز راه یافته است، ذکر گردیده است.

صلیب وارونه، عدد666(عدد مخصوص شیطان که از سال های پیش تاکنون این عدد با اشکال مختلف بر روی دیوار شهرهای بزرگ کشور مشاهده شده)، صلیب شکسته یا چرخ خورشید، چشمی در حال نگاه به همه جا( این علامت در پیشگویی، جادوگری، نفرین گری و کنترل های مخصوص جادوگری استفاده می شود)، ضد عدالت (تبر وارونه)، سربز، هرج و مرج که به معنای از بین بردن تمام قوانین است و دلالت بر این امر دارد که « هرچه تخریب کننده است، تو انجام بده» و هم چنین علامت دست شیطان، از نمادهای اصلی شیطان پرستی هستند.

3) ویژگی ها و اعتقادات شیطان پرستی

جریان شیطان پرستی در غرب، با ابزار موسیقی اعلام موجودیت کرد و گسترش یافت و روابط نامشروع، موسیقی متال، رفتارهای ساحرانه و اعمال و مناسک خاص ماورایی و جادوگری از ویژگیهای این جریان است.

خودپرستی به جای خداپرستی، اعتقاد به اصالت ماده، ضد مذهب بودن خصوصاً مذاهبی که اعتقاد به زندگی پس از مرگ دارند، انکار معاد، خون خواری، اعتقاد به استفاده از لذت در حد اعلای آن(زیرا تمام خوشی ها دنیایی است و این خوشی ها خصوصاً لذات جنسی پتانسیل لازم را برای کارهای روزانه آماده می کنند)، از جمله اعتقادات این جریان منحرف است.

4) نحوه تبلیغ و عضوگیری

الف) اینترنت: رشد تعداد مخاطبان شبکه جهانی اینترنت در سالیان اخیر آسیب هایی را متوجه نظام فرهنگی کشور کرده است که از جمله تحرکات منفی آن می توان به فعالیت شیطان گرایانه اشاره کرد. از جمله تحرکات اینترنتی شیطان پرستان در ایران که تاکنون نیز ادامه دارد می توان به تبلیغ آنها درسایت ها و وبلاگها، چت روم ها قسمت موسیقی متال، گفتگو در محیط یاهو 360 درجه، سایت کلوپ دات کام، دریافت خبرنامه ها و...اشاره کرد.

ب) ترویج نمادها: مغازه ها و اصناف فروشنده زیور آلات نقره ای، فروشگاه های پوشاک جوانان و بانوان علی الخصوص در شهرهای بزرگ، بعضی مواقع وظیفه عمده ترویج شیطان پرستی در داخل کشور را بر عهده دارند. در پاره ای موارد فروشنگان و مدیران حتی اطلاع اندکی از محتوای عمل خود ندارند.

هم چنین برخی از چهره های مطرح موسیقی پاپ و متالیکا در برخی شهرهای بزرگ به کرات و از طرق مختلف این نمادها را حمل و معرفی و به صورت مستقیم و غیر مستقیم به ترویج آن ها می پردازند. سایت ها و وبلاگ های فارسی زبان نیز نقش عمده ای را در گسترش و معرفی این نمادها ایفا می کنند. جوانان هم برای عقب نماندن از قافله به اصطلاح روشنفکران این زیورآلات را خریده و علامت بردگی شیطان را به گردن خود می اندازند.

ج) ترویج متالیکا: گروه های موسیقی متالیکا هم چون گروه «رامان» و گروه «OSD». متالیکا در واقع ضد ارزش هایی را ارائه می نماید که شامل «بازگشت به تاریکی» (محور اصلی تفکرات شیطان پرستان، بی رحمی و تجاوزات جنسی، فحاشی، هجوم و حمله به جامعه و فرهنگ عمومی آن ) می باشد. خوانندگان این گروه بر روی صحنه و در کلیپ های خیابانی دست به خوردن و آشامیدن میوه های فاسد، ادرار، مدفوع، خون و مردار نموده و از کثیف ترین گروه های موسیقی جهان به حساب می آیند. روند و روالی که موسیقی متالیکا در گسترش مقوله شیطان پرستی تاکنون طی کرده، بسیار قابل توجه و چشمگیر بوده است.

د) پارتی های شبانه: پارتی های شبانه رپ ها، جشن ها و مهمانی های خاص دوستانه همواره به عنوان کانون فعالیت شیطان پرستان قابل ذکر هستند. در این مراسم و هر بار گروهی از جوانان با انواع و اقسام مختلف از اندیشه ها و ظواهر شیطان گرایی آشنا و یا جذب آنها می شوند و خود مبلغ شیطان پرستی می شوند.

هـ) انتشار سی دی، کاست و پوستر: مخصوصاً مربوط به خوانندگان متالیکا، از شیوه های تبلیغ و جذب این گروه مرید شیطان است.

نتیجه

از آنجا که دامنه فعالیت این گروه های منحرف و مرید شیطان در جامعه رو به گسترش است و بستر آن نیز در شهرهای بزرگ فراهم شده و برخی از جوانان جهت جبران محدودیت ها و عقده های بیمارگونه خود و ارضای نیازها و امیال جنسی ، خواسته و یا ناخواسته جذب این گروه ها می شوند، خانواده ها باید نظارت بیشتری بر رفت و آمد نوجوانان و جوانان خود داشته باشند، که خدای ناکرده آنان جذب این گروه ها نشوند و در منجلابی نیفتند که دیگر نمی توانند از آن بیرون آیند.

امیداست رسانه ها، صدا و سیما، مطبوعات، مردم و خصوصاً جوانان ما با هوشیاری هرچه بیشتر، با دوری از سیل تبلیغات شیطانی غرب، مسلح شدن به سلاح ایمان و اخلاق و با ابزارهای مناسب به مقابله با دشمنان انسانیت و دین برخیزند.این حکایت تأسف بار، حرکت انحرافی و خرافی است که مبارزه و اصلاح بیش از پیش مسئولان و متولیان امور فرهنگی جامعه را می‌طلبد..

طلاب و روحانیون بازدید : 19 1391/08/21 نظرات (0)
طلاب و روحانیون بازدید : 22 1391/08/21 نظرات (0)
فرقة وهابیت چگونه به و جود آمد وعقایدش چیست؟

عوامل شکل گیری فرقه وهابیت مانند برخی از فرقه‌های دیگر، ریشه در مبانی و عملکرد رهبران و بنیانگذاران آن دارد. بر این اساس لازم است مبانی و عملکرد بنیانگذار این فرقه بررسی شود.

این فرقه منسوب به "محمد بن عبدالوهاب" از مردم "نجد" است که در سال 1115 ق در شهر عُیینه متولد شد که پدرش در آن شهر قاضی بود . وی از کودکی به مطالعه کتاب‌های تفسیر و عقاید و حدیث سخت علاقه داشت و فقه حنبلی را نزد پدر خود که از علمای حنبلی بود آموخت. محمد بن عبدالوهاب از آغاز جوانی، بسیاری از اعمال مذهبی مردم "نجد" را زشت می شمرد.

او در سفری که به زیارت خانه خدا رفته بود، بعد از انجام مناسک حج به "مدینه" رفت و در آن جا توسل مردم به پیامبر را که نزد قبر حضرت انجام می دادند، انکار کرد. سپس به "نجد" مراجعت نمود و از آن جا به بصره رفت و مدتی در آن شهر ماند و با بسیاری از اعمال مردم آن شهر نیز مخالفت نمود. مردم بصره وی را از شهر خود بیرون کردند. در این هنگام که 1139 هجری بود، پدرش عبدالوهاب از "عیینه" به "حریمله" انتقال یافت. وی با پدرش همراه شد و کتاب‌هایی را نزد پدر فرا گرفت و به انکار عقاید مردم "نجد" پرداخت. به این مناسبت میان او و پدرش نزاع و جدال در گرفت. هم چنین بین او و مردم "نجد" منازعات سختی رخ داد و این امر چند سال دوام یافت. تا این که پدرش "عبدالوهاب" در سال 1153 از دنیا رفت. وی پس از مرگ پدر علناً به اظهار عقاید خود پرداخت و قسمتی از اعمال مذهبی مردم را انکار نمود. جمعی از مردم حریمله از وی پیروی کردند و کار وی شهرت یافت. وی از شهر حریمله به شهر عینیه رفت. رئیس شهر عیینه در آن وقت عثمان بن حمد بود. عثمان عقاید شیخ را پذیرفت و او را گرامی داشت و قول داد که وی را یاری کند.

شیخ محمد نیز اظهار امیدواری کرد که همه اهل نجد از عثمان بن حمد حمایت کنند.
خبر دعوت شیخ محمد و کارهای او به امیر احسا رسید. وی نامه ای برای عثمان نوشت که سرانجام, عثمان عذر شیخ را خواست و او را از شهر بیرون کرد. شیخ در سال 1160 پس از آن که از عیینه بیرون رانده شد، رهسپار درعیه از شهر‌های معروف نجد گردید. در آن وقت امیر درعیه، محمد بن مسعود جدّ آل سعود بود. وی به دیدن شیخ محمد رفت و به وی عزت و نیکی را بشارت داد. شیخ محمد نیز غلبه و قدرت محمد بن سعود را بر همة بلاد نجد بشارت داد. بدین ترتیب ارتباط میان آن دو شکل گرفت. حمایت محمد بن سعود از شیخ محمد موجب شد که وی بر عقاید و افکار خود پافشاری کند. هر کدام از مسلمانان که از عقاید وی پیروی نمی کردند، کافر محسوب می شدند و برای جان و مال و ناموس آنان ارزشی قایل نبود.

جنگ‌هایی که وهابیان در نجد و خارج از آن از قبیل یمن و حجاز و اطراف سوریه و عراق می کردند، بر همین پایه قرار داشت. هر شهری که با جنگ و غلبه بر آن دست می یافتند، برای آن‌ها حلال بود. کسانی که با عقاید او موافقت می کردند، باید با وی بیعت نمایند و اگر کسانی به مقابله بر می خاستند، باید کشته شوند و اموالشان تقسیم گردد. طبق این رویه مثلاً از اهالی یک قریه به نام فصول در شهر احسا سیصد مرد را به قتل رساندند و اموالشان را به غارت بردند!
سرانجام شیخ محمد بن عبدالوهاب در سال 1206 درگذشت و پس از وی پیروان او به همین روش ادامه دادند، مثلاً در سال 1216 امیر سعود سپاهی مرکّب از بیست هزار را مجهز کرد و به کربلا حمله ور شدند. سپاه وهابی جنایات بسیاری در شهر کربلا انجام دادند، از جمله پنج هزار تن و یا بیشتر (تا بیست هزار گفته اند) را به قتل رساندند.(1) آیین وهابیت بر اساس عملکرد، عقاید و باورهای شیخ محمد بن عبدالوهاب شکل گرفت. امروزه نیز این فرقه بر عقاید شیخ محمد و دیگر رهبران آن پافشاری می نمایند.

عقاید:

فرقه وهابیه مبتنی بر اصول و عقایدی است که به بعضی اشاره می شود:

- وهابی‌ها معتقدند که هیچ انسانی نه موحد است و نه مسلمان مگر این که اموری را ترک کند، از جمله:

به هیچ یک از رسولان و اولیا توسّل نجوید. هر کس اقدام به این کار کند، مشرک می باشد،(2) از این رو وهابیان زیارت قبر پیامبر و ائمه(ع) را جایز نمی دانند و معتقدند هر کس از پیامبرطلب شفاعت کند، مانند این است که از بت‌ها شفاعت خواسته است.(3)

- از مسائل دیگری که وهابیان دربارة آن حساسیت خاصی دارند، تعمیر قبور و ساختن بنا روی قبر پیامبر و اولیای الهی و صالحان است. برای نخستین بار این مسئله را "ابن تیمیه" و شاگرد معروف او "ابی القیم" عنوان کرد و بر تحریم ساختن بنا و لزوم ویرانی آن فتوا داده اند.(4)

بر همین اساس سعودی‌ها هنگامی که در سال 1344 هجری بر مکه و مدینه و اطراف آن تسلط پیدا کردند، به فکر افتادند که برای تخریب مشاهد و آثار خاندان رسالت و صحابه پیامبر مستمسکی به دست آورند و اقدام نمایند.(5)

- وهابیان بر این باورند که مسلمانان در طی قرون، از آیین اسلام منحرف شده اند و در دین خدا بدعت‌هایی نهاده اند که با شرع اسلام مخالف می باشد. بر این اساس باید از اصولی که پیامبر(ص) تعیین کرده است، پیروی نمود.

بنابر عقاید وهابیان، هیچ کس حق ندارد به رسول خدا سوگند یاد کند و از الفاظی مانند: به حق محمد و ... استفاده نماید،(6) زیرا قسم خوردن به دیگران و درخواست حاجت از غیر خداوند با آیات قرآن منافات دارد: «فلا تدعوا مع الله احداً».(7)

- نیز معتقدند : تشییع جنازه و سوگواری حرام است؛ زیرا ارواح اموات کاری نمی توانند بکنند و در امور دنیوی و اخروی نمی توانند دخالت داشته باشند.(8)

- وهابیان معتقدند القابی را که بر عزت و احترام دلالت دارند، در مورد انسان‌ها نباید به کار برد و ناصواب است؛ زیرا احترام و تعظیم تنها شایسته خداوند است.

- وهابیون به جنگ با دیگر فرقه‌ها و مذاهب اسلامی معتقد هستند و مدعی اند باید به آیین وهابیت در آیند، یا جزیه دهند، از این رو همیشه مسلمانان دیگر را به کفر متهم نموده، اموال و نوامیس بقیه را حلال می دانند. آنان می گویند که هر کس مرتکب گناه کبیره شود، کافر است.(9)

پی نوشت‌ها:
1. جعفر سبحانی، آیین وهابیت، ص 24 ـ 29.
2. احمد مبلغی، تاریخ ادیان، ج 3، ص 1429.
3. همان.
4. آیین وهابیت، ص 38؛ رضا برنجکار، آشنایی با فِرَق و مذاهب اسلامی، ص 146.
5. آیین وهابیت، ص 38.
6. تاریخ ادیان، ص 1430.
7. جن (72) آیه 8.
8. تاریخ ادیان، ص 1430.
9. همان، ص 1431.
طلاب و روحانیون بازدید : 24 1391/08/19 نظرات (0)
  • شنيدني‌هايي از همسايه‌ي آيت الله بهجت
  • در اوايل انقلاب رجال سياسي هم چون آيت الله خامنه‌اي هم به ايشان سر مي‌زدند و وقتي مي‌آمدند کوچه بسته مي‌شد و نمي‌گذاشتند کسي وارد کوچه شود البته آن زمان‌ها آيت الله بهجت زياد معروف نبود ولي مقام معظم رهبري حتي در آن زمان‌ها به ايشان سر مي‌زدند.
  • مدافع حريم ولايت
  • سالها با دل و جان و عشق سرشار به معلمي، خدمات شايسته‌اي را در حوزه تعليم و تربيت از خود بر جاي گذاشت و حاصل اين حضور چشمگير، تربيت شاگرداني ممتاز و انسانهايي برجسته در عرصه علم و سياست بود
  • علامه: در مطلق علوم مجتهدم
  • شگفت‌انگیز است! عطشی که استاد در طول حیات پربرکت خود برای آموختن علوم مختلف نشان می‌داد، بسیار عجیب و حتی نگران کننده بود، آنقدر که علامه شعرانی به ایشان هشدار داد که مبادا در فراگیری علوم، زیاد هروی کنی! به همین دلیل است که برخی از نزدیکان علامه ،جمله‌ای
  • روایت‌های کوتاه از ازدواج امام
  • اسمش خیلی بزرگ است. اسمش با وقایع بزرگ، طوری گره خورده که سخت می‌شود زندگی اش را مثل انسانی معمولی - بدون در نظر گرفتن آن اتفاقات - دید.روح الله خمینی جوان - مثل خیلی از خودمان - دیر ازدواج کرده؛ البته نه به خاطر مشکلات مالی، به خاطر اینکه تا آن موقع، ف
  • آیت الله بهجت، بازی نخورد
  • مرحوم حضرت آیة اللّه بهجت توانستند نه بازی بکنند، نه کسی را بازی بدهند و نه کسی آن‌ها را بازی بدهد. با توجه به مطالب ذکر شده، نتیجه می‌گیریم «الا بذکر اللّه تطمئن القلوب»، «الا بذکر اللّه تبصر القلوب»، «الا بذکر اللّه تسمع القلوب»، «الا بذکر اللّه تتکلم ا
  • فیلسوفی از گونه‌‌ای دیگر
  • صدرالدین سرانجام در ۱۰۵۰ هجری قمری چهارمین سفر عقلی خود را به پایان رساند: سفری از خلق به سوی حق؛ سفری به هستِ نیست؛ سفر مرگ، تا آن گونه که خود می‌خواست در بی زمانیِ مطلق و در شکوه تجرّد محض، جهان ذهنی خود را با جهان عینیِ فراسو یکسان ببیند. صدرالدین در ب
  • نبش قبر جسدی که سالها نپوسید!
  • پس از مدت 17 سال از درگذشت آن عالم ربانی که از سخنرانان و پیرغلامان أبا عبدالله الحسین (ع) بود، در طول این مدت جسد آن مرحوم و نیز کفن وی کاملا سالم مانده و گویا تنها چند ساعت از خاکسپاری وی گذشته است.
  • در گدایی، حرفه ای باش!
  • علاّمه تهرانی از استاد خود، علاّمه طباطبایی و او از استاد خود، آیةاللَّه سید علی قاضی نقل میکند که حاج احمد کربلایی فرمود: «ما پیوسته در خدمت ملا حسین قلی همدانی بودیم و آخوند همدانی 100% مال ما بود، ولی همین که آقای بهاری با آخوند روابط آشنایی بست، آخوند
  • پدر عرفان و نادره دوران
  • هنوز هستند کسانی‎که او را نه‎تنها شیعه نمی‎دانند، بلکه اساسا مطالب عرفانی او را کفر‎آمیز تلقی می‌کنند، و بر معاندت وی با معارف شیعه اصرار دارند. شاید همین امر است که بحث در باب ابن عربی را جذاب و حساس می‎کند.
  • علامه مجلسی و بزم شبانه اهل غنا
  • شخصی خدمت مرحوم آیت الله محمدتقی مجلسی (رحمه الله)، رسید و عرضه داشت: ما همسایه‌ای داریم که بسیار ما را آزار می‌دهد و شب‌ها صدای عیاشی و موسیقی و تار وتنبورش بلند است و مزاحم ماست. وقتی اعتراض می‌کنیم، می‌گوید چهاردیواری اختیاری است. چه کنیم؟
  • نظر آیةالله بهجت درباره مختار
  • یکی از پرسش‌هایی که در زمان حیات آیت الله العظمی بهجت از ایشان صورت گرفت پرسشی در مورد شخصیت مختار بن ابوعبید ثقفی بود. شرح پرسش و پاسخ آیت الله بهجت را به نقل از کتاب ورق‌های آسمانی در زیر می‌خوانیم...به گزارش بولتن، شرح پرسش و پاسخ آیت الله بهجت را
  • نسخه عرفانی برای چه هدفی؟
  • این روزها بازار نسخه نویسی و ذکرخواهی و چله نشینی، الحمدلله، پررونق است. بگذریم از اینکه هدف عده ای از این دستورالعملهای عرفانی، چیزی غیر از قرب خداست. آنچه در طریق سلوک، بسیار رهزن است، دلخوش داشتن به کشف و کراماتی است که توجه بدان ها، سالک را از قاف قله
  • خرید بی شمار با پول ناچیز!
  • در اوقات اقامت در نجف اشرف برای تحصیل علوم دینیه چندی برای معیشت در مضیقه بودم تا آنکه روزی برای تدارک نان برای عیال هیچ چیز نداشتم. از خانه بیرون رفتم و با حالت حیرت وارد بازار شدم و چند مرتبه از اوّل بازار تا آخر بازار رفتم و آمدم و به کسی هم اظهار حال
  • نسخه آیت الله بهجت برای پسر جوان
  • این جوان خدمت آیت‌الله بهجت رسید و عرض کرد، آقا نسخه دادی، ولی مختصر بود، آقا گفتند: بگو چه نوشتم. جوان گفت: نوشتید، راه رسیدن به کمال دو چیز است تعبد و تحرز. آقا گفتند: همین! غیر این نیست.
  • فیضی از شاگرد به استاد
  • عالمان ربانی که از خود رسته و به حق پیوسته اند، ستون های زمین و اقطاب زمانند. اینان دنیا و لذت‌های این سرای زودگذر و سراسر سراب را سه طلاقه کرده اند و به دیدار دلدار دل سپرده اند. خوشا به سعادت این عرش پیمایان که عالم ملکوت و ملکوت عالم را با دیده دل و پا
  • همکارت تو را به جهنم نبرد
  • آنچه در پی می‌آید، گزیده‌ای از جلسه سی‌ام مبحث «غیرت مؤمن» است که در درس اخلاق آیت‌الله مجتبی تهرانی، از سوی این مرجع تقلید و استاد اخلاق مطرح شده است. این سخنان با عنوان «تربیت در محیط شغلی» به تازگی بر روی خروجی پایگاه اطلاع‌رسانی این مرجع تقلید به نشان
  • گپ و گفتی با بهلول زمان
  • پدرم مرد سیاسی هوشیار و دانشمندی بود و متوجه شد که این‌ها بالاخره یک بلایی سر من می‌آورند، برای همین مرا به سبزوار برد که در آنجا درست درس بخوانم. در سبزوار منبر نرفتم و درسم خیلی پیش رفت، ولی بالاخره مردم سبزوار وادارم کردند منبر بروم. همان سال اولی که د
  • امان از تخم مرغ نیم پزها!
  • صاحبدلان آئینه خدانمایند، این مردان خدا، با پای دل و چراغ خرد، پله پله تا ملاقات حضرت آفتاب، ره می‌پیمایند و در این ضیافت عشق، دیگرانی از اهل زمین را با خود به دیدار دلدار رهنمون می‌شوند.آنچه می‌خوانید گوشه‌ای از احوال عاشق باریافته و عارف راه یافته،
  • منتشر نشده ای از مقام معظم رهبری
  • اگر احیانا در وبگردی‌هایتان به سایت «خامنه‌ای دات آی آر» رسیدید، حتما در بخش کلیپ‌های صوتی، کلیپ سخنرانی آقا در کنگره «عرفان حافظ» در دوره ریاست جمهوری‌شان را بشنوید. با شور و حال خاص، از شعری می‌گویند که آقا میرزا جواد آقا ملکی تبریزی در قنوت نماز شبشان
  • سوال خصوصی از رهبر انقلاب
  • رضا امیرخانی،نویسنده کتاب معروف داستان سیستان با عنوان فرعی 10 روز با رهبر، در خاطره‌ای روایتی از دوران نوجوانی رهبر معظم انقلاب را از سوی ایشان نقل کرده است که جالب و خواندنی است. به گزارش سایت روزنامه ایران ، در وبلاگ مرگ آگاهی خاطره‌ای خواندنی به
  • روحانی همه فن حریف
  • روزنامه اطلاعات می‌خواست مطلبی از علامه جعفری چاپ کند. عکس استاد را خواسته بود تا در کنار مطلب بیاید. وارد موسسه اطلاعات که شد، کسی تحویلش نگرفته بود. پس از مدتی معطلی کسی پرسیده بود: «امری دارید؟» پاسخ داده بود:« عکس‌های محمدتقی جعفری را که خواسته بودید
  • آب دادن اسب در حال نماز
  • ابوحامد غزالى، از دانشمندان بزرگ اسلامى در قرن پنجم و ششم هجرى است. به سال 450 هجرى در توس زاده شد و پنجاه و پنج سال بعد (505 هجرى) در همان جا درگذشت. زندگانى شخصى و علمى امام محمد غزالى، پر از حوادث و مسافرت ها و نزاع هاى علمى است. وى برادرى داشت كه به ع
  • آخوند اطفال
  • آغاز آشنایی بنده با آیت‌الله خامنه‌ای به سال‌های قبل از انقلاب برمی‌گردد. یعنی به حدود سی‌وپنج سال پیش. ماجرا به این صورت بود كه من درس سطح‌ام تمام شده بود و دنبال این بودم كه در رشته‌های آخوندی چه رشته‌ای را دنبال كنم. بروم فقیه و مدرّس و نویسنده بشوم یا
  • غضب شده عباس(ع)
  • در کتاب پرواز روح نوشته سید حسن ابطحی، از زبان عارف واصل، مرحوم حاج ملا آقا جان زنجانی حکایتی نقل شده است که معرفت بخش و درس آموز است:
  • پیامی از عالم برزخ
  • مرحوم حجه الاسلام دكتر امینی چنین می نویسد: پس از گذشت چهار سال از فوت مرحوم پدر بزرگوارم آیه اللّه علاّمه امینی نجفی یعنی سال یك هزار و سیصد و نود و چهار هجری قمری ، شب جمعه ای قبل از اذان فجر ایشان را در خواب دیدم . او را شاداب و خرسند یافتم . جلو رفت
  • دو خاطره از علامه طباطبایی
  • حضرت علامه، در درس‌های عرفانی آنچنان حرف می زدند، افرادی که در درس حضور داشتند به راستی منقلب می شدند؛ چرا که حرف اگر از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند. شاگردان خوبی تربیت کردند، آنها هم از آب و گل این عالم در آمدند، رفتار ایشان هم فوق العاده و غیر عادی بود
  • سیر برزخی حاج احمد آقا خمینی
  • در کتاب در محضر لاهوتیان که به شرح احوال و کرامات عارف روشن ضمیر، شیخ جعفر مجتهدی می پردازد به نقل از مولف کتاب و شاگرد ایشان، استاد مجاهدی چنین آمده است:
  • درسی از آيت الله بروجردى
  • داستانى الان یادم افتاد، دریغ است كه آن را نگویم ، یكى دو باز دیگر هم یادم هست كه در سخنرانیها گفته ام ؛ مربوط به مرحوم آیه الله بروجردى (اعلى الله مقامه ) است . قبل از اینكه ایشان به قم بیایند، من از نزدیك خدمت ایشان ارادت داشتم . بروجرد رفته بودم و در آ
  • لامپ برزخ‏
  • آنچه می خوانید حکایتی است شنیدنی درباره عالم برزخ علامه مجلسی که از کتاب گرانسنگ شذرة المعارف نوشته آیت الله شاه آبادی، استاد عرفان حضرت امام(ره) نقل می کنیم:
  • علامه امینی و کتاب صراط مستقثیم
  • از عجائبی كه پیرامون حالات نفسانی این مرد بزرگ نوشته‏اند، این كه خود ایشان فرمود: وقتی كتاب «الغدیر» را می‏نوشتم، مایل بودم كتاب «الصراط المستقیم» تألیف شیخ زین الدین ابی محمدعلی بن یونس بیاضی عاملی را ببینم. آن وقت هنوز این كتاب چاپ نشده بود، شنیده ب
  • داستان تحول روحی مرحوم دولابی
  • هر چه به حرم امیرالمؤمنین‏علیه السلام می‏رفتم خوب نمی‏شد، تا اینكه برای زیارت وداع روانه حرم نورانی سیدالشهداءعلیه السلام شدم در حالی كه توجه به خوب شدن بیماریم نداشتم، قبل از تشرف، شیخی به بنده گفت ناراحت نباش، اینها قادرند آنچه را كه می‏خواهند اینجا به
  • نسخه عرفانی برای امام خمینی
  • آوازه مرحوم آقا شیخ حسن‏علی نخودكی و كرامت‏ها و كارهای خارق‏العاده‏اش، اشتیاق دو طلبه جوان را برانگیخت تا از قم راهی مشهد مقدس شوند. آن دو می‏خواستند خدمتش شرفیاب شوند تا از علومش بهره ببرند و قسمتی از آن چه را كه می‏داند و عمل می‏كند، فرا بگیرند.
  • برنج عالم برزخ در دنیا
  • من به صاحب دكّان گفتم: تو از نيم شاهي بگذر و به مشتري گفتم: تو هم از نيم شاهي و به مقدار پنج شاهي و نيم به صاحب دكان بده.صاحب دكان ساكت شد و چيزي نگفت. ولي چون حق با صاحب دكان بوده و من به قدر نيم شاهي به قضاوت خود كه صاحب دكان راضي بر آن نبود حق او را
  • شمر چگونه عذاب می شود؟
  • علامه امینی ارادت خالصانه‏ای به اهلبیت عصمت و طهارت‏ علیه السلام داشت، آقازاده محترم ایشان آقای حاج شیخ رضا امینی نقل می‏كرد: پدرم در آخرین بیماری، به من فرمود: رضا! من این داغ و عقده دلم را از كربلا نگشوده‏ام، من برای سیدالشهدا علیه السلام در عمرم گریه
  • روغن چراغ نماز
  • در کتاب برگی از دفتر آفتاب که شرح احوال، گفتار و سیره عرفانی عارف ربانی حضرت آیت الله بهجت(ره) است، در باب شرايط حضور قلب و لذّت از عبادت و نماز چنین آمده است:
  • دختر خاله ای که هرگز ندیده بودم
  • همشهری آیه در شماره شهریور ماه خود پرونده‌ای را به حجت الاسلام محسن قرائتی و درس‌هایی از قرآن اختصاص داده است. یکی از مطالب این پرونده خاطرات شیرین قرائتی از سال‌ها طلبگی و معلمی است که در ادامه می‌آید:
  • داستانی از جهان برزخ محدث قمی
  • پدر برگوارم درنجف اشرف بر اثر كثرت عباد و تأليف به مرض سختى دچار شد، معالجات اطبّاء در او مؤثّر نيفتاد، يك روز در حالى كه ناله مى كرد به مادرم فرمود: همسر مهربانم مقدارى آب در قورى با يك ظرف براى من بياور. قورى آب و ظرف را كنارش گذاشت، گفت: مرا بلند كنيد،
  • ناگفته هایی از حاج آقا قرائتی
  • شهيد مطهري هم در اهواز كارش را ديده و به ذهن سپرده بود. انقلاب كه پيروز شد، در سال 58، به تلويزيون معرفي اش كرد. رئيس وقت صداوسيما گفت: «تلويزيون جاي هنرمند است نه آخوند».
  • معجزه یک آدم معمولی
  • روزي پرسيدم: اين شيخ كيست؟ گفت: مراد ماست و خيلي دوست داشتني و عميق. روزي ديگر پرسيدم: مي توانم ببينمش. گفت: ما هر از گاهي مي رويم ديدنش، خواستي بيا برويم قم. گفتم: قم؟ مگر ملاست؟ بله آخوند است (قبلش فكر مي كردم شايد از اين خانقاهي ها باشد).
  • مرده ای که از آسمان چهارم برگشت
  • آقای قاضی یکی از مختصاتش این بود که در صورت کسی نگاه نمی کردند. و همینطور که سرشان پایین بود تند تند دعا می خواندند و چشمشان هم بسته بود. من این ها را به چشم خودم دیدم. بعد دستشان را بلند کردند و چشمشان را پاک کردند و سپس گفتند: شما بفرمائید منزل، خداوند
  • هم آخوند هم هنرمند
  • يكي از باسابقه ترين برنامه هاي تلويزيوني هم «درس هايي از قرآن» حجت الاسلام محسن قرائتي است که 28سال پاي ثابت تلويزيون بوده است. آقاي قرائتي در تازه ترين نظرسنجي با 35درصد، محبوب ترين روحاني اي است كه مردم برنامه او را از تلويزيون ديده اند. بعد از او، حجج
  • مرد كشف و كرامت
  • حاج آخوند ملاعباسی تربتی عارف فرزانه و استاد فقه و اخلاق از شخصیت های كم نظیر و گمنام دوران ماست. وی پس از هفتاد و اندی سال عمر پربركت خود كه همه را به درستی، پاكی، زهد، عبادت، ترویج دین و خدمت به مردم گذرانده بود
  • همه چیز صاحب دارد بجز دین!
  • آنچه پیش روست برش ها و سوتیترهایی برگزیده از سخنرانی عالم فرزانه استاد عبدالله فاطمی‌نیا است که به دلیل اهمیت موضوع در زیر آمده است:
  • اگر رقاصه ها را مسجدی کنم بردم...
  • آنچه می خوانید خاطره ای است که شمس آل احمد، برادر جلال آل احمد، روشنفکر معاصر و نویسنده سفرنامه معروف حج،خسی در میقات، نقل کرده است:«زمستان بود. جلال با پیکانش انداخته بود تو جاده قدیم - شریعتیِ حالا - که مرا برساند خانه. یک روحانی ایستاده بود کنار جاد
  • برکات مادی و معنوی صلوات
  • استاد علی مجاهدی، شاگرد عرفانی شیخ جعفر مجتهدی، از عرفای و الامقام عصر حاضر، در کتاب در محضر لاهوتیان چنین آورده است:

طلاب و روحانیون بازدید : 20 1391/08/19 نظرات (0)
نماز
نماز در معارف دین: در دین اسلام اهمیت زیادی به نماز و ارتباط پیوسته با پروردگار عالم داده شده است. این ارتباط با خالق هستی و سر بر آستان دوست فرود آوردن به حدی برای تكامل این موجود خاكی ضروری دانسته شده كه بر هر فرد مسلمان واجب گردیده، در شبانه‌روز پنج‎ مرتبه خود را از تمّنیات دنیا خالص گردانده، در محضر پروردگار خویش سر بر سجده گذارد و اظهار خشوع و بندگی نماید،. در آن حال است كه این موجود فقیر اجازه تشرف به محضر غنی مطلق را یافته و با او به راز و نیاز و مناجات می‎پردازد.
متون دین سرشار از عباراتی است كه در آن نماز و مناجات با پروردگار از عالی‌ترین جلوه‎های عبودیت،‌پلكان ترقی و ستون دین و ... شمرده شده است. به عنوان نمونه به برخی از این عبارات اشاره می‎كنیم.
نماز پلكان ترقی و عروج انسان مؤمن است.«الصلوه معراج المؤمن» (رسول اكرم (ص) )
[1]
نماز داروی نسیان و وسیله‌ ذكر خداوند است.«اقم الصلوه لذكری »(طه/ آیه 4) نماز پایه و ستون دین است« و هی عمود دینكم »(امام صادق (ع)‌ )
[2]
نماز، اهرم استعانت در غمها و مشكلات است. خداوند در قرآن می‎فرماید: «و استعینوا بالصبر و الصلوه » (بقره/45)‌‌(از صبر و نماز در مشكلات كمك بگیرید و بر آنها پیروز شوید.)نماز نور چشم پیامبر عزیز اسلام است. «قره عینی فی الصلوه»(رسول اكرم (ص) )
[3]
نماز كلید بهشت است«الصلوه مفتاح الجنه »(رسول اكرم (ص))
[4]
نماز وسیله سنجش مردم است«الصلوه میزان »(رسول اكرم (ص))
[5]
در احادیث، نماز به نهری تشبیه شده كه انسان روزی پنج بار خود را در آن شستشو می‎كند و دیگر چركی باقی نمی‎ماند.(امام باقر (ع)‌
[6])
نماز داروی تكبر است.«والصلوه تنزیها عن الكبر»
[7]
حضرت علی (ع)‌فرمودند ،‌خداوند نماز را واجب كرد تا انسان را از كبر، دور سازد. نماز وسیله تشكر از خداوند بر نعمتهای اوست.«فصل لربك و انحر»(كوثرـ2) خداوند به پیامبر (ص)‌خطاب نمود كه به شكرانه‌ نعمت كوثر ( حضرت فاطمه (س) كه به تو عطا كردیم به درگاه ما نماز بگذار و در راه خدا قربانی كن. نماز انسان را از بدی‎ها و زشتیها باز می‎دارد.«ان الصلوه تنهی عن الفحشاء و المنكر »( عنكبوت ـ 29) و نماز مرز بین عبودیت پروردگار و عبودیت شیطان است.«بین العبد و الكفر ترك الصلوه»
[8] (رسول اكرم (ص))‌.
از این روست كه علماء ربانی و اولیاء خدا به هنگام نماز، چه نمازهای واجب و چه نمازهای مستحب خصوصا‌ نماز شب،دست از همه تعلقات دنیوی شسته و خود را برای اقامه‌ نماز و صحبت با خالق بی‎نیاز آماده می ‎كردند، گو اینكه به مهیمانی شخص كریمی می‎روند؛ لذا به فرموده قرآن كریم نماز برای اولیاء‌خدا و خاشعین در محضر حق امری شیرین و آسان است «وانها لكبیره الا علی الخاشعین»(بقره/ 45) آنها با ایمان به كلام پروردگارشان كه فرمود:‌«اذا سألك عبادی عنی فانی قریب اجیب دعوه الداع اذا دعان»(بقره/186)«زمانی كه بندگان من مرا می‌خوانند پس من به آنها نزدیك هستم و دعا و خواهش آنها را زمانی كه مرا می‌خوانند اجابت می‌كنم»، چون عبدی ذلیل همواره خود را در محضر حق حاضر دانسته و با او به مناجات و راز و نیاز می‎پردازند و جز او كسی را لایق استعانت و عرض حاجت نمی‎دانند.
[9]
نماز در كلام بزرگان : حضرت امام خمینی (ره): ... باید دانست كه چون حقیقت نماز عروج به مقام قرب و وصول به مقام حضور حق جل و علا است، برای وصول به این مقصد بزرگ و غایت قصوی طهاراتی لازم است كه ماورای این طهارت(ظاهری) است... .
[10]
آیت الحق ملاحسینقلی همدانی(ره): ...شروع به نماز كن با قلب پاك از حقد و حسد و غل و غش مسلمان و لباس و فرش و مكان نمازت باید مباح باشد... و بایست به نماز به (گونه) ایستادن بنده در حضور مولای جلیل، باگردن كج وقلب خاضع و خاشع و بعد از فریضه صبح هفتاد مرتبه استغفار و صد كلمه‎ی طیبه‎ی توحید و دعای صباح مشهور را بخوان و تسبیح سیده نساء‌ را بعد از فریضه ترك مكن.
[11]
آیت الله قاضی (ره): شما را سفارش می‎كنم به اینكه نمازهایتان را در بهترین و با فضلیت‎ترین اوقات آنها بجا آورید و آن نمازها با نوافل 51 ركعت است،‌پس اگر نتوانستید، 44 ركعت بخوانید و اگر مشغله‎های دنیوی نگذاشت آنها را به جا آورید حداقل نماز أوابین را بخوانید. (نماز اهل انابه و توبه، هشت ركعت هنگام زوال)
[12]
آیت الله العظمی بهاء الدینی(ره): «اگر می‎خواهید بركاتی نصیبتان شود نماز اول وقت بخوانید.»
[13]
آیت الله بهجت (حفظه الله): ... احساس لذت در نماز یك سری مقدمات خارج از نماز دارد و یك‎سری مقدمات در خود نماز. آنچه كه قبل از نماز و در خارج نماز بایستی مورد ملاحضه شود و عمل شود، این است كه انسان گناه نكند، ‌قلب را سیاه نكند، دل را تیره نكند، معصیت روح را مكدر می‎كند، نورانیت دل را می‎برد. و اما هنگام خود نماز انسان بایستی زنجیر و سیمی دور خودش بكشد تا غیر خدا داخل نشود، بایستی فكرش را از غیر خدا منصرف كند، البته اگر به طور غیر اختیاری توجهش به جائی رفت كه هیچ، اما به محض التفات پیدا كردن بایستی قلبش را از غیر خدا منصرف كند.
[14]
آیت الله اراكی(ره): آیت الله اراكی و آیت الله بهجت در جواب این سؤال كه برای اِزدیاد محبت به حضرت حق و ولی عصر (عج) چه كنیم؟ مرقوم فرمودند: گناه نكنید و نماز اول وقت بخوانید.
[15]
نماز در سیره عملی بزرگان : حضرت امام خمینی(ره) و تقیّد به نماز اول وقت: حجت الاسلام انصاری می‎گوید: امام در روزهای آخر عمرشان می‎خواستند بخوابند به من فرمودند: اگر خوابیدم برای اول وقت نماز صدایم بزن گفتم: چشم دیدم اول وقت شد و امام خوابیده‎اند حیفم آمد صدایشان بزنم ـ عمل جراحی، سرم به دست، گفتم صدایشان نزنم بهتر است. چند دقیقه‎ای از اذان گذشت وامام چشمهایشان را باز كردند. گفتند:‌وقت شده؟، گفتم: بله امام فرمودند: چرا صدایم نزدی؟ گفتم: ده دقیقه بیشتر وقت نگذشته است. گفتند: مگر من به شما نگفتم ـ امام سپس فرزندش را صدا زدند كه«احمد بیا » و فرمودند: ناراحتم، از اول عمرم تا حالا نمازم را اول وقت خوانده‎ام چرا الان كه پایم لب‎گور است، ده دقیقه تأخیر افتد.
[16]
آخوند خراسانی (ره) و تقیّد به نماز جماعت و نافله‎ها: مؤلف كتاب«حیوه الاسلام»می‎نویسد:«آخوند در دو وقت صبح و مغرب، نماز به جماعت می‎گذارد الا در ماه مبارك رمضان كه هر سه وقت نماز را به جماعت ادا می‎نمود و نوافل شبانه روزی از آن جناب فوت نمی‎شد، لكن نه صرف ادای تكلیف باشد بلكه روح جذبه حق از عباداتش هویدا بود»
[17]
علامه امینی (ره) و عشق به نماز: علامه امینی(ره) مدت سه شب در حرم امام رضا(ع) بود و هر شب هزار ركعت نماز می‎خواند به او گفتند: شما خسته نمی‎شوید؟ فرمود: مگر ماهی از شنا خسته می‎شود كه من از نماز خسته شوم؟!
[18]
مرحوم سید مرتضی(ره) و عشق به نماز: ایشان در هنگام مرگ وصیت كردند كه: «تمام نمازهای مرا كه در طول عمرم خوانده‎ام به نیابت از من دوباره بخوانید.» وقتی از علت آن سؤال كردند، اینطور جواب فرمودند: «من علاقه‎مند به نماز و عاشق راز و نیاز با خدا بودم و از آن لذت فراوان می‎بردم و همیشه قبل از رسیدن وقت نماز برای آن لحظه شماری می‎كردم. به همین دلیل شاید نماز‎های من صد در صد خالص برای خدا نبوده و لذت روحی خودم در بجا آوردن آنها نقش داشته و نمازی كه یك درصد هم برای غیر خدا باشد، شایسته‌ در‎گاه خدا نیست.»
[19]
بوعلی سینا (ره) و حل مشكلات علمی با نماز: ایشان هرگاه در فهم و حل مسأله‎ای در می‎ماندند، بر می‎خاست و وضو می‎گرفت و به سوی مسجد جامع می رفت. در آنجا نماز می‎خواند و به درگاه خدا برای حل مشكل دعا می‎كرد و فهم و حل آن مسئله برایش آسان می‎شد.
[20]
آیت الله العظمی مرعشی نجفی(ره) و شصت سال نماز جماعت: در یادداشتهای ایشان آمده است: «هنگامی كه در قم سكونت كردم (1343) صبحها در حرم حضرت معصومه (س) اقامه نماز جماعت نمی‎شد و من تنها كسی بودم كه این سنت را در آنجا رواج دادم و از شصت سال پیش به این طرف صبح زود و پیش از باز شدن درهای حرم مطهر و زود‎تر از دیگران می‎رفتم و.منتظر می ایستادم. در زمستانها بیلچه‎ای كوچك به دست می‎گرفتم و راه خود را به طرف صحن باز می‎كردم تا خود را به حرم برسانم. در آغاز خود به تنهائی نماز می‎خواندم. تا پس از مدتی یك نفر به من اقتدا كرد و پس از آن افراد دیگر هم آمدند و به این ترتیب نماز جماعت را در حرم آغاز كردم»
[21]
آیت الله العظمی مرعشی(ره) و نماز شب: در وصیتنامه ایشان آمده است:‌«سجاده‎ای كه هفتاد سال بر روی آن نماز شب بجا آورده‎ام و تسبیحی از تربت امام حسین (ع)‌كه با آن در سحرها به عدد دانه‎هایش استغفار كرده‎ام با من دفن شود.»
[22]
آیت الله قاضی (ره) وسفارش به نماز شب: علامه طباطبائی (ره) فرمودند:چون به نجف اشرف برای تحصیل مشرف شدم گاهی به محضر مرحوم قاضی شرفیاب می‎شدم. تا اینكه یك روز در مدرسه‎ای ایستاده بودم كه مرحوم قاضی از آنجا عبور می‎كردندـ چون به من رسیدند دست خود را روی شانه من گذاردند و گفتند: «ای فرزند!دنیا می‎خواهی نماز شب بخوان،‌آخرت می خواهی نماز شب بخوان»
[23]
حضرت امام (ره)‌ و تقید به نماز شب: فرزند امام نقل كردند: «شبی كه از پاریس عازم ایران بودیم، امام در هواپیما برای نماز شب برخاستند و چنان می‎گریستند كه خدمه ارفرانس، تعجب كرده بودند و شنیدم كه پرسیده بودند، آیا امام از چیزی ناراحت است؟ من گفتم: كه كار هر شب امام است .
[24]
[1] . آداب الصلوه، ص 3 و 34 ـ امام خمینی(ره) مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) ـ چاپ سوم 72، كه این روایت را به نقل از كتاب اعتقادات علامه مجلسی ص 29 آورده،‌ كه منبع اصلی آن یافت نشد و در منابع اصلی دیگر هم این روایت یافت نشد.
[2] . مستدرك الوسائل ـج 1ـ ص 172 (كتاب الصلوه ـ ابواب اعداد الفرائض و نوافلهاــ باب 7) محدث نوری ـ المكتبه الاسلامیه ـ طهران 1382 ه ق ـ چاپ خطی .
[3] . فروع كافی ـ ج 5ـ ص 323، مرحوم كلینی، دارالكتب الاسلامیه، تهران 1350ه ش
[4] . نهج الفصاحه ـ حدیث 1588ـ‌ ابوالقاسم پاینده ـ انتشارات جاویدان- چاپ دوم 1336- تهران.
[5] . الفروع من الكافی- ج 3-ص 267- الكلینی الرازی- (دارالكتب الاسلامیه- چاپ دوم 1362)
[6] . وسائل الشیعه ـ ج 3 ـ ص 7 ـ شیخ حر عاملی ـ تحقیق: شیخ عبدالرحیم ربانی شیرازی- (چاپ ششم- 1402ه ق- مكتبه الاسلامیه طهران)
[7] . نهج البلاغه- حكمت 244- ص 1197- (با ترجمه و شرح فیض الاسلام- انتشارات فیض الاسلام بهمن 1366)
[8] . نهج الفصاحه ـ حدیث 1098.
[9] . پرتوی از اسرار نماز، ص 79 ـ 84، محسن قرائتی، سازمان تبلیغات اسلام، دوّم / 1370.
[10] . آداب الصلوه ـ ص 56 ـ امام خمینی(ره) ـ (مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) چاپ سوم ـ 1372)
[11] . حیات عارفانه فرزانگان (نماز اول وقت) ص 47 ـ حسن صدری مازندرانی ـ (انتشارات میراث ماندگار ـ اول 1380)
[12] . اسوه عارفان ـ (گفته‎ها و ناگفته‎ها درباره مرحوم سید علی آقا قاضی) ـ ص 137 ـ (صادق حسن زاده ـ محمود طیار مراغی) انتشارات مؤمنین، اول / 1378)
[13] . حیات عارفانه‎ی فرزانگان ـ ص 26.
[14] . فریادگر توحید، عارف كامل آیت الله العظمی بهجت، ص 211. تنظیم: مؤسسه تحقیقاتی فرهنگی اهل بیت(ع)، (ناشر مؤسسه فرهنگی انتشاراتی انصاری ـ چاپ دوم / 78).
[15] . حیات عارفانه‎ی فرزانگان، ص 68.
[16] . همان، ص 13.
[17] . سیمای فرزانگان، 169.
[18] . حیات عارفانه فرزانگان، ص 57.
[19] . سیدمرتضی پرچمدار علم و سیاست، ص 63، محمود شریفی (سازمان تبلیغات اسلامی، دوم / 1374).
[20] . سیمای فرزانگان / 171.
[21] . حیات عارفانه‎ی فرزانگان، ص 40.
[22] . فرازهائی از وصیتنامه الهی، اخلاقی آیت الله العظمی مرعشی نجفی(قدس‎سره)، ص 21 و 22، ناشر كتابخانه معظم له (چاپ دهم / 1380).
[23] . حیات عارفانه فرزانگان، ص 35.
[24] . سیمای فرزانگان، ص 220.

طلاب و روحانیون بازدید : 16 1391/08/19 نظرات (0)
دفاع از ولایت در مجلس اهل سنت
در ایامی که علامه امینی در بیمارستان بودند عده ای از وعاظ برای عیادت ایشان رفته بودند در حالی که علامه را روی ویلچر نشانده بودند ایشان فرمودند: موقعی که «الغدیر» از چاپ در آمد و حضرات عامه مثالب شیخین را در آن کتاب دیدند، علمای اهل سنت در یک مجلسی از من دعوت کردند و من در آن وقت در شام بودم هنگامی که من وارد آن مجلس شدم دیدم دور تا دور مجلس علمای آن ها از حنفی و شافعی و مالکی و حنبلی همه نشسته اند، همین که چشمشان به من افتاد گویا می خواستند با چشمانشان مرا پاره پاره کنند، به من حمله کردند و گفتند این حرف ها چیست که در کتاب خود نوشته ای؟! برای اثبات خلافت علی ـ علیه السلام ـ چرا این همه اهانت به شیخین کرده ای؟
مرحوم علامه فرمود: مثل این که این حدیث را روح القدس بر زبان من جاری کرد که پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فرمود:
«مَن ماتَ وَ لَم یعرِف اِمامَ زَمانِه ماتَ مِیتَهً جاهِلِیه»
[1]
«کسی که بمیرد و امام زمان خود را نشناسد مرده است مانند کسی که در زمان جاهلیت مرده باشد.»
گفتم این حدیث را بخاری و مسلم و دیگران در کتب خود ثبت کرده اند این حدیث را قبول دارید یا نه؟ گفتند: آری.
فرمود: من از شما سوال می کنم آیا فاطمه زهرا وقتی از دنیا رفت امام زمان خود را شناخته بود از دنیا رفت یا مانند مردم زمان جاهلیت از دنیا رفت؟! گفتند: امام زمان خود را شناخته بود.
فرمود: آیا این حدیث را قبول دارید که شیخین آمدند برای عیادت فاطمه سلام کردند جواب سلام آن ها را نداد. به فاطمه گفتند چرا با ما حرف نمی زنی؟ فرمود: من از شما یک سوال دارم و آن این که آیا از پدرم این حدیث را شنیدید که پیغمبر فرمود:
«فاطِمَهُ بضعهُ مِنّی مَن آذاها فَقَد آذانی وَ مَن آذانی فقط آذی الله.»
[2]
«فاطمه پاره تن من است هر که او را اذیت کند مرا اذیت کرده و کسی که مرا اذیت کند خدا را اذیت کرده.»
گفتند: آری شنیدیم. فاطمه ـ علیها السلام ـ فرمود: «خدایا تو شاهد باش این ها مرا اذیت کردند» و خود شما در کتاب صحاح خود نوشته اید که وقتی فاطمه از دنیا رفت از شیخین خشمناک بود.
[3] و درآن مجلس عیادت در حق شیخین فرمود: «وَ لَئِن لَقِیتُ النَّبِی لَاَشکُوَنَّکُما اِلَیهِ». و در حق ابوبکر فرمود:
«وَ اللهِ لَاَدعُوَنَّ عَلَیکَ فی کُلِّ صلوهٍ اُصَلّیها»
[4]
«اگر پیامبر را ملاقات کنم از شما شکایت می کنم. و بعد از هر نماز در حق تو نفرین می کنم.»
علامه امینی فرمود: این روایات را خودتان نوشته اید؟ گفتند بلی. فرمود: اینک از شما سوال می کنم آیا امام زمان فاطمه چه کسی بود؟ آیا شیخین می توانند امام زمان فاطمه باشند؟! و اگر آن ها نمی توانند پس امام زمان او علی بن ابیطالب است.
مرحوم علامه امینی فرمود: در آن مجلس همه لال شدند و نتوانستند پاسخی بدهند، و من در تمام مدت عمرم با این که کتاب های متعددی در این باره نوشته ام مانند این مجلس نتوانستم طرفداران شیخین را مجاب کنم.
[5]

[1] . این حدیث در جلد، 10 الغدیر، 360 از کتب اهل سنت نقل شده است.
[2] . الغدیر، ج7، ص 232.
[3] . همان، ص 227.
[4] . همان، ص 229، به نقل از کتب اهل سنت.
[5] . این مناظره را از مرحوم حاج سید علی خوانساری شنیدم که ظاهراً خود ایشان در بیمارستان برای عیادت علامه امینی رفته بودند. مؤلف گوید: فشرده این مناظره در جلد دهم الغدیر، صفحه 361 آمده.
طلاب و روحانیون بازدید : 21 1391/08/19 نظرات (0)
جایگاه تعلیم و تعلّم در اسلام
تعلیم یاد دادن و آموزش و تعلّم فراگیری دانش است، تعلیم تاباندن نور علم و دمیدن روح حیات به كالبدی روح و خسته جامعه و تعلّم رها شدن از گرداب نادانسته‌هاست. و اسلام در این حركت از همه مكاتب پیشقدم‌تر و مصمّم‌تر است، به طوری كه آموزش و فراگیری دانش از محوری‌ترین برنامه‌های فردی و اجتماعی این مكتب الهی به شمار می‌رود. نخستین نغمه‌های آسمانی وحی در اسلام، بیان كننده ارزش قلم و آموزش علم و دانش است و آن را از جمله نعمتهای مهمّ خداوند در مورد انسان معرفی می‌كند. اولین معلّم این مكتب ذات باری‌تعالی و نخستین دانش آموزش نبی مكرم اسلام است. « اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِی خَلَقَ ... اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ» (علق، 1 ـ 5)؛ ای رسول بخوان بنام پروردگارت كه تو را خلق كرد... بخوان و پروردگار تو كه بهترین كریمان است. آن خدائی كه به انسان علم نوشتن به قلم آموخت و به بشر آنچه را نمی‌دانست تعلیم داد.
این آیات خط مشی فرهنگی در جهان اسلام را از همان ابتدا ترسیم می‌نماید، خصوصاً این كه بدانیم اسلام در سرزمینی طلوع كرد كه تاریكی جهل همه جا را فراگرفته بود و تنها هفده نفر در آن سرزمین باسواد بوده‌اند[1] و حتی تمدنهای ایران و روم نیز اكثرت مردم را از آموزش محروم می‌نمودند.
تعلیم و تعلّم از اهداف بعثت انبیاء و سیره عملی معصومین ـ علیهم السّلام ـ
در چهار آیه از قرآن كریم آموزش علم و پرورش نفوس انسانها از مهمترین اهداف بعثت انبیاء معرفی شده است، كه این آیات عبارتند از: سوره جمعه، آیه 2؛ سوره آل عمران، ایه 164؛ سوره بقره، آیات 15 و 129. خداوند در سوره جمعه می‌فرماید: «هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَكِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَهَ»؛ او كسی است كه در میان مردمی امّی رسولی را از خودشان مبعوث كرد تا آیات او را بر آنها بخواند و آنان را تزكیه كند و كتاب و حكمت را به آنها بیاموزد.
پیامبر گرامی اسلام نیز، تعلیم را از اهداف مهمّ رسالت خویش معرفی می‌نمایند، چنانچه نقل شده روزی رسول اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ وارد مسجد شدند و دو گروه از مردم را مشاهده نمودند، گروهی مشغول عبادت و راز و نیاز با معبودشان بودند و گروه دیگر به تعلیم و تعلّم و مذاكره علمی اشتغال داشتند. ایشان فرمودند: «كلاهما علی خیر» هر دو كار خوبی می‌كنند. «و لكن بالتّعلیم اُرسلتُ» لكن من برای تعلیم به رسالت مبعوث شده‌ام و بعد داخل جمعیتی شدند كه به مذاكره علمی مشغول بودند.[2]
ازاین رو پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ و ائمه معصومین ـ علیهم السّلام ـ از هر فرصتی برای آموزش مردم بهره می‌بردند و از هیچ كوششی دریغ نمی‌ورزیدند. به عنوان نمونه، پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ بعد از جنگ بدر خطاب به اسیران جنگی فرمودند: هر كس از شما كه باسواد است بتواند به ده نفر از اطفال مسلمین خواندن و نوشتن بیاموزد آزاد می‌شود.[3] از بارزترین حركات علمی در سیره معصومین ـ علیهم السّلام ـ جنبش علمی امام باقر ـ علیه السّلام ـ و امام صادق ـ علیه السّلام ـ بود. به جهت فرصتی كه در اثر اختلافات بنی امیه و بنی عباس پیش آمده بود. این دو بزرگوار آزادی عمل بیشتری داشتند؛ از این رو، به تعلیم و تربیت شاگردان اقدام نمودند به طوری كه در حوزه درسی امام صادق ـ علیه السّلام ـ چهار هزار شاگرد در علوم فقه، اصول، كلام، تفسیر، طب، شیمی و... پرورش یافتند كه از جمله بارزترین آنها در كلام، هشام بن حكم، در فقه زراره بن اعین، در حكمت مفضل بن عمر و در شیمی جابر بن حیّان بودند.[4]
وجوب تحصیل دانش و تعلیم آن از نظر اسلام:
از نظر اسلام علم آموزی و تعلیم نه تنها امری پسندیده است، بلكه از واجبات این دین به شمار می‌رود و آیات و روایات زیادی بر آن دلالت دارند. از جمله این كه رسول گرامی اسلام فرموده‌اند: «طلب العلم فریضهٌ علی كلّ مسلمٍ»؛[5] فراگیری دانش بر هر مسلمانی واجب است. از طرف دیگر بر دانشمندان هم واجب است كه به امر آموزش اهتمام ورزند، چنان چه در بیان دیگری از پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ نقل شده كه فرمودند: «ما أخذ اللهُ المیثاقَ علی الخلقِ أن یتعلّموا حتّی أخذَ علَی العلماء أن یعلّموا»؛[6] خداوند از مردم برای یادگیری عهد و پیمان نگرفت مگر این كه از دانشمندان برای یاد دادن پیمان گرفت.
نبی مكرّم اسلام به مسلمین توصیه می‌نمودند به دنبال دانش بروید و در فراگیری دانش هیچ گونه محدودیت زمانی و مكانی نداشته، از ابتدای كودكی تا آخر عمر در پی آموختن باشید؛ «اُطلبوا العلم من المهد الی اللّحد» و حتی اگرتنها راه دستیابی به علم و دانش سفر به دوردست‌ترین نقاط جهان همچون چین باشد كه در آن زمان مسافرت به آنجا به آسانی ممكن نبود، از هیچ كوششی دریغ ننمائید. «اطلبوا العلم و لو بالصّین».[7] طلب علم آن چنان مهم است كه در دین اسلام طلب آن از طلب مال واجب‌تر و ارزش آن از عبادت بالاتر شمرده شده است، در بیانات گهربار امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ می‌خوانیم: «ایّها الناس إعلمُوا أنّ كمال الدّین طلبُ العلم و العمل به الا و انّ طلبَ العلم أوجبُ علیكم من طلب المال»؛[8] ای مردم كمال دین در جستجوی دانش و عمل به آن است و آگاه باشید كه تحصیل علم از طلب مال واجب‌تر است. و در بیان دیگری فرمودند: «جستجوی دانش برتر از عبادت است»[9]. چرا كه تنها عبادتی ارزش دارد كه از روی معرفت باشد و تنها عالم است كه در دام شبهات و وسواس گرفتار نمی‌شود.
در میان همه معارف بر تعلیم و تعلّم احكام و معارف دین تأكید بیشتری شده است. به حدّی كه بر مسلمین واجب گردیده كه از هر قومی افرادی برای فراگیری علوم دین هجرت كنند و بعد از تحصیل به میان قوم خود برگشته و آنها را آموزش دهند؛ «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ»[10]؛ پس چرا از هر طائفه‌ای گروهی هجرت نمی‌كنند تا علم دین بیاموزند و وقتی برگشتند به سوی قوم خود، آنها را انذار كنند.
امام صادق ـ علیه السّلام ـ آن چنان در امر آموزش دین اهتمام داشتند كه می‌فرمودند: «لو أتیتُ بشابٍّ من شبابِ الشّیعهِ لا یتفقَّه لأدبتهُ»؛[11] اگر ببینم جوانی از میان جوانان شیعه به فراگیری احكام دین نپرداخته است او را تأدیب می‌كنم.
علم واجب از نظر اسلام:
گفته شد از نظر اسلام تحصیل دانش امری لازم و واجب است، حال سؤال این است كه آیا فراگیری تمام علوم واجب است یا نه؟ در جواب این سؤال باید گفت كه علوم بر دو دسته‌اند: 1. علومی كه از یادگیری و تعلیم آنها صریحا نهی شده مانند: سحر كه یا برای خود فرد و یا جامعه فسادآفرین هستند و یا این كه اشخاص به قصد ضرر زدن به دیگران می‌آموزد، آموزش و یادگیری این دسته از علوم مگر در مواقع ضرورت حرام می‌باشد؛ 2. علومی كه جزو دسته اول نیستند، كه اینها خود بر دو گروهند: 1. دانشهایی كه مقدمه سازندگی مادی و یا معنوی‌، ‌دنیوی و یا اخروی، فردی و یا اجتماعی می‌باشند و بدون آنها حیات مادی و معنوی انسان به مخاطره می‌افتد، كه تحصیل آنها به صورت واجب عینی مثل شناخت اصول عقائد و تكالیف شرعیه و یا واجب كفائی همچون علم طبّ و شیمی و... بر همگان لازم است. 2. دانشهایی كه نقل حیاتی در زندگی فرد و یا اجتماع ندارند، كه اینها با توجه به مصالح و مفاسدی كه دارند، بر سه گروهند:
1. مستحب: هر دانشی كه مقدمه تقویت بنیه مادی و یا معنوی فرد و یا جامعه است و بدون آن ضربه‌ای به نیازهای اصولی وارد نمی‌شود، البته در صورتی مستحب است كه با قصد قربت فرا گرفته شود.
2. مباح: همین دانشها اگر بدون قصد قربت آموخته شودن مباح به شمار می‌آیند.
3. مكروه: دانشهایی كه مقدمه فساد نیستند، امّا سودی نیز در بر ندارند، اگر موجب تضییع عمر گردند و انسان را از مقصد دور نمایند لغو و مذموم و مكروه به شمار می‌روند. مثل علم انساب.[12]
پس اگر چه تعلیم و تعلّم در اسلام جایگاه والائی دارد ولی این طور نیست كه اسلام به تمامی علوم به طور یكسان توجه داشته باشد، بلكه به میزان تأثیری كه در اساس زندگی بشر و تعالی او به سوی كمال دارند، دارای درجات متفاوتی نیز هستند و حكم تعلیم و تعلم آنها نیز تفاوت دارد.

[1] . فروغ ابدیت، ج 1، ص 68، دفتر تبلیغات، چ پنجم، آیت الله سبحانی.
[2] . بحار الانوار، ج 1، ص 26، بیروت، 1403 ق.
[3] . فروغ ابدیت، ج 1، ص 518.
[4] . ر.ك: در مكتب احیاگر تشیع، دكتر علی قائمی.
[5] . اصول كافی، ج 1، ص 35، انتشارات علمیه اسلامیه، چ اول، شرح و ترجمه سید جواد مصطفوی.
[6] . جامع الاحادیث، ص 67.
[7] . بحار الانوار، ج 1، ص 77؛ و ج 2، ص 32.
[8] . تحف العقول، ص 199، موسسه نشر اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، 1416 ق.
[9] . بحار، ج 69، ص 80، ح 29.
[10] . توبه، 122.
[11] . اصول كافی، ج 1، ص 36.
[12] . سیمای علم و حكمت در قرآن و حدیث، ص 151، محمدی ری شهری، دار الحدیث، چ اول.
طلاب و روحانیون بازدید : 22 1391/08/19 نظرات (0)
علما در كلام مقام معظم رهبری
روحانیّت نهادی برخاسته از متن اسلام و ادامه دهنده رسالت رسولان الهی در امر هدایت خلق به سوی الله است. تلاش دقیق و ژرف علمیِ عالمانِ دین در طی اعصار گذشته، غنای فرهنگی تشیّع را بارور ساخته و زهد و پارسائی و قناعت آنان الگوهای عملی فضیلت را در اذهان و دیدگان ترسیم نموده و جهاد ایشان با ستمگران، مستبدان و استعمارگران «حوزه» را در جبین مبارزات اجتماعی، سیاسی قرار داده است. همدلی و همراهی آنان با مردم روحانیت را سنگ صبور درد و رنج مردم نموده و آنان را به رفیق عسرت و راحت ایشان تبدیل كرده است.
در این گفتار كوتاه، برای آشنائی بیشتر با نهاد روحانیت، جستارهائی از كلام رهبر معظّم انقلاب حضرت آیه الله العظمی خامنه‎ای (حفظه الله تعالی) را نقل می‎كنیم.
ـ آن كس كه می‎گوید، اسلام منهای روحانیت، او اسلام را نمی‎خواهد؛ او چیزی را می‎خواهد كه تلفیقی از افكار سلایق و عقائد شخصی خودش، با پشتوانه‎ای از كتاب و سنّت باشد.[1]
ـ اگر كسی خیال كند كه به غیر از جامعه علمی روحانیت تشیّع، كسی خواهد توانست قرآن و اسلام را عَلَم كند و تبیین و تفهیم نماید در دنیا، ایمان و اعتقاد در دلها به وجود بیاورد،... تصور غلط و اشتباهی است.[2]
ـ بیش از هزار سال است كه جامعه‎ی علمی شیعه و روحانیت شیعه به‎طور رسمی در دنیای اسلام مشغول كار است، یعنی از دوران آغاز فقاهت تا امروز ـ حدود یازده قرن ـ علما و فقهای ما و شاگردان آنها و مبلّغان دین ـ در مراتب و درجات مختلف ـ تلاش و كار كردند و زحمت كشیدند و محصول زحمت آنها، هزاران هزاران جلد كتاب و مطلب و فقه و تفسیر و حدیث و معارف و فلسفه است كه در اختیار ما می‎باشد. نتیجه مهمتر كار آنها، میلیونها مسلمان معتقد به اهل بیت و مكتب آنهاست كه در طول این سنین متمادیه بوده‎اند و زندگی و كار و تلاش كرده‎اند‎ و عبادت خدا نموده‎اند و رفته اند. امروز ما قطعه‎ای دیگر از همین نوار تاریخی هستیم.[3]
ـ این حوزه‎ها در طول زمان اولاً توانستند دین را حفظ و تبیین كنند. اگر زحمات حوزه‎های علمی از آغاز تا امروز نبود، یقیناً از دین و حقایق دینی چیزی باقی نمی‎ماند و بقاء دین مدیون تلاش علمی حوزه‎هاست. ثانیاً؛ اگر توانستند روحیه دینی مردم را تقویت كنند، از این حوزه‎ها بوده است كه علماء و مبلغّین برخاستند و در میان مردم دین را تبلیغ كردند و روحیه دینی را در بین مردم تقویت كردند و همچنین توانستند فكر جامعه را هدایت كنند.[4]
ـ در كشور و تاریخ ما، هر نهضت و حركت و تحوّل و نقطه‎ی عطف تاریخی كه روحانیت در آن حضور داشت به همان اندازه كه حركت ادامه داشته به پیروزی قطعی نایل شده است و هر جائی كه روحانیت نبوده است و پیش روی منادیان دین و معلمان قرآن، برای مردم حاصل نشده و نتوانستند ایمان این قشر را به آن كار جلب كنند، آن كار ناكام مانده است. بنابراین در حدوث یك حركت، اگرروحانیون بودند، آن حركت پیشرفت كردند و به جایی رسید. اگر در بقای آن حركت روحانیون ماندند، به همان اندازه كه ماندند، به جائی رسید. وقتی كه روحانیت از آن حركت جدا شد، آن حركت هم مثل چراغی كه خاموش بشود، به تدریج خاموش شد.[5]
ـ نقش روحانیون در این انقلاب، چیز غیر قابل انكاری است. هیچ‎كس هم تاكنون، این نقش را انكار نكرده است.[6]
ـ آنچه به‎طور كلی می‎شود گفت و بدان مطمئن بود این است كه روحانیون به صورت قشر واحد، شامل بخشها، قشرها و قسمتها و طبقات مختلف، به‎طور طبیعی طرفدار این انقلابند و این انقلاب را از خود می‎دانند و لذا در خدمت این انقلاب قرار می‎گیرند.[7]
ـ حوزه‎ی علمیه، باید در صف اوّلِ حركت عظیم جامعه قرار داشته باشد. همان‎طور كه شما ملاحظه كرده‎اید، مراجع بزرگ ما، چه در زمان امام (رضوان الله تعالی علیه) و چه بعد از زمان امام تا امروز مثل مرحوم آیه الله العظمی گلپایگانی مرحوم آیه الله العظمی نجفی و امروز هم آیه العظمی اراكی (حفظه الله و ادام الله بقائه‎الشریف و رحمهم الله) در صف اوّل قرار داشتند. هر حادثه مهمی در جامعه بود اینها مقدّم بر دیگران بودند.[8]
ـ در تشیّع روحانیّت با مردم مرتبط و پیوسته است.[9]
ـ اتصال به توده‎ی مردم، نقاط مثبت روحانیت ماست. مردمی بودن و درد آنها را احساس كردن و برای آنها دل‎سوزاندن و كار كردن و به دشمنانشان نزدیك نشدن، خصوصیتی است كه هیچ فرقه‎ای از فرق روحانی در عالم، آن را نداشته است و الان هم ندارد. اگر این خصوصیت نبود، اطمینان مردم به روحانیت جلب نمی‎شد كه به خیابانها بیایند و آن‎طور جان خود را در راه آرمانهای این انقلاب در معرض خطر قرار بدهند.[10]
ـ من، هر چه كه در تاریخ روحانیت نگاه می‎كنم ـ جز در موارد استثنائی ـ ملجأ و پناهی جز اهل علم نمی‎بینم كه برای ضعفاء و فقرا وجود داشته‎ باشد.[11]
ـ علمای ما همیشه برای مردم كار و تلاش می‎كردند، زحمت می‎كشیدند، فقراء را پاسداری می‎كردند و به آنها رسیدگی می‎نمودند.[12]
ـ ما روحانیون در طول تاریخ، ملجأ و پناه فقرا بوده‎ایم؛ نباید ملجأ و پناه اغنیاء بشویم و فقراء را از دست بدهیم... روحانیت باید ملجأ مظلومان باشد.[13]
ـ هر جا روحانیت هست مردم هم هستند. قشرهای دیگر وجودشان فقط به معنای وجود همان قشر است؛ امّا روحانیت، وجودش به معنای وجود قشرهای مختلف است به خاطر اینكه او مظهر توجّه و علاقه و ایمان و اعتقاد مردم است، در جامعه ایرانی ما روحانیت جزو اصیل‎ترین بافتهای این جامعه است. اگر خواستند روحانیت را از این ملّت بكنند، مثل این است كه ... نخ یك تسبیح را بگیرند، دیگر چیزی باقی نمی‎ماند.[14]
ـ از زمان رضاخان تا انتهای رژیم سابق، هر چه كوشش كردند این نهاد را ـ كه اسمش روحانیت بود ـ از بین ببرند نشد. انواع حیل را هم به كار بردند؛ ولی نشد. اگر چیز زیادی و مصنوعی بود یقیناً تا به حال بارها از بین رفته بود.[15]
ـ دستهائی الان برای حذف روحانیت كار می‎كنند ... من می‎دانم كسانی هستند كه حضور روحانیت را دوست ندارند. علّت دوست نداشتنشان هم این است كه به مبنای فكری روحانیت و به رسالت او اصلاً عقیده ندارند.[16]
ـ حوزه و روحانیت مثل خونی است كه در سرتاسر پیكره‎ی جامعه در جریان است، در حركت است، با همه جا مرتبط است؛ لذا مسائل روحانیت و مسائل حوزه، پیوندی ناگسستنی دارد با مسائل كشور، مسائل نظام اسلامی، مسائل دنیای امروز و حتّی با مسائلی از تاریخ و گذشته.[17]
ـ امروز حوزه‎های علمیه مثل كوه پشت سر نظام ایستاده‎اند. امروز مراجع معظم تقلید، فضلای بزرگ شخصیتهای عالی، طلاب و فضلای جوان، در زمینه‎های علمی، در زمینه‎های سیاسی، هر جائی كه نظام احتیاج به پشتیبانی داشته است. با كمال قوت و شهامت پشتیبانی كرده‎اند‎.[18]
ـ امروز عده‎ای پافشاری می‎كنند كه ... چرا ... این روحانیون در رأس قدرت آمده‎اند و موجب می‎شوند كه دین از دل مردم برود؟! نه، اگر روحانیون، آدمهای خوب و پارسا و عادل باشند، در رأس قدرت بودنشان، نه فقط مردم را از دین خارج نمی‎كند، بلكه علی‎رغم انف آن كسانی كه نمی‎خواهند این را ببینند، آنان را بیشتر به دین و روحانیت گرایش می‎دهد.
اگر برای زمامداران دینی، كناره‎گیری از قدرت، موجب می‎شد دین ترویج پیدا كند، اوّل كسی كه از قدرت كناره‎گیری می‎كرد، خود نبی اكرم (صلی الله علیه و آله) بود.[19]
ـ روحانیت شیعه و حوزه‎های علمیه، .. امروز در وضع بسیار فوق‎العاده‎ای هم قرار گرفته‎اند. آن وضع این است كه درس و بحث و تحقیق علمی فقهی‎شان می‎تواند در سرنوشت یك جامعه مؤثر باشد.[20]
ـ در حوزه‎های علمیه باید این ظرفیت و این توان به وجود بیاید كه بحرانهای فكری را پیش‎بینی كند. بحرانهای فكری، مثل بحرانهای سیاسی نیستند؛ بی سروصدا و آرام وارد می‎شوند؛ به تدریج اثر می‎گذاردند؛ ناگهان خودشان را ظاهر می‎كنند، در حالی كه علاجشان آسان نیست.[21]
ـ حقیقت این است كه بعضی از روحانیون، خودشان را جزو این انقلاب ندانستند. حقیقت این است كه بعضی از روحانیون بارهای سنگین مسئولیتیِ این انقلاب را تحمّل نكردند. حتّی بالاتر. حقیقت این است كه بعضی از این روحانیون، حاضر نشدند حتّی پیام انقلاب را بعد از پیروزی آن، باور كنند ... بعضیها بودند كه عیبهای كوچك را در نظام جمهوری اسلامی، عمده و بزرگ كردند.[22]
ـ «آراستن سرو، ز پیراستن است،» زیبائی ما، در بی‎پیرایگی ماست. محبوبیت روحانیت، در تجمل و اشرافیگری او نیست، در سادگی و بی‎پیرایگی اوست ... تجمل و اشرافیگری روحانیون برایشان مضّر است،. آلوده شدن به برخی از پیرایه‎ها و ظواهری كه در زندگی معمولی مردم، عادی است، برای روحانیون مضّر است، طلبه و روحانی، بایستی ساده باشند و مظهر سادگی روحانیت هم سادگی طلبگی است.[23]
ـ حوزه علمیه مشتمل بر میراث گرانبهائی از روشها و تجربه‎ها و اندوخته‎ها علمی است. برای بهره بردن از این تراث علمی و فنی و افزون بر آن، باید از نیروی ابتكار و خلاقیت استفاده كرد و سلف صالح نیز با ابتكار و خلاقیت خود بود كه توانستند دانشهای دینی را به سطح كنونی برسانند.[24]
ـ اگر عالمی باتقوی هم باشد، امّا آشنای به زمان نباشد، نداند كه در دنیا چه می‎گذرد و نداند كه دوست و دشمن كیست یك وقت می‎بینید همین كوه علم و تقوا به وزنه‎ای در ترازوی باطل تبدیل می‎شود.
[1] . 8/1/61 ـ سخنرانی در جمع روحانیون عراقی مقیم قم.
[2] . 5/8/69 سخنرانی در جمع روحانیون آزاده.
[3] . سخنرانی در جمع علماء چهار محال و بختیاری ـ 15/7/71.
[4] . ‎آغاز درس خارج فقه ـ مهر 1370.
[5] . در جمع طلاب در مدرسه فیضیه، 11/9/66.
[6] . دیدار با روحانیت مازندران، 17/2/63.
[7] . در دیدار با روحانیت غرب تهران ـ 6/2/61.
[8] . آغاز درس خارج فقه ـ 21/6/73.
[9] . در جمع طلاب مدرسه فیضیه ـ 11/9/66.
[10] . دیدار با طلاب عازم به جبهه ـ 26/8/66.
[11] . سمینار ائمه جمع در تهران ـ 2/3/63.
[12] . در جمع علماء بوشهر ـ 11/10/70.
[13] . در دیدار روحانیت قاین ـ 3/1/66.
[14] . دیدار با روحانیت سبزوار ـ 30/3/61.
[15] . دیدار با علماء آذربایجان ـ 24/1/61.
[16] . دیدار به روحانیت لرستان ـ 22/10/67.
[17] . در جمع طلاب در مدرسه فیضیه قم، 14/7/79.
[18] . در جمع طلاب، مدرسه فیضیه ـ 14/7/79.
[19] . دیدار با روحانیون در آستانه رمضان ـ 5/11/73.
[20] . در جمع طلاب مدرسه فیضیه ـ 11/9/66.
[21] . در جمع طلاب، مدرسه فیضیه ـ 14/7/79.
[22] . در جمع طلاب مدرسه فیضیه ـ 27/2/63.
[23] . در جمع طلاب مدرسه فیضیه ـ 11/9/66.
[24] . پیام به جامعه مدرسین ـ 24/8/71.
طلاب و روحانیون بازدید : 20 1391/08/19 نظرات (0)
مبلغان و پیام‌آوران دین
تبلیغ یعنی رساندن از ریشه (بلغ) به معنای، رسیدن به حدّ كمال،[1] تبلیغ رساندن پیام به طور كامل به مخاطب است، به طوری كه در جریان روند این روش یك نوع فرهنگ در مخاطب و در جامعه مورد خطاب و موردنظر پیام تبلیغی پدیدار شود. مبلّغ به معنای كسی است كه امر تبلیغ به عهده او گذاشته شده و مأموراست به رساندن آن پیام به فرد یا اجتماع مورد نظر.
تبلیغ یكی از اساسی‌ترین ابزار نشر دین اسلام بوده و امری است كه خداوند پیامبران خود را به آن مأمور كرده است و در آیات قرآنی آنها را به عنوان مبلغ معرفی كرده است.
«...الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه...»[2]، «یا ایها الرسول بلغ ما اُنزل الیك من ربك...».[3]
بر اساس بسیاری از آیات قرآن كریم انبیای الهی به عنوان مبلغ دین الهی معرفی شده‌اند و پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ نیز یكی از مبلغین دین الهی بوده و متن پیام تبلیغی آن حضرت قرآن كریم است. بر این اساس ادیان الهی و دین اسلام بر اساس و محور تبلیغ بوده است، لذا تبلیغ یك امر الهی و دارای ارزش بسیار والایی است و در روی زمین قدمتی بس دیرین دارد. و امروزه نیز یكی از مؤثرترین شیوه‌های القاء فرهنگها و پیامها محسوب می‌شود، پیامبراكرم ـ صلی الله علیه و آله ـ در مرحله اول خودش عهده‌دار امر مهم تبلیغ بوده و شخصا افرادی را مأمور ابلاغ پیام الهی به شهرهای مختلف می‌فرستاد. و به وسیله این ابزار مهم به ترویج احكام اسلام اقدام می‌نمود و برای این امر ارزش والایی قائل بود و امیر المؤمنین علی ـ علیه السّلام ـ را چندین بار به تبلیغ اسلام مأمور نمود و از عملكرد آن حضرت اظهار رضایت نمود، از جمله آن حضرت را برای تبلیغ احكام به یمن فرستاد.[4] رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ در آغاز كار خویش دین اسلام را شخصاً و با سختی و در اطراف شهر مكه در دره‌های كوه‌های اطراف مكه تبلیغ می‌نمود و چون تبلیغ مخفیانه بود، محل تبلیغ را عوض می‌كرد، مدتی در مكه از منزل، ارقم، به عنوان دار التبلیغ استفاده می‌كرد.[5]
ارزش تبلیغ را پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله ـ وقتی علی ـ علیه السّلام ـ را به یمن اعزام می‌فرمود چنین تبیین می‌فرماید: ای علی قسم به خدا، ای علی هر كس را خداوند به بركت تبلیغ تو هدایت فرماید و به دست تو به اسلام گرایش پیدا كند، بهتر است برای تو از هر چیزی كه خورشید بر آن طلوع و غروب می‌كند، اگر یك نفر در این راه ایمان بیاورد پاداش و اجر آن برای تو در آخرت بسیار ارزشمندتر از تمامی موجوداتی كه خورشید به آنها می‌تابد تا قیامت ولایت تو بر اوست.[6] (یعنی پاداش این كار تو معادل تمام پاداش كسانی است كه تا قیامت اعمال صالح انجام می‌دهند.)
حكمتهای تبلیغ:
تبلیغ برای رساندن پیام الهی است و حكمتهای زیادی در آن نهفته است، چنان كه در تاریخ برای آن نمونه‌های بسیاری ذكر شده است.
بهترین حكمتی كه برای تبلیغ می‌توان تصور كرد این است كه خداوند متعال پیامبران خود را بدان مجهز كرده است.
در امر تبلیغ، خصوصاً در روش حضوری و ارتباط مستقیم و بلاواسطه با مخاطب اسراری نهفته است كه مخاطب را تحت تأثیر شدید و وافی قرارمی‌دهد و ارتباط مستمر را با مخاطب برقرار می‌سازد، چنان كه در گذشته تاریخ اسلام چنین بوده است، خصوصاً اگر مبلغی با ویژگیهای برتر و اوصاف نیكی در میان مخاطبین به تبلیغ بپردازد.[7]
شیوه‌های تبلیغ: چنان كه در طول تاریخ برای امر تبلیغ شیوه‌های كاربردی و موثری بوده است و در دین اسلام نیز به این شیوه‌ها، خصوصاً در قرآن به این اشاره شده است، یكی از شیوه‌های تشویقی كه در قرآن از آن به انذار و تبشیر تعبیر شده است و از انبیای الهی به عنوان مبشرین ومنذرین یاد شده است.[8]
1. انذار به معنای ترساندن و از پیامبران با عنوان منذرین در قرآن یاد شده است.[9]
پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ هم از شیوه «تبشیر»، «مژده» و هم از شیوه «انذار» «ترساندن» در تبلیغ خود استفاده می‌كردند و با هر كس و هر قومی به فراخور حال او برخورد می‌كردند. آیاتی كه در قرآن به مؤمنین بشارت پاداش‌های بزرگ را می‌دهد، ‌از جمله روشهای تبشیر قرآن است كه پیامبر به مردم ابلاغ می‌نمود و آیاتی كه پیام‌های ترساننده از آتش خشم الهی و دوزخ را می‌رساند از جمله پیامهای تنذیری است كه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ ابلاغ كرده است.[10]
2. از جمله شیوه‌هایی كه پیامبر اكرم به كار برده است در راه تبلیغ دین، عملكرد خودش بوده، یعنی از طریق عمل خود و رفتار خود دین الهی را تبلیغ كرده است، مثلاً در منابع تاریخی آمده است كه حضرتش اخلاق كریمانه و متواضعانه داشته است و قرآن نیز این ویژگی منحصر به فرد آن حضرت را یكی از روشهای مهم گسترش اسلام می‌شمارد و می‌فرماید: «... فبما رحمهٍ من الله لنت لهم و لو كنت فظاً غلیظ القلب لا نفضُّوا من حولك فاعف عنهم و استغفرهم و شاورهم فی الامر...».[11] اخلاق نرم و نیكوی آن حضرت جذبه خاص و بی‌نظیری داشت چنان كه قرآن می‌فرماید: «... انك لعلی خلق عظیم...».[12]
در این آیه به چند روش كه پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در تبلیغ خود بدانها عمل می‌فرمود اشاره شده است. از جمله بخشش: پیامبر از جرم مردم بخشش می‌نمود و گذشت داشت و این روش در تشویق قلوب و گرایش آنها به اسلام بسیار مؤثر بود.
3. شیوه دیگرش كه در این آیه اشاره شده است: استغفار نسبت به مردم بود یعنی برای آنها از خداوند طلب مغفرت می‌نمود، این شیوه نیز، دل آنها را نسبت به پیامبر و اسلام نزدیكتر می‌نمود، به طوری كه به پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ عشق می‌ورزیدند و از جان خویش در راه او می‌گذشتند. شیوه دیگری كه در آیات قرآن به آن اشاره شده است، این است كه پیامبر به مردم دعا می‌كرد و درود می‌فرستاد كه برای آنها بسیار مسرّت بخش بود «... و صل علیهم...».[13] «... ان صلاتك سكن لهم...»؛[14] ای پیامبر دعا كن برای آنها كه دعای تو در حق آنها مایه آرامش خاطرشان است.
4. یكی از شیوه‌هایی كه پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ استفاده كرد فرستادن نامه بود، و تبلیغ خود را منحصر به افراد اطراف خود نمی‌كرد بلكه با ارسال نامه یا ارسال پیك و مبلغین توانمند، به ارشاد و هدایت مردم می‌پرداخت. علمای اسلام نیز این روشها را در تبلیغ دین اعمال می‌كنند و بكار می‌گیرند، تمام روشهای فوق كه ذكر شده توسط علمای اسلام به عنوان روش پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ بهترین روش به كار گرفته شده و در راه ترویج اسلام مؤثر بوده است.
علمای اسلام در گذشته و حال در ایام مخصوص و در هر فرصت به دست آمده از سیره و روش پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ و اهلبیت ـ علیهم السّلام ـ عصمت و طهارت كه مبلغان الهی و برترین الگوها بوده‌ و هستند در تبلیغ اسلام و تبیین احكام اسلامی تبعیت نموده و به آن تأسی نموده و می‌كنند. روشهای دیگری نیز كه از جمله روش جدیدی است كه باید به كار برده شود روش استفاده از ارتباطات و ابزار ارتباطی است كه از طریق ابزار و تكنولوژی‌های جدید و مدرنیته در خدمت فرهنگ و تبلیغ قرار گرفته است، اگر چه این ابزارهای ارتباطی توسط استعمارگران و دشمنان اسلام به منظور محو اسلام و ارزشهای جوامع اسلامی به وجود آمده است ولی می‌توان از این ابزارها با استفاده صحیح و بهینه، نتیجه مثبت به بار آورد و از طریق، ماهواره و اینترنت و وسایل صوتی و تصویری، شبكه‌های ارتباطی دیگر، چهره واقعی اسلام را به راحتی به جهانیان كه تشنه معارف دینی هستند عرضه نموده و تبلیغ كرد و این ابزار وسیع و جهانی را در خدمت فرهنگ اسلامی مورد استفاده قرار داد، از جمله ابزارها كه در اثر تبلیغ می‌توان از آن بهره گرفت آموزش و یادگیری علوم و مباحث جدید و زبانهای خارجی است كه باید مبلغان به این سلاح كاربردی تأثیرگذار مسلح شوند، چون روش حضوری و تبلیغ و ارتباط مستقیم با مخاطب تأثیر بسیار مهمی در تبلیغ و ترویج دین دارد كه باید به كارگرفته شود و امروز حوزه‌های علمیه به این مهم در حد محدودی پرداخته‌اند كه باید گسترده شود كه از آرزوهای رهبر معظم انقلاب می‌باشد.
تبلیغ شیعه دارای امتیازات بسیار برجسته و ویژه است كه از جمله این ویژگی‌های برجسته استفاده از سیره معصومان در امر تبلیغ است، چون متون شیعه به بركت آثار امام معصوم از لحاظ محتوا و الگو دهی غنی است، چون هم سیره معصومان در پیش روی ماست و هم دیدگاه‌های علمی و نورانی آنها در تمام موضوعات فرهنگی، هنری، علمی و اجتماعی و اقتصادی، لذا غنای تبلیغ شیعه از این جهت بی‌نظیر است، فراگیر بودن متون حدیثی شیعه از امتیازات دیگر است كه وقتی به درستی به مخاطب رسانده شود نور كلام آنها تأثیر مهمی در روح مخاطب داشته و به هدایت او می‌انجامد.[15]
یكی از امتیازات مهم تبلیغ شیعه، وجود اسوه‌هایی نظیر نهضت عاشوراست، نهضت عاشورا یكی از اساسی‌ترین عناصری است كه مایه پویایی تبلیغ شیعه شده است، و اصولاً تمسك به اهل بیت از امتیازات منحصر به فرد تبلیغ شیعه است كه سبب پویایی بوده، اجتهاد و ولایت در تشیع نیز از درون مایه‌های حیاتی تبلیغ شیعه است كه در هیچ یك از فرقه‌های اسلامی این برجستگی وجود ندارد.[16]
[1] . فرهنگ لاروسی، ج 1، واژه البلاغ.
[2] . احزاب، 39.
[3] . مائده، 67.
[4] . شیخ مفید، ‌الارشاد، چ اول، قم، آل البیت، 1413 هـ .ق، ج 1، ص 55 و 65 و 139 و 5ـ194.
[5] . دكتر محمد ابراهیم آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، چ ششم، تهران، دانشگاه، 78، ص 78 ـ 79.
[6] . علامه مجلسی، بحار الانوار، چ دوم، تهران، دار الكتب الاسلامیه، 63، ج 21، ص 3ـ360.
[7] . آیتی، پیشین، ص 145 ـ 146 و 147 ـ 148، و مجلسی، بحار، پیشین، ص 360 ـ 363.
[8] . فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین...؛ بقره، 213.
[9] . و ما نرسل المرسلین، الا مبشرین و منذرین، 48 انعام و 56 كهف، یا ایها النبی انا ارسلناك شاهداً و مبشراً و نذیراً؛ احزاب، 45؛ اسراء، 105؛ فرقان، 56.
[10] . مانند آیاتی كه در توصیف بهشت به عنوان جایگاه ابدی مؤمنین و جهنم به عنوان جایگاه كافران و گناه‌كاران كه در آیات قرآن نظیر 82 و 111 و 214، 221، 265 و 266 بقره و درباره جهنم آیاتی نظیر 12 و 162 و 197 آل عمران و 55 و 93 و 97 و 115 سوره نساء.
[11] . آل عمران، 159.
[12] . قلم، 4.
[13] . توبه، 103.
[14] . توبه، 103.
[15] . ر.ك: شهید مطهری، سیری در سیره ائمه اطهار ـ علیهم السّلام ـ و اسلام و مقتضیات زمان و ر.ك؛ مجموعه بحار الانوار مجلسی كه مملو از نكات برجسته درباره سیره معصومین است.
[16] . ر.ك: شهید مطهری، امامت و رهبری، چ دوازدهم، تهران، صدرا، 1370، صص 46، 51، 89 الی 92؛ و ر.ك: شهید مطهری، ولاءها و ولایتها، چ ششم، تهران، صدرا، 1370، ص 40 ـ 49 و 50 ـ 60.
طلاب و روحانیون بازدید : 24 1391/08/19 نظرات (0)
شئون فرهنگ عزاداري عاشورا

چکيده :

هدف از نگارش اين مقاله، بررسي شئون فرهنگ عزاداري عاشورا است. به اين منظور ابتدا فرهنگ عاشورا و آسيب شناسي عزاداري (بايدها و نبايدهاي عزاداري) بحث مي‌شود. سپس مطالب زير بررسي مي‌گردد: انگيزه‌ها و آغاز قيام عاشورا، منشور اخلاقي امام حسين(ع)، درس‌هاي عاشورا و طرح ساماندهي شئون فرهنگي در مناسبت‌هاي مذهبي موضوع مصوبه 603 شوراي عالي انقلاب فرهنگي.

ماجراي حرکت و نهضت امام حسين(ع)، يک حرکت بود، فرهنگي فراگير، فرهنگي داراي چند فرهنگ مانند: نهضت و قيام، فرهنگ معرفت دين، ايثار و فداکاري، ارزش‌ها، ادب و تربيت و فرهنگ عزاداري که خود يک مکتب و کلاس جداگانه و جاودانه براي انسان سازي و مبارزه و امر به معروف و نهي از منکر و جنبش عواطف و احساسات براي شکوفايي ارزش‌ها و به پيروزي رساندن ارزش‌ها بر ضد ارزش‌ها.

امام حسين عليه السلام : فَلَکُم في اُسوَةُ

«من الگوي شما هستم.»

فضيلت عاشورا

در حديث مناجات حضرت موسي(ع) آمده است: خدايا! چرا امت پيامبر خود، (محمد) را بر کليه امت‌ها فضيلت دادي؟ خداي تعالي فرمود: آنان را به خاطر ده خصلت فضيلت دادم: نماز، زکات، روزه، حج، جهاد، نماز جمعه، نماز جماعت، قرآن، علم و عاشورا. حضرت موسي(ع) سوال کرد: عاشورا چيست؟ خداي تعالي فرمود: «گريستن بر فرزند حضرت محمد(ص) و مرثيه و عزاداري بر فرزند پيامبر برگزيده. اي موسي، در آن زمان هر بنده‌اي از بندگانم که در سوگ فرزند مصطفي بگريد و يا تباکي کند، او را پاداش بهشت دهم و هيچ بنده‌اي از بندگانم از مال و ثروت خود در راه محبت فرزند دختر پيامبر صرف ننمايد مگر اينکه پاداش هر درهم را هفتاد درهم در دنيا عطا کنم و در بهشت متنعم شود و از گناهان او درگذرم. به عزت و جلالم سوگند هيچ زن يا مردي قطره‌اي از اشکش در روز عاشورا و يا غير آن جاري نگردد مگر اينکه او را پاداش صد شهيد عطا نمايم.»

مجمع البحرين، ج3 ، ص 405 ، لغة عشر

شئون فرهنگ عزاداري عاشورا

مقدمه :

پس از آفرينش عاشورا توسط شهيدان کربلا و تبديل آن به يک فرهنگ اهل بيت(ع) اين فرهنگ عظيم انساني، نيازمند صيانت و حفاظت بوده و هست تا آن را در برابر امواج بنيان کن جهالت‌ها و عداوت‌ها، بدعت‌ها، حفاظت از آسيب‌هاي دوستان نادان و دشمنان دانا، تلاش و مجاهدت در برابر فراموشي عاشورا يا اهداف آن، مقاومت در برابر تحريفات گوناگون لفظي و معنوي صيانت كند.

فرهنگ عاشورا

مقصود از فرهنگ عاشورا مجموعه مفاهيم، سخنان، اهداف و انگيزه‌ها، شيوه‌هاي عمل، روحيات و اخلاقيات والايي است که در نهضت کربلا گفته شده يا به آنها عمل شده يا در حوادث آن نهضت، تجسّم يافته است.

فرهنگ عاشورا همان زيربناي عقيدتي و فکري است که در امام حسين(ع) و شهداي کربلا و اسراي اهل بيت(ع) بوده و سبب پيدايي آن حماسه و ماندگاري آن قيام شده است. مجموعه آن باورها و ارزشها و مفاهيم را مي‌توان در عنوانهاي زير خلاصه کرد: مبارزه با ستم طاغوتها و جور حکومتها، عزّت و شرافت انسان، ترجيح مرگ سرخ بر زندگي ذلّت‌بار، پيروزي خون بر شمشير، شهادت طلبي و آمادگي براي مرگ، امر به معروف و نهي از منکر، فتوّت و جوانمردي، نفي سازش با ستم و ستمگر، اصلاح‌طلبي در جامعه، عمل به تکليف براي رضاي خدا، قرباني کردن خود در راه احياي دين، نماز اوّل وقت، شجاعت و شهامت در برابر دشمن، صبر و مقاومت در راه هدف تا مرز جان، ايثار، وفا، هواداري از امام حق و بيزاري از حکام جور، حفظ کرامت امّت اسلامي، لبّيک گويي به فرياد استغاثه مظلومان، فدا شدن افراد در راه ارزشها و نظاير آن.

آسيب شناسي عزاداري (بايدها و نبايدهاي عزاداري) :

سالي است که در عزاداريهاي ما براي امام حسين(ع) بدعت‌هايي پديد آمده است که بايد با آنها مبارزه کرد. يکي از اين بدعت‌ها، اين است که تصوير بزرگ و کوچک آن حضرت به مراسم عزاداري اضافه شده و گاه در خيابانها نصب شده است. در باره پيامبر گرامي اسلام و امام علي(ع) نيز اين امر جاري است. اين‌کار دو ايراد دارد: يکي اينکه معمولاً اين تصاوير نمي‌تواند بيانگر شخصيت معصوم و انسان کامل و حجت خدا بر روي زمين باشد. گاه چهره‌اي شبيه رستم و اسفنديار براي ايشان مي‌سازند که با آنچه در ذهن ماست، فاصله بسيار دارد و موجب وهن اين اولياي خداست. ايراد دوم -که مهمتر است- اين است که اين تصاوير ممکن است مقدمه يک شرک خفي شود. افرادي کم کم به اين تصاوير دست مي‌کشند و احياناً از آنها حاجت مي‌خواهند و اي بسا که به تدريج مانند يک بت با آنها ارتباط برقرار کنند.

بدعت ديگري که در عزاداريهاي حادثه کربلا پيدا شده است، خواندن نوحه‌ها با آهنگ‌هايي است که مناسب اين مجالس نيست و احياناً -هرچند به ندرت- توأم با حرکات موزون و مناسب مجالس لهو و لعب است و گاهي آهنگ يک ترانه قديمي است که براي کساني که سابقه‌اي از آن ترانه در ذهن دارند، به کلي معنويت اين عزاداري نابود مي‌شود.

مسأله ديگر، کم‌رنگ شدن تحليل حادثه کربلا در مجالس عزاداري است. لذا جنبه آموزندگي و الهام بخشي و تحول آفريني آن ضعيف شده است. بايد اعمال و رفتار ما در بعد از ايام عاشورا و قبل از اين ايام، تفاوت اساسي داشته باشد و احساس تصفيه روحي در خود و جامعه داشته باشيم. ولي چون در اغلب مجالس عزاداري ما کمتر به تحليل اين واقعه و سخنان امام حسين(ع) و بيان علل و ريشه‌هاي اين حادثه از يک طرف و پيام‌ها و درس‌هاي آن از طرف ديگر و وظايف امروز ما با توجه به اين حادثه پرداخته مي‌شود و بيشتر وقت اکثر مجالس ما را نوحه‌خواني و سينه‌زني -که در جاي خود لازم است- پر مي‌کند، آثار مذکور چنانکه بايد حاصل نمي‌شود.

نکته ديگر اين که اگر يک مجلس عزاداري سه ساعت به طول مي‌انجامد، به جا است که دو ساعت آن به تحليل اين حادثه و بيان معارف و مواعظ بگذرد و يک ساعت آن به سينه‌زني و نوحه‌خواني، نه اينکه هر ساعت به سينه‌زني و نوحه‌خواني پرداخته بشود. به تعبير مقام معظم رهبري در بزرگداشت اين حادثه بايد به سه عنصر منطق و عقل، حماسه و عاطفه پرداخته شود. در مجالس ما معمولاً فقط به بخش عاطفه و جنبه مظلوميت آن حضرت و اصحاب و اهل بيت‌شان پرداخته مي‌شود. مداحان بايد کلاسهاي ويژه ببينند و کارت مخصوص دريافت نمايند و اينها هيچ منافاتي با مردمي بودن و خودجوش بودن عزاداري‌ها ندارد.

يکي ديگر از «نبايسته‌هاي رفتاري» در مراسم عزاداري، پرداختن به کارهايي است که پايه‌هاي اجتماعي دين را سست و تضعيف مي‌کند و آموزه‌هاي ديني را در چشمان دوست و دشمن موهن و لرزان جلوه مي‌دهد. يکي از مرزهاي فقهي سوگواري براي سالار شهيدان(ع) همين است که موجب وهن مذهب نشود. رفتارهاي موهن ممکن است با صرف نظر از وهن‌انگيز بودن، خود في نفسه نيز حرام باشند و ممکن است خودشان، بدون توجه به وهن‌انگيزي آنها، مباح و روا باشند.

در هر حال وقتي شيوه سوگواري و مطالب ارايه شده توسط گويندگان و مضامين القاء شده توسط مرثيه‌خوانان به گونه‌اي باشد که موجب تحقير دين و مذهب شود و آموزه‌هاي ديني را غيرعقلاني و بي‌پايه و اساس معرفي کند، بايد با حساسيت کامل از اين امور اجتناب کرد.

از جمله تحريفات معنوي که هدف اصلي قيام اباعبدالله(ع) را وارونه جلوه مي‌دهد، پنداري است که بسيار افراد قشري و شايد مقدس دارند و مي‌گويند: امام حسين(ع) براي بخشش گناهان شيعيان خود کشته شد. اينان با استناد به رواياتي که فضيلت گريستن بر سيدالشهداء(ع) را برمي‌شمرد و تشويق و ترغيب به عزاداري مي‌کند و پاداش آن را آمرزش گناهان و ورود به بهشت برين مي‌داند، تمامي اهداف حسيني را به يکباره فراموش مي‌کنند و نوعي اباحه‌گري را ترويج مي‌کنند. شبيه آنچه در انديشه مسيحيت راه يافته است که مسيح(ع) را فردي لقب مي‌دهند که به دار آويخته شدن او را، کفاره معاصي امت او مي‌پندارند. خطر اين تحريف آن است که نه تنها قيام حسيني، کالبدي مي‌شود، بي‌روح و بي‌خاصيت، بلکه وسيله و ابزاري مي‌گردد، در دست کساني که صددرصد در برابر اهداف حسيني قرار گرفته‌اند. اين تحريف، اهداف امام حسين(ع) را دقيقاً وارونه و برعکس مي‌کند. اگر هدف از حماسه کربلا، اطاعت خداوند و اقامه ارزشهاي ديني بود، در اين تفسير، کاملاً اين اهداف منسوخ مي‌شود و جاي آن را صرف گريستن و اقامه محافل عزاداري، بدون ذکر معارف ديني و احکام شرعي مي‌گيرد. در اين تحريف، عاشورا، مي‌تواند ابزاري گردد در دستان افرادي که از نظر شخصيت چهره واقعي تفاوتي با امويان و قاتلين امام حسين(ع) ندارند. کساني که اگر در محرم 61 هجري بودند، چه بسا در لشکر عمرسعد قرار مي‌گرفتند. در برابر اين تحريف، وظيفه عالمان آگاه و متعهد آن است که با مستندسازي دقيق و استفاده از گفته‌ها و روايات امام حسين(ع) و اهل بيت(ع) و سيره و رفتار ايشان و اصحاب و يارانشان، بي‌اساسي اين تحريف برداشت گونه را براي عموم مردم آشکار گردانند.

انگيزه‌ها و آثار قيام عاشورا

الف) انگيزه‌هاي قيام کربلا

درباره انگيزه‌هاي قيام امام حسين(ع) انگيزه‌هاي متعددي ذکر شده که به برخي از آنها اشاره مي‌شود:

1ـ احياي اسلام و محو باطل

زنده کردن احکام اسلام و از بين بردن بدعت‌ها و امور باطلي که پس از پيامبر اکرم(ص) بوجود آمده بود، اساسي‌ترين انگيزه قيام امام حسين‌(ع) را تشکيل مي‌داد و انگيزه‌هاي ديگر مي‌توانند ابزار تحقق اين هدف باشند. امام(ع) خود به اين انگيزه اشاره کرده مي‌فرمايند: «سنت پيامبر اکرم(ص) از ميان رفته و بدعت در دين زنده شده است. اگر سخن مرا بشنويد و امر مرا اطاعت کنيد شما را به راه رستگاري هدايت مي‌کنم.[1]» امام حسين(ع) قيام کرد تا احکام و ارزشهايي را که مرده بود زنده کند و بدعتهايي که در دين بوجود آمده بود را بميراند و ارزشهاي فراموش شده دين جدّش را به جامعه بازگرداند. بنابراين هدف از مبارزه، اصلاح جامعه براساس معيارهاي اسلامي و رفع مفاسد بود.

2ـ امر به معروف و نهي از منکر

در برخي از سخنان امام حسين(ع) وارد شده است که آن حضرت به خاطر امر به معروف و نهي از منکر حرکت کرد. کما اينکه در وصيت مشهور، امام(ع) به برادرش، محمد حنيفه، فرموده‌اند:

«من از روي خودخواهي، خوشگذراني و فساد و ستمگري از مدينه خارج نشدم، بلکه براي اصلاح امت جدّم بيرون آمدم. مي‌خواهم امر به معروف و نهي از منکر کنم و به سيره جدّم و پدرم علي بن ابي‌طالب عمل نمايم.[2]»

3ـ تشکيل حکومت ديني

يکي ديگر از انگيزه‌هاي نهضت اباعبدالله(ع) حکومت اسلامي است. او مي‌خواست نظير برادر و يا پدر بزرگوارش حکومت اسلامي تشکيل دهد و البته خود را بر ديگران مقدم و شايسته‌تر مي‌دانست. چه اينکه فرمودند: «ما اهل بيت محمد از اين مدعيان که حقي ندارند به حکومت سزاوارتريم.[3]»

ب) آثار قيام عاشورا

نهضت کربلا آثار گرانبهايي داشت که به موارد مهم آن مي‌پردازيم:

1ـ درس‌هاي عاشورا

کربلا مدرسه جاودان تاريخ است که اساتيد و آموزگاران آن عالي‌ترين دروس را در بالاترين سطح به انسان‌ها آموختند. امام حسين(ع) و اصحاب و ياران باوفايشان دانشگاهي را در پهنه تاريخ بنا گذاشتند که هرگز فراموش نخواهد شد، گذشت زمان اين دانشگاه را تخريب نخواهد کرد، بادهاي سياه انحراف آن را به بيراهه نخواهد کشيد و کسي توان خدشه‌دار کردن چهره‌ها و درس‌هاي آن را ندارد.

2ـ احياي اسلام

اسلام نبوي، الحدوث و حسيني البقاء است. پيامبر اکرم(ص) اسلام را پايه‌گذاري کرد. اما پس از چند دهه که از رحلت آن حضرت گذشت، آثار و نشانه‌هاي دين از جامعه رخت بربست و بدعت‌هاي فراواني بوجود آمد به گونه‌اي که جامعه اسلامي تغيير ماهيت داد و مي‌رفت تا همه چيز عليه اسلام تمام شود و ديگر چيزي بنام اسلام در صحنة جامعه و صفحة دلها باقي نماند. در چنين شرايطي آن حضرت نهضت خود را آغاز کرد و باطل و اهل باطل را معرفي کرد و پرده‌هاي جهل و غفلت را پاره کرد، جامعة خفته را بيدار نمود و با سخنان آتشين و زنده کننده خود تحولي عميق در همه جهان اسلام ايجاد کرد به گونه‌اي که اسلام ناب احياء و اهل بيت فراموش شده رسول خدا(ص) مطرح شدند و سلامت دين و سنت‌هاي اسلامي از شرّ حکومت اموي که قصد براندازي آنها را داشت، تضمين گرديد.

3ـ دميدن روح مبارزه در امت اسلامي

با روي کار آمدن معاويه روح سکوت و بي‌تفاوتي و کسالت در جامعه اسلامي حاکم شد. معاويه قريب نوزده سال و هشت ماه پس از امام حسن(ع) بر همه جهان اسلام حکومت کرد. او در اين مدت روح مبارزه و حق طلبي را در عالم اسلام از بين برد و هرگونه جوانه‌اي از جهاد و مبارزه عليه باطل را با زور و تزوير خشکانيد. و وضع فکري، روحي و اخلاقي مردم را به آنجا کشاند که پذيرفته بودند بايد با سکوت و بي‌تفاوتي زندگي کنند. حاکميت يزيد هم همان سياست‌ها را به همراه داشت. اما با قيام امام حسين(ع) به عنوان شخصيت اول جهان اسلام و فرزند رسول خدا(ص) اين فضاي مرده از ميان رفت و به جاي معيارهاي حفظ موقعيت و حفظ جان و مال و آسايش، معيارهاي جديد مبارزه با باطل، ايثار، فداکاري و شهادت طلبي مطرح گرديد و روح مبارزه در برابر باطل اگرچه امپراطوري بزرگ اموي باشد، دميده شد. و از همان روز عاشورا حرکتي الهام گرفته از قيام کربلا آغاز گرديد. قيامهاي متعددي نظير قيام توابين، قيام مختار، قيام زيد فرزند امام سجاد(ع) از جمله نهضتهايي بودند که از قيام عاشورا سرچشمه گرفتند و از آن پس نام امام حسين(ع) سرآغاز کتاب مبارزات اسلامي شد. يکي از نمونه‌هاي بارز آن انقلاب اسلامي ايران در سال 57 بود که با شعارهاي غني نهضت عاشورا آغاز شد.

4ـ افشاي حکومت اموي

اگرچه معاويه از دشمنان بزرگ اسلام بود اما از آنجايي که مي‌توانست بر عالم اسلام حکومت کند ظاهري اسلامي براي خود بوجود آورده بود تا از مخالفتهاي مردم مسلمان در امان ماند و بتواند مخالفان خود را مخالف اسلام و حاکميت اسلامي جلوه دهد و با آنها برخورد شديدي داشته باشد و کسي هم به او اعتراضي نکند. اين تنها امام حسين(ع) بودند که با آن قداست بي‌نظيري که داشتند، مي‌توانستند چهره منافقانه حکومت اموي را افشا کنند و مردم هم به او اعتماد کنند.

منشور اخلاقي امام حسين(ع)

امام حسين(ع) گنجي از گنجهاي عرش خدا بود که همه ارزشهاي گرانبها را در خود جا داده بود و به زيباترين هنرهاي آفرينش آراسته بود. گويي امام حسين(ع) خلاصة زيباييهاي عالم بود. چنين وجود گرانقدري که خداوند گوهر وجودش را به قله‌هاي کمال رسانيد و به فرموده قرآن از هر بدي پاک و پاکيزه گرداند، الگويي متعالي براي بشريت و بويژه عالم اسلام است. چه اينکه خودشان فرمودند: «فَلَکُم في اُسوَةُ»[4].

وقتي شخصيتي الگو قرار گرفت، شناخت او يک ضرورت جدي خواهد بود. در اينجا به بررسي ابعاد وجودي آن حضرت مي‌پردازيم تا نتيجه آن به عنوان منشور عملي شيعه فرا راه پيروان او قرار گيرد.

1ـ عبادت : امام حسين(ع) چهره برگزيده عبادت کنندگان عصر خود بود. او در اوج عشق و معرفت خدا را مي‌پرستيد و لحظه لحظه‌هاي عمرش را صرف عبادت مي‌کرد. و عبادت ايشان نه از سوي طمع و ترس، بلکه عبادت آزادگان بود که آن را بهترين نوع پرستش مي‌دانستند.

2ـ عرفان : امام(ع) چهره درخشان عالم عرفان بود. عرفان حسيني، عرفاني ناب، حرکت آفرين و شورانگيز است. عرفان حسيني همان عرفان علوي و محمدي بود که بدون هرگونه ضعف و واسطه از سرچشمه‌هاي زلال و گواراي وحي نشأت مي‌گرفت.

3ـ عزّت : امام حسين(ع) تابلوي تمام نماي عزت و آزادگي بود. ايشان بزرگترين مصيبت‌هاي عالم را که بر اهل زمين و آسمان گران آمد، پذيرفتند اما زير بار ذلّت نرفتند و با يزيد دست بيعت ندادند.

4ـ سخاوت : امام حسين(ع) آيه رحمت حق بود که بر سرزمين دوست و دشمن مي‌باريد و آنها را از لطف و کرم خود بهره‌مند مي‌کرد.

5ـ شجاعت : سرزمين جان امام حسين(ع)، تجلي‌گاه نزول فرشته شجاعت بود. او فرزند کسي بود که پيامبر اکرم(ص) ايشان را «اسدالله» يعني شير خدا ناميده بود و چه خوب اين صفت را از پدر به ارث برده بود. امام حسين(ع) تجسم شجاعت بود.

6ـ کرامت : امام حسين(ع) دريايي بود که کرامت و جوانمردي در آن موج مي‌زد. اگر کرامت تجسّم يابد امام حسين(ع) مي‌شود و اگر روحيه کريمانه او به خامه قلم درآيد، بهترين تفسير کرامت مي‌شود.

7ـ عفو : عفو و رحمت، سيرة سالار شهيدان بود، از خطاها مي‌گذشتند و عذر ديگران را به راحتي مي‌پذيرفتند. با نامهربانترين مردم رفتاري صميمي داشتند.

8ـ تواضع : تواضع از قله‌هاي بلند سلسله جبال اخلاق و بزرگواري است که امام حسين(ع) چون پرچمي برفراز آن برافراشته بود. اگرچه ايشان از مقام ولايت، امامت و عصمت برخوردار بودند و رسول خدا(ص) ايشان را «سرور جوانان اهل بهشت» معرفي کرده بودند، اما کمترين غباري از خود بزرگ بيني در عالم وجودشان يافت نمي‌شد، بلکه مانند شاخه‌هاي درختان پرثمر چشم به پايين انداخته بودند.

9ـ جهاد و مبارزه : امام حسين(ع) چهره شاخص جنگ و جهاد در راه خداست. جبهه‌هاي صفين و کربلا تجلي‌گاه جهاد و حماسه‌هاي ايشان است. نام امام حسين(ع) با جهاد همراه است و کربلا در ميان همه جبهه‌ها مي‌درخشد. بر بالاي صحيفه جهاد، نام امام حسين(ع) ثبت شده است و مجاهدي نيست که به ايشان افتخار نکند. شمشير ايشان شمشير پيامبر اکرم(ص) بود که بعد از چهارده قرن هنوز دشمن درد آن را احساس مي‌کند.

10ـ جاذبه و دافعه : امام حسين(ع) مظهر جاذبه و دافعه‌ي حکيمانه، الهي، جهت‌دار و سازنده بودند که افراد مستعد را جذب مي‌کردند و در همان جذبه نگاه مي‌داشتند. و دشمنان لجوج را دفع مي‌کردند و از فرصت‌طلبي محروم مي‌کردند.

11ـ قدرشناسي : امام حسين(ع) از کارهاي صالح، روحيه‌هاي ارزشي و فرازهاي اخلاقي قدرداني مي‌کردند و کمترين خدمت و تحيات را بي‌پاسخ نمي‌گذاردند، بلکه از کمترين خدمت بيشترين تقدير را از خود بروز مي‌دادند و اين همان خلق قرآني است که تحيات‌ را پاسخي برتر دهيم.

12ـ صداقت : بيان اباعبدالله(ع) بياني صريح، روشن و به دور از هرگونه ابهام و ترديد بود. او با شجاعت و بدون ملاحظات زايد، سخنان خودشان را بيان مي‌کردند و حقايق را در پرده‌ها و پيرايه‌ها مخفي نمي‌کردند.

13ـ ذکاوت : زيرکي امام حسين(ع) دوست و دشمن را در حيرت فرو برده بود که چه زيبا مکرهاي سياسي دشمن را تحليل مي‌کنند و آب بر آتش فتنه‌هاي او مي‌ريزند.

14ـ هدايت و ارشاد : امام حسين(ع) خورشيدي بودند که بر دل‌هاي مردم تابيدند و آنها را از کج‌رويها و بيراهه‌هاي اسلام اموي به اسلام ناب محمدي هدايت کردند و بقاي اسلام را با شهادت خودشان تضمين کردند.

15ـ قاطعيت : امام حسين(ع) از چهره‌هاي شاخص قاطعيت بود. با عزمي جدّي در امور وارد مي‌شدند و به دور از هرگونه سستي و تعلّل آنها را به پايان مي‌بردند. ويژگي مهم قاطعيت آن حضرت(ع) اين بود که هرگز در اعمال آن از منطقه اعتدال بيرون نمي‌رفتند.

16ـ شهادت طلبي : امام حسين(ع) شيفته فرشته شهادت بودند و مرگ در راه خدا را بر حيات با ستمگران ترجيح مي‌دادند. پيش از آنکه مرگ، ايشان را برگزيند با ورود در ميدان جهاد و مبارزه مرگي سرخ، دشوار، تاريخي و تاريخ‌ساز را برگزيدند و نگين سرخ امامت و ولايت شدند. امام حسين(ع) معلم و مفسر بزرگ شهادت بودند، کسي بودند که بهترين تفسير شهادت را با مرکب خون خودشان بر صفحات تاريخ نوشتند و نام او براي هميشه همنشين شهادت شد. پرنده خونين بال شهادت با حضور در آسمان جان امام حسين(ع) به افتخاري بزرگ رسيد و با اين ذبح عظيم بود که سرور جوانان اهل بهشت، سرور شهيدان راه خدا شدند و او را سيدالشهداء گفتند.

17ـ امر و نهي ديني : امام حسين(ع) سرور و سالار امر کنندگان به معروف و نهي کنندگان از منکر بودند و اين حرکت را از اصول مهم عملي زندگي اهل ايمان مي‌دانستند و مي‌فرمودند:

«سزاوار نيست انسان مومن کسي را ببيند که معصيت خدا مي‌کند و او را نهي نکند.[5]»

18ـ صبر : امام حسين(ع) معلم صبر و مثل اعلاي مقاومت در راه خدا بود. کربلا مرکز ثقل سختي‌هاي عالم بود. جنگ آن بيش از شش ساعت و سي دقيقه به طول نينجاميد، اما خدا مي‌داند که در اين مدت بر امام حسين(ع) چه گذشت. او چون کوهي بلند در برابر همه لحظات جانگداز کربلا صبر کردند تا در عصر عاشورا از ميان درياي بلا به اوج رفتند. وقتي اباعبدالله(ع) تنها و مظلوم چون سروي بلند بر روي زمين افتادند و در خون خود مي‌غلطيدند زبان به مناجات با خدا گشودند و اين جملات را بر زبان آوردند:

«پروردگارا! بر قضاي تو صبر مي‌کنم، خدايي جز تو نيست اي فريادرس دادخواهان.[6]»

درس‌هاي عاشورا

کربلا مدرسه بزرگي بود که آموزگاراني مانند امام حسين(ع)، زينب کبري(س)، امام سجاد(ع)، قمر بني‌هاشم و استوانه‌هاي بزرگي چون ياران برگزيده امام حسين(ع) در آن تدريس کردند و درس‌هاي گران‌قدري را بر همه انسان‌ها تا عرصه قيامت به ياد گذاردند که ما به اختصار به آنها اشاره مي‌کنيم:

1) دعوت به حق

ابا عبدالله(ع) و يارانشان در مواضع متعددي دشمنان را به حق دعوت مي‌کردند، واقعيت‌ها را براي آنها بيان کرده و به حقانيت خود و ناحق بودن دشمن، آگاه مي‌ساختند. اگر اهل پذيرش بودند از راه خود بازمي‌گشتند و اگر اهل پذيرش نبودند حجت بر آنها تمام مي‌شد.

2) تقدم لقاء خدا بر پيروزي

اگرچه پيروزي نظامي در کربلا مسأله مهمي بود که مي‌توانست تأثير چشمگيري در جهان داشته باشد و شايد چيزي گواراتر از پيروزي آن حضرت براي مومنان تصور نمي‌شد، اما امام حسين(ع) لقاء خداوند را بر همه اين امور ترجيح دادند.

3) غيرت

غيرت در درياي پهناور وجود اباعبدالله(ع) موج مي‌زد و به همه آموختند که نگهبانان دين و ناموس خود باشند و بيشترين حساسيت را در دفاع از آنها داشته باشند. ايشان تا آخرين نفس از عقيده اسلامي خود دفاع کردند. و عليه باطل پافشاري نمودند.

4) توجه به نماز

وقتي امام حسين(ع) و يارانشان در درياي مشکلات قرار گرفته بودند، عده‌اي از آنها به شهادت رسيده و شهادت بقيه آنها قطعي شده بود و تشنگي همه را رنج مي‌داد و غربت و تنهايي بر جبهه آنها سايه انداخته بود، در عين حال نماز ظهر عاشورا را مورد توجه قرار دادند و اين درس بسيار بزرگي است که کمترين مسامحه‌اي در نماز اول وقت حتي در بحراني‌ترين شرايط نداشته باشيم.

5) آخرت گرايي

امام حسين(ع) و يارانشان صدرنشين مقام يقين بودند، آخرت به بهترين شکل براي آنها تجلي داشت و جهت‌گيري آنها را تنظيم کرده بود کسي در کربلا به دنيا نمي‌انديشيد بلکه دنيا در آن وادي تحقير شده بود. آنها بجاي توجه به خانه دنيا به خانه آخرت چشم دوخته بودند و به جاي رفاه دنيا به رفاه آخرت مي‌انديشيدند.

6) رضا به قضاي الهي

7) حيا

8) پرهيز از شروع به جنگ

9) امر به معروف و نهي از منکر

10) صبر

11) بزرگواري

12) ولايت محوري

13) مذمّت بدکاران

14) حق پذيري

15) قاطعيت در برابر دشمن

16) آزادگي

17) وفاداري

18) شجاعت

19) فداکاري

20) شهادت طلبي

طرح ساماندهي شئون فرهنگي در مناسبت‌هاي مذهبي

(مصوبه 603 شوراي عالي انقلاب فرهنگي)

به گزارش دبيرخانه شوراي اطلاع رساني دولت، دکتر محمود احمدي‌نژاد - رييس جمهور و رييس شوراي عالي انقلاب فرهنگي - اين سياستها را که مشتمل بر يک مقدمه و دو فصل در ششصد و سومين جلسه شوراي عالي انقلاب فرهنگي به تصويب رسيده، براي اجرا به سازمان تبليغات اسلامي ابلاغ كرد.

در فصل نخست اين ابلاغيه، بر اهتمام بيشتر به توسعه انديشه ها و نظرات امام راحل، مقام معظم رهبري و متفكران بزرگ از جمله استاد شهيد مرتضي مطهري درباره محرم و آيين‌هاي عزاداري سالار شهيدان، تهيه برنامه هاي منظم و منسجم رسانه‌اي براي نقد و بررسي شعر و مداحي و تعزيه خواني و همچنين مناظره فكري ـ فقهي بوسيله متخصصان تأكيد شده است.

ايجاد پايگاه اطلاع رساني اينترنتي براي تدوين و ترويج برنامه هاو مراسم سوگواري مناسب در بيرون از مرزهاي كشور و تبيين و تشريح فلسفه و ضرورت و نقش تاريخي قيام عاشورا، ارائه تحليل هاي مناسب از فرآيند شكل گيري نهضت حسيني و نفي تحليل هاي ناصواب غير منطبق با واقعه عاشورا و شعائر حسيني از طريق رسانه ها بويژه صداو سيما از ديگر مواردي است كه در فصل نخست ابلاغيه مورد تأكيد قرار گرفته است.

مصوبه شوراي عالي انقلاب فرهنگي همچنين باتأكيد برضرورت صيانت از روش هاي اصيل و سنتي عزاداري و بررسي راهكارهاي تقويت و توسعه آن متناسب با روح حماسي عاشورا و ذوق، سليقه و گرايش هاي نسل امروز، بر اتخاذ روش هايي چون اصلاح و صيانت تعزيه خواني و آموزش گروه هاي تعزيه خوان، معرفي سبك ها، آداب و اشعار و روش هاي اصيل و صحيح عزاداري وتجليل ازپيشكسوتان و مجالس نمونه، نوآوري و تبليغ سبك هاي جديد متناسب با شئون مراسم سوگواري و برنامه ريزي به منظور ارتقاي كيفيت مداحي و آشناسازي مداحان با سيره زندگاني و مراثي و مقاتل ائمه معصومين(ع) تأكيد كرده است.

زدودن خرافات و انحرافات پديد آمده و رفتارهاي موهن و خلاف موازين در زمينه مراسم و برنامه‌هاي سوگواري محور سوم سياست ها و خط مشي هاي اجرايي اين ابلاغيه است.

به موجب اين مصوبه، سازمان تبليغات اسلامي بايد با همكاري صدا و سيما با بررسي و انجام مطالعات پيرامون خرافات و بدعت ها در نحوه شكل گيري و چگونگي نفوذ آن در مراسم و مجالس سوگواري و راه هاي مقابله و رفع آن نسبت به برگزاري جلسات كارشناسي و كارگاه‌هاي آموزشي مستمر با مداحان، روضه خوانان و مسئولان هيأت هاي مذهبي اقدام كند.

استفاده از ظرفيت اعزام مبلغ براي روشنگري و بدعت زدايي، ايجاد ساز و كارهاي مناسب براي ساماندهي و تقويت هيأت هاي مذهبي، مداحان، مديحه سرايان و نهادهاي متصدي امر عزاداري، تجليل از خادمان فرهنگ عاشورايي اعم از سخنرانان،مداحان، شاعران،نويسندگان و مسئولان هيأت هاي مذهبي، انتشار نشريه تخصصي به صورت مستمر ويژه هيأت هاي مذهبي به منظور تقويت ارتباط و انتقال مفاهيم و موضوعات لازم و نيز متون و مقاتل معتبر و پشتيباني و تغذيه فكري مبلغان و سخنرانان مذهبي از ديگر مواردي است كه بر آن تأكيد شده است.

در مقدمه، همچنين خاطرنشان شده است: پديده هاي ناشايست و ناخوشايندي از قبيل ارتكاب حركات خلاف موازين شرعي و مخالف جوهرديني وقدسي حماسه عاشورا، تظاهر به رفتارهاي موهن و غيرمعقول و نامناسب با روح عقلاني و حماسي نهضت حسيني(ع) همچون «قمه زني»، استفاده از تصاوير، شمايل و نشانه هاي غيرواقعي ائمه(ع) و اوليا(ع) و چاپ گسترده آنها، خلاف قداست و حرمت معصومين و شأن عزاداري آنهاست. در مقدمه اين ابلاغيه، تصريح شده است: بيان اكاذيب و نسبت مطالب خلاف واقع به ساحت اهل بيت پيامبراعظم(ص) و به ويژه ياران وخاندان حضرت سيدالشهدا(ع) و خواندن نوحه ها و آوازها و اجراي موسيقي هاي مبتذل و خلاف شوون كه موجب مخدوش شدن فضاي فكري، حماسي و جنبه هاي حزن انگيز و عبرت آموز محرم شده، دليل تعيين سياست‌هاي ساماندهي شئون فرهنگي در مناسبت هاي مذهبي بوده است.

نتيجه‌گيري :

مي‌توان نتيجه گرفت در سالي که مقام معظم رهبري آن را به نام «اتحاد ملي و انسجام اسلامي» نامگذاري فرموده‌اند، به اين واقعيت توجه کنيم که نهضت اباعبدالله(ع) نه فقط احياگر واقعي روح اتحاد و انسجام اسلامي است و ما شيعيان بايد در پاسداشت قيام آن حضرت(ع) بکوشيم و جنبه‌هاي فراموش شده وحدت‌بخشي آن را احياء کنيم تا دنباله‌رو حقيقي ابا عبدالله(ع) باشيم، بايد اين نکته را نيز به ديگران بشناسانيم که نهضت حسيني، علت بقاي اصل دين و فرهنگ اسلامي و جان مايه اتحاد و انسجام اسلامي است. پس همگان بايد ضمن بازشناسي و تأمل در فلسفه و ابعاد گوناگون اين نهضت، در صيانت و حفاظت از اين فرهنگ فراگير در مقابل امواج جهالت‌ها، بدعت‌ها، آسيب‌ها، تحريف‌ها و انحرافات پديد آمده و رفتارهاي موهن و غيرمعقول و خلاف موازين شرعي در زمينه مراسم عزاداري و برنامه‌هاي سوگواري و نيز صيانت و نگهداري از روشهاي اصيل و سنتي عزاداري ضمن بررسي راهکارهاي تقويت و توسعه آن متناسب با روح حماسي عاشورا و ذوق، سليقه و گرايش‌هاي نسل امروز هوشيار، دقيق و کوشا باشيم تا از خدشه‌دار شدن شوون حماسه عظيم عاشورا جلوگيري گردد.

منابع و مآخذ

1) اکبري ، محمدرضا ، سيماي امام حسين(ع) ؛ دفتر نشر فرهنگ اسلامي؛ تهران : چاپ سوم 1382

2) ره توشه راهيان نور ؛ دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم ؛ معاونت فرهنگي و تبليغي ، نشر آيه حيات؛ قم: چاپ اول 1386

3) اسدي ، اکبر ؛ پژوهش نام امام حسين(ع) ؛ نشر و پژوهش معناگر ؛ تهران : چاپ اول 1385

4) رسولي محلاتي، سيدهاشم ؛ زندگاني امام حسين(ع) ؛ دفتر نشر و فرهنگ اسلامي ؛ تهران : چاپ دوازدهم 1384

5) سايت فرهنگي تبيان - سازمان تبليغات اسلامي

6) اينترنت (سايت‌هاي متعدد فرهنگي و مذهبي)

1] ) مقتل الحسين ابي مخنف ، ص 25 و 26

[2] ) بحار الانوار ، ج 44 ، ص 329

[3] ) بحار الانوار ، ج 44 ، ص 377

[4] ) مقتل الحسين ، ابومخنف ازدي ، ص 86

[5] ) کنز العمال ، ج 3 ، ص 85 ، خ 5614

[6] ) نيا بيع الموده ، ج 3 ، ص 82

طلاب و روحانیون بازدید : 19 1391/08/15 نظرات (0)
چرا به حضرت علي (عليه السلام) «قسيم النار والجنة» مي گويند؟ گروه امام علي (ع)  

جواب

اين عبارت در احاديث زيادي از وجود مقدس رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم در شان حضرت علي عليه السلام نقل شده است :

اصل احاديث از منابع شيعه

عن عبد الله بن عباس قال : قال رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) : ... معاشر الناس ، إن عليا قسيم النار ، لا يدخل النار ولي له ، ولا ينجو منها عدو له ، إنه قسيم الجنة ، لا يدخلها عدو له ، ولا يزحزح عنها ولي له .

امالي شيخ صدوق ص 83 ، به سند ديگر خصال ، شيخ صدوق ، ص 496

از عبدالله بن عباس نقل شده است که گفت : رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند : ... اي گروه مردم ! همانا علي تقسيم کننده جهنم (نار) است کسي که ياور و دوست او باشد وارد آتش نخواهد شد و کسي که دشمن او باشد از آن نجات نخواهد يافت . همانا او تقسيم کننده بهشت است کسي که دشمن او باشد وارد آن نخواهد شد و کسي که دوست او باشد از آن محروم نخواهد شد.

قال(علي ابن موسي الرضا) قال رسول الله " ص " يا علي انك قسيم الجنة والنار

عيون اخبار الرضا ج 1 ص 30

حضرت علي بن موسي الرضا فرمودند : رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم فرمودند :

اي علي ! همانا تو تفسيم کننده بهشت و جهنم هستي .

عن سليمان بن خالد ، عن أبي عبد الله جعفر بن محمد الصادق ، عن آبائه عليهم السلام قال : قال رسول الله صلى الله عليه وآله لعلي عليه السلام : ... يا علي أنت قسيم الجنة والنار ، لا يدخل الجنة إلا من عرفك وعرفته ، ولا يدخل النار إلا من أنكرك وأنكرته .

امالي شيخ مفيد ص 213

از سليمان بن خالد از امام صادق عليه السلام از پدرانشان از رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم به حضرت علي عليه السلام فرمودند : ... اي علي تو قسمت کننده بهشت و دوزخي وارد بهشت نمي شود مگر کسي که او تو را و تو او را بشناسي (جزء شيعيان واقعي تو باشد) و وارد دوزخ نمي شود مگر کسي که تو را انکار کند و تو او را انکار کني.

اين روايت به چند صورت قسيم النار والجنه، قسيم النار ، قسيم الجنه و النار ، السلام عليک يا قسيم النار و الجنه، در منابع ذيل آمده است:

الکافي کليني ج 4 ص 570، معاني الاخبار شيخ صدوق ص 206، تهذيب الاحکام شيخ طوسي ج 6 ص 29، روضه الواعظين فتال نيشابوري ص 100و 118، المسترشد طبري شيعي ص 264، امالي شيخ مفيد ص 213، امالي شيخ طوسي ص 305 و 629، احتجاج طبرسي ج 1 ص 209و 341،مناقب ابن شهر آشوب ج 2 ص 8 و ج 3 ص 28، الطرائف سيد بن طاووس ص 76، مدينه المعاجز ج 1 ص 280

روايت از منابع اهل سنت

اين روايت در بسياري از منابع اهل سنت نقل شده است و اگر چه برخي از متعصبين سعي در تضعيف اين روايت کرده اند اما جايي که اين روايت در کتب لغت نيز راه پيدا مي کند و به اسناد متعدد در کتب معتبر اهل سنت نقل مي شود ديگر اشکال بهانه جويان جايي ندارد اکنون به برخي از نقلها در منابع اهل سنت اشاره مي کنيم:

عن علي رضي الله تعالى عنه أنا قسيم النار

الفايق في غريب الحديث جارالله زمخشري ج 3 ص 97

از حضرت علي عليه السلام فرمودند : من تقسيم کننده دوزخ هستم .

وروى أيضا عن الأعمش عن موسى بن طريف ، عن عباية ، قال سمعت عليا ( ع ) ، وهو يقول : أنا قسيم النار .

شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج 2 ص 260 و  ج 19 ص 140.

و همچنين روايت شده است از اعمش از موسي بن طريف از عبايه که گفت از علي عليه السلام شنيدم در حالي که مي فرمود: من تقسيم کننده دوزخ هستم .

عن عباية عن علي قال : أنا قسيم النار ، إذا كان يوم القيامة قلت هذا لك وهذا لي .

البدايه و النهايه ج 7 ص 392

از حضرت علي عليه السلام نقل شده است که فرمودند : من قسمت کننده دوزخم زماني که روز قيامت فرا رسد مي گويم (به آتش ) اين (شخص) براي تو و اين (شخص) براي من .

همچنين غريب الحديث ، ج 1 ، ص 377 ، النهايه في غريب الحديث ، ج 4 ، ص 61 و المناقب ، خوارزمي ، ص 41 و کنزالعمال متقي هندي ج 13 ص 152، تاريخ مدينه دمشق ج 42 ص 298.

دليل اين نامگذاري

برخي از روايات علت اين نامگذاري را ذکر کرده اند که به دو روايت اکتفا مي شود:

1 - حدثنا أحمد بن الحسن القطان قال : حدثنا أحمد بن يحيى بن زكريا أبو العباس القطان قال : حدثنا محمد بن إسماعيل البرمكي قال : حدثنا عبد الله بن داهر قال : حدثنا أبي ، عن محمد بن سنان عن المفضل بن عمر قال : قلت لأبي عبد الله جعفر بن محمد الصادق " ع " لم صار أمير المؤمنين علي بن أبي طالب قسيم الجنة والنار ؟ قال : لان حبه إيمان وبغضه كفر ، وإنما خلقت الجنة لأهل الايمان ، وخلقت النار لأهل الكفر ، فهو عليه السلام قسيم الجنة والنار ، لهذه العلة فالجنة لا يدخلها إلا أهل محبته ، والنار لا يدخلها إلا أهل بغضه .

علل الشرايع ج 1 ص 162

از مفضل بن عمر نقل شده است که گفت به امام صادق عليه السلام عرض کردم به چه علت اميرالمومنين علي بن ابي طالب قسيم الجنه و النار گفته شده است ؟ حضرت فرمودند : به خاطر اينکه دوست داشتن او ايمان و دشمن داشتن او کفر است ، و همانا بهشت براي اهل ايمان آفريده شده است و  نار براي اهل کفر خلق شده است بنابر اين حضرت علي عليه السلام به اين علت قسيم الجنه و النار است بنابر اين در بهشت وارد نمي شود مگر اهل محبت و دوستي با او و وارد آتش نمي شود مگر اهل دشمني با او .

همچنين در روايت ديگري از امام رضا عليه السلام آمده است :

30 - حدثنا تميم بن عبد الله بن تميم القرشي قال : حدثني أبي عن أحمد بن علي الأنصاري عن أبي الصلت الهروي قال : قال المأمون يوما للرضا عليه السلام يا أبا الحسن أخبرني عن جدك أمير المؤمنين بأي وجه هو قسيم الجنة والنار وبأي معنى فقد كثر فكري في ذلك ؟ فقال له الرضا عليه السلام : يا أمير المؤمنين ألم ترو عن أبيك عن آبائه عن عبد الله بن عباس أنه قال : سمعت رسول الله ( ص ) يقول : حب علي إيمان وبغضه كفر ؟ فقال : بلى فقال الرضا عليه السلام : فقسمة الجنة والنار إذا كانت على حبه وبغضه فهو قسيم الجنة والنار

عيون اخبار الرضا ج 1 ص 92.

ابا صلت هروي نقل کرده است که روزي مامون به امام رضا عليه السلام گفت : يا اباالحسن ما را از پدرت اميرالمومنين آگاه ساز که به چه علت قسيم الجنه و النار خوانده شده است و اين به چه معنا است که اين مطلب فکر مرا مشغول ساخته است پس امام رضا عليه السلام به او فرمودند اي مامون آيا تو از پدرت و او از پدرانش از ابن عباس از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نقل نکرديد که گفت از رسول خدا شنيدم مي فرمايند: حب علي ايمان و دشمني با علي کفر است ؟ پس مامون پاسخ داد آري پس حضرت فرمودند : پس تقسيم مي کند بهشت و دوزخ را زماني که ايمان و کفر بر اساس حب و بغض او باشد پس بنابر اين او قسيم الجنه و النار است.

قسيم الجنه و النار در شعر شاعران

شاعران زيادي در طول قرون متمادي از اين روايت در شعر خود استفاده کرده اند که به برخي اشاره مي شود:

قسيم النار ذو خير وخير          يخلصنا الغداة من السعير

فكان محمد في الدين شمسا            علي بعد كالبدر المنير

خاتمه المستدرک ميرزاي نوري ج 3 ص 80،

علي عليه السلام تقسيم کننده دوزخ صاحب خير است و چه خوب است که فرداي قيامت از جهنم نجات مي يابيم.

پس حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم در دين خورد است و بعد از آن علي مثل ماه درخشنده است .

قال البشنوي:

 فمدينة العلم التي هو بابها               أضحى قسيم النار يوم مآبه               

فعدوه أشقى البرية في لضى            ووليه المحبوب يوم حسابه

مناقب ابن شهر آشوب ج 1 ص 314،

پس شهر علمي که او در آن است روشن است که تفسيم کننده دوزخ روز بازگشتش او خواهد بود.

پس دشمن او شقي ترين خلق در قيامت است و دوست او مورد محبت در روز حسابرسي است .

قال عمار بن تغلبة :

علي حبه جنة                     قسيم النار والجنة

وصي المصطفى حقا             إمام الانس والجنة .

مدينه المعاجز علامه بحراني ج 1 ص 260

حب علي بن ابيطالب سپر از آتش است و او تقسيم کننده جهنم و بهشت است .

و او جانشين و وصي به حق حضرت محمد مصطفي صلي الله عليه و آله و سلم است  و  او پيشواي جنو انس است.

 

موفق باشيد

طلاب و روحانیون بازدید : 26 1391/08/09 نظرات (1)

سوالات مسابقه بزرگ معرفت عاشورا

 

1- آیات مربوط به فریضه امر به معروف و نهی از منکر بیشتر در کدام سوره آمده اند؟

الف) طه              ب) بقره                 ج) انعام                           د) آل عمران

2- حادثه عاشورا از جنبۀ اجتماعی و نسبت به کسانی که مرتکب آن شدند، در جامعه اسلامی مظهر چه بود؟

 الف) یک انحطاط          ب) یک موفقیت                ج) یک شکست        د) هیچ کدام

3- هیچ کس به اندازه .... به بشریت خدمت نکرده است، چون آنها هستند که راه را برای دیگران باز می کنند.

الف) مخترعین                         ب) سرداران                     ج) شهدا                          د) علما

4- متمایل کردن یک چیز از مسیر اصلی و وضع اصلی که داشته است یا باید داشته باشد، تعریف کدام گزینه است؟

الف) تبدیل                  ب) تحریف               ج) تغییر                  د) استحاله

5- کتاب «لؤلؤ و مرجان» توسط چه کسی و در چه موضوعی نوشته شده است؟

الف) شیخ علی اکبر نهاوندی- مقتل امام حسین(ع)       ب) میرزا حسین نوری- فن منبر

ج) شیخ علی اکبر نهاوندی- فن منبر                      د) میرزا حسین نوری- مقتل امام حسین

 6- امام حسین (علیه السلام) هنگام خروج از مدینه کدام آیات را می خواند؟

الف) 21 و 22 قصص    ب) 123 و 122 بقره        ج) 79 و 78 یس     د) 81 و 80 آل عمران

7- از نظر شهید مطهری کدام یک از گزینه های زیر جزو عوامل تحریف قیام کربلا نیست؟

الف) اغراض دشمنان                   ب) بزرگی قیام کربلا  

 ج) تمایل بشر به استوره سازی   د) عامل خصوصی

8- امام حسین (ع) به چه منظوری مدینه را به قصد مکه ترک کردند؟

الف) امتناع از بیت با یزید                                                                        ب) پذیرفتن دعوت کوفیان

ج) به جا آوردن مناسک حج                                                                     د) خوف از به خطر افتادن جان یاران و خانواده

9- فلسفه عزاداری امام حسین (علیه السلام) که به توصیه ائمه اطهار باید سال به سال تجدید شود، کدام است؟

الف) آموزش زندگی                ب) تسلی دادن اهل بیت  

 ج) به دلیل بزرگی مصیبت       د) پاک شدن گناهان

10- این حدیث از کدام معصوم است؟ «مرگ به گردن انسان زینت است، مانند گردنبندی برای یک دختر جوان»

الف) حضرت محمد(ص)   ب) حضرت علی(ع) ج) حضرت فاطمه زهرا(س) د) امام حسین(ع)

11- این حدیث از کیست: «هرگاه مردم امر به معروف و نهی از منکر را کنار بگذارند، پس باید منتظر عذاب الهی باشند» فروع کافی ج5،ص159

الف) امام رضا(ع)             ب) امام صادق(ع)        ج) امام باقر(ع)                 

12- پیامبر اکرم(ص) این جمله را در بارۀ چه کسی بیان فرمودند؟ «لاتزالَ مؤیدا بروح القدس، ما ذبیت عنا اهل البیت» از سوی روح القدس تایید می شوی، مادامی که مدافع ما باشی.

الف) ابوذر غفاری         ب) حسان بن ثابت            ج) کُمیت اسدی          د) جابربن عبدالله

13- در ایجاد نهضت حسینی کدام عامل نقش پر رنگ تر و مهمتری داشته است؟

الف) دعوت مردم کوفه           ب) فرمان یزید بر گرفتن بیعت از امام

ج) مرگ معاویه                       د) امر به معروف و نهی از منکر

14- در حادثۀ کربلا چند زن به شهادت رسید؟

الف) 2               ب) 1             ج) 4                د) 3

15- این جملات در چه لحظاتی از لسان مبارک امام حسین(علیه السلام) جاری شد؟ «این راه، راهی است که خدا تعیین کرده، ما این راه را انتخاب می کنیم، رضای ما رضای خداست، هر کس می خواهد خون قلبش را در راه ما بذل کند آماده باشد»

الف) هنگام خروج از مدینه    ب) شب عاشورا         ج) هنگام خروج از مکه   د) روز عاشورا

16- جملۀ معروف «هیهات منّا الذلة» اباعبدالله الحسین بیانگر کدام جنبه از حادثۀ کربلاست؟

الف) جنبۀ تأثر آمیز و رقت آور                                 ب) جنبۀ پرخاشگری و حماسی              

ج) جنبۀ عرفانی و عشق الهی                               د) جنبۀ محبت الهی و پاکبازی در راه حق

17- از نظر شهید مطهری، این جملۀ امام حسین (علیه السلام) بیانگر کدام جنبه از اخلاق اسلامی است؟ «ما هرگز شروع به جنگ نمی کنیم، ولو اینکه به نفع ما باشد»

الف) مروت              ب) وفاداری            ج) ایثار              د) همه موارد

18- از نظر نقش زنان و مردان در ساختن تاریخ، تاریخ اسلام و حادثۀ کربلا جزو کدامیک از موارد زیر است؟

الف) تاریخ اسلام و حادثۀ کربلا، یک تاریخ مذکر است                

 ب) تاریخ اسلام و حادثۀ کربلا، یک تاریخ مؤنث است

ج) تاریخ اسلام و حادثۀ کربلا، یک تاریخ مذکر- مؤنث است (مرد در مدار خود و زن در مدار خود)

د) تاریخ اسلام و حادثۀ کربلا، یک تاریخ مذکر- مؤنث است (مرد در مدار زن و زن در مدار مرد)

19- در دفاع از دین، انسان بیش از هر چیزی به چه چیز نیاز دارد؟                                       

الف) بصیرت               ب) قدرت              ج) فکر               د) نیرو                                        

20- کدام عامل باعث شد تنها 50 سال از رحلت پیامبر(ص) حادثۀ عظیم کربلا رخ دهد؟ 

الف) مرگ صحابه پیامبر- قدرت گرفتن بنی امیه           ب) دنیا طلبی- قدرت گرفتن بنی امیه

ج) مرگ صحابه پیامبر- فراموش کردن خدا و معنویت    د) دنیا طلبی- فراموش کردن خدا

 

سوالات از منابع زیر طراحی شده است  (حماسه حسینی ، عبرت های عاشورا ،  معرفت عاشورا)    

 

طلاب و روحانیون بازدید : 16 1391/08/09 نظرات (0)

ثواب زائر قبر حسين عليه السلام:
روايت شده است كه حضرت خاتم الانبياء (ص ) در خانه عايشه بود، حسين عليه السلام آمد، عايشه خواست مانع شود، رسول خدا(ص ) جريان آتيه حسين عليه السلام و مقامات او و زائرش را ذكر مى فرمايد: كه حسين عليه السلام در زمين كربلا كشته و مدفون مى گردد، هركس او را زيارت كند ثواب يك حجّ و يك عمره من به او داده مى شود، عايشه تعجّب كرد و گفت : ثواب حجّ و عمره شما!
فرمود: بلى ثواب دو حجّ و دو عمره من .
باز عايشه تعجّب كرد! و رسول خدا(ص ) فرمود ثواب سه حجّ و سه عمره من .
همينطور زياد فرمود، كه در روايت چنين است ثواب نود حجّ و نود عمره رسول خدا (ص ) براى زائر قبر حسين عليه السلام است .
البته از اين حجّ و عمره تا نود با اعتبار حال و معرفت و محبّت زائر قبر حسين عليه السلام است ، با چه علاقه اى رو به قبر حسين عليه السلام رفته است .
و نيز فرمودند چنين ثوابهاى عظيمى كه براى زيارت كننده قبر حسين عليه السلام است موجب دلشادى من گرديد. (1)

 

جوار امام حسين عليه السلام بهتر از بهشت
اگر كسى از گناهان مى ترسد و نمى داند كه آيا توبه اش پذيرفته شده است يا خير؟ رسول خدا (ص ) وعده فرموده است كه زوّار قبر حسين عليه السلام و عزادارانش را تنها نگذارد، در وحشتها و ظلمتها از آنان فرياد رسى بفرمايد.
در صحراى محشر كه هر كس سر گرم خودش مى باشد عدّه اى در جوار امام حسين عليه السلام زير سايه عرش رحمتند، به قدرى از مجالست با امام حسين عليه السلام مأ نوسند و لذّت ميبرند كه وقتى حوريان از بهشت برايشان پيغام مى فرستند كه ما منتظر شمائيم ، چرا نمى آئيد پاسخ مى دهند ما لذّت مجلس امام حسين عليه السلام را به مصاحبت با شما ترجيح ميدهيم .
راستى كه جاى اميدوارى است بقول شيخ شوشترى اگر مقام ما به حدّى نرسيده باشد كه در اوّل محشر نزد امام حسين (ع ) زير سايه عرش باشيم اميدواريم كه در چاله و ظلمتكده جهنّم هم نباشيم پيغمبر ما نجات دهد.

 

 

زیارت کربلا معادل ثواب احیای هزار شب قدر

امام صادق عليه السلام مى فرمايد: كه هر كس يك روز در خدمت حضرت سيّد الشّهداء عليه السلام به سر برد ( يعنى در تربت كربلا، جايى كه خون ابا عبداللّه الحسين عليه السلام و ياران و فرزندانش ظلما ريخته شد) در نامه اعمال او ثواب احياء هزار شب قدر نوشته مى شود.(2)

 

مباهات خدا بر زائر كربلا
از ذريح محاربى منقول است كه گفت : به حضرت امام جعفر صادق (ع ) شكايت كردم آنچه به من مى رسد از قوم و فرزندان من هر گاه به ايشان نقل مى كنيم ثواب زيارت قبر حضرت امام حسين (ع ) را تكذيب من مى كنند و مى گويند:
تو دروغ مى بندى بر امام جعفر (ع ) حضرت فرمود: اى ذريح ! بگذار مردم را كه به هر جا كه خواهند بروند.
والله ، كه حق تعالى مباهات مى كند به زايران حضرت امام حسين (ع ) و آنها كه از راه هاى دور به زيارت آن حضرت مى روند، با ملائكه مقرّبين و حاملان عرش خود حتّى آنكه مى فرمايد به ايشان كه : آيا نمى بينيد زيارت كنندگان قبر حسين بن على (ع ) را كه آمده اند با نهايت شوق به سوى آن حضرت و به سوى فاطمه زهرا(س ).
به عزّت و جلال و عظمت خود سوگند مى خورم كه : واجب گردانم براى ايشان كرامت خود را كه ايشان را گرامى دارم و داخل گردانم ايشان را در بهشتى كه مهيّاكرده ام براى دوستان خود پيغمبران و رسولان خود.
اى ملائكه من ! اينها زيارت كنندگان حسين اند كه محبوب محمّد (ص ) است كه او پيغمبر و حبيب من است
و هر كه مرا دوست مى دارد حبيب مرا دوست مى دارد و هر كه حبيب مرادوست مى دارد محبوب او را دوست مى دارد.
و هر كه حبيب مرا يا محبوب او را دشمن مى دارد بر من لازم است كه او را به بدترين عذاب هاى خود عذاب كنم و به آتش خود او را بسوزانم . و جهنّم را جايگاه او گردانم و او را عذاب كنم كه هيچ يك از عالميان را عذاب نكرده باشم .(3)

همراهی زائر امام توسط ملائکه

از حضرت امام جعفر صادق (ع ) منقول است كه : چون شخصى از خانه خود بيرون آيد به عزم زيارت حضرت امام حسين (ع ) به سوى كربلا مشايعت كنند او را از هفتصد ملك از بالاى سر او و زير پاى او از جانب راست و چپ و پيش رو و پشت سر او تا او را به اهلش برسانند. پس چون زيارت كند آن حضرت را ندا كند او را منادى كه : (گناهانت آمرزيده شد پس ‍ از سر گير عمل را).
پس با او برمى گردند آن ملائكه تا داخل خانه خود شود. پس به او مى گويند كه : (تو را به خدا سپرديم ).
پس پيوسته به زيارت او مى آيند تا روز مردن او وبعد از مرگ او، هر روز. و زيارت مى كنند حضرت امام حسين (ع ) را و ثوابش از آن مرد است .(4)

 

فضيلت زيارت كربلا
عبداللّه ابن حماد نقل مى كند: روزى امام صادق (ع ) به من فرمود:
اى حماد نزد شما فضيلتى هست كه مثل آن به احدى داده نشده است . و گمان ندارم آن چنان كه بايد آن را بشناسيد و بر او محافظت نمائيد! و قيام به حقّ آن كنيد. و از براى آن فضيلت اهلى هست كه ايشان را براى آن كار نام برده اند، و به ايشان توفيق عطاء كرده اند، و اين رحمتى است كه خداوند تعالى به ايشان بخشيده است .
پرسيدم : آن فضيلت كه نام برديد و وصف نموديد كدام است ؟
فرمود: زيارت جدّم حضرت امام حسين (ع ) است . زيرا كه او غريب است و در زمين غريب مدفون شده است .
هر كه به زيارت او مى رود، بر او برمى گريد. و هر كه به زيارت او نمى رود، بر مصيبت او اندوهناك مى باشد و دلش مى سوزد. هر كه او را به ياد مى آورد ترحّم مى كند.
و هر كه نظر كند به سوى قبر پسرش در پائين پاى او، در بيابانى كه خويشى و دوستى نزد او نيست و حق او را غصب كردند، و جمع شدند جمعى از كافران و مرتدّان از دين ، و ياورى يكديگر كردند تا او را كشتند، در بيابانى دفن نكرده انداختند، و منع كردند از او آب فراتى كه سگان مى خوردند، و ضايع كردند حق رسول خدا (ص ) را، و وصيّتى كه در حقّ او و اهل بيتش ‍ كرده بود.
پس او مدفون گرديد، جفا يافته در ميان قبرهاى خويشان و شيعيان خود. هر كه نزد او مى رود، وحشت مى يابد از تنهائى او، و دورى از جدّ بزرگوارش . و در منزلى افتاده است كه نمى رود نزد او مگر كسى كه خدا دلش را به ايمان امتحان كرده است ، و حقّ ما را به او شناسانده باشد.
پس گفتم : فداى تو شوم من مى رفتم به زيارت آن حضرت ، تا آنكه مبتلا شدم به خدمت خليفه و حفظ اموال او و من نزد ايشان مشهور شده ام . لهذا در اين ولا از براى تقيّه ترك كرده ام و من مى دانم كه زيارت آن حضرت ثواب بسيارى دارد.
فرمود كه : (مى دانى كه كسى كه به زيارت آن حضرت ميرود چه فضيلت دارد و او را نزد ما چه نيكى ها است ؟!).
گفتم : نه .
فرمود كه : (امّا فضيلت زيارت كننده او: پس مباهات مى كنند به او ملايكه آسمان ها و امّا آنچه نزد مابراى او هست پس ترحّم مى كنيم براى او هر صبح و شام ).
وبه تحقيق كه خبر داد مرا پدرم كه : روضه آن حضرت از روزى كه مدفون شده است هرگزخالى نبوده است از كسى كه صلوات فرستد بر او از ملائكه يا جنيّان يا آدميان يا وحشيان صحرا. و هيچ چيز نيست مگر آرزوى حال زيارت كننده آن حضرت مى كند و خود را از براى بركت بر او مى مالد و به نظر كردن به سوى او اميد خبر مى دارد براى آنكه بركت يافته است به نظر كردن به سوى قبر آن حضرت .
بعداز آن فرمودكه :
(شنيده ام كه قومى از نواحى كوفه و غير ايشان مى روند نزد قبر آن حضرت و زنان مى روند و ندبه و نوحه مى كنند در نيمه ماه شعبان پس بعضى قرآن مى خوانند و بعضى قصّه هاى جانسوز آن حضرت را ذكر مى كنند و بعضى مرثيه مى خوانند؟).
گفتم : بلى فداى تو شوم ديدم بعضى از اينهايى كه مى فرمائى .
فرمودكه : (حمد و سپاس خداوندى را كه در ميان مردم جمعى را مقّرر فرموده است كه مى آيند به سوى ما و ما را مدح مى كنند و مرثيه از براى مصيبت ما مى گويند و مى خوانند. و دشمن ما گردانيده است كسانى را كه طعن كنند بر آنها از خويشان و غير ايشان و استهزاءكنند بر ايشان و قبيح شمارند كردار ايشان را).(5)

 

پی نوشتها :

1-     سيّد الشهداء ص 227 .

2-     بحار الانوار ج 10 ص 86.

3-     كامل الزيارت ص 143 بحارالانوار ج 101 ص 75 -76.

4-     كامل الزيارات ص 145 ،بحارالانوار ج 101 ص 67 روايت 59.

5-     بحارالانوار ج 101 ص 74 - 73 المستدرك ج 2 ص 203 نورالعين ص 108

طلاب و روحانیون بازدید : 21 1391/08/09 نظرات (0)
SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:

مکیال المکارم، به معنای «معیار سنجش خوبیها» است و نام کتابی است که به سفارش خود حضرت مهدی (ارواحنا له الفداء) نوشته شده است. در این کتاب به تفصیل راجع به فواید دعا برای فرج سخن گفته شده است.

نویسنده ی این کتاب گرانقدر، «محمد تقی موسوی اصفهانی» ماجرای نوشتن مکیال المکارم را چنین تعریف می کند:
«...تا این که کسی را در خواب دیدم که با قلم و سخن نتوان او را توصیف نمود، یعنی مولا و حبیب دل شکسته ام و امامی که در انتظارش هستیم. او را در خواب دیدم که با بیانی روح انگیز چنین فرمود: «این کتاب را بنویس و عربی هم بنویس و نام او را بگذار: مکیال المکارم فی فوائد الدعاء للقائم.» همچون تشنه ای از خواب بیدار و در پی اطاعت امرش شدم...»

او در ادامه تعریف می کند که به دلیل مشکلات زندگی تا مدتی نمی تواند کتاب را بنویسد تا اینکه در سفر حج، مبتلا به وبا می شود و با خدا عهد می بندد که اگر خوب شود، کتاب را به اتمام برساند. پس از اتمام سفر و رهایی از بند بیماری، کتاب مکیال المکارم را نوشت و به قول خودش این کتاب: «همچون بهشتی بالا بلند و عالی مرتبه است و ثمراتش در دسترس و نزدیک به فهم، هیچ سخن بیهوده ای از آن نشنوی، در آن چشمه ها (ی علم و معرفت) جاری است.»

و به راستی، هیچ کتابی همچون مکیال المکارم، شما را با وظایف و حقوق بنده نسبت به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) آشنا نمی کند. از طرف دیگر، الطاف امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) نسبت به بندگان در کتاب به طور مفصل بیان شده است که باعث می شود وقتی آن را می خوانید احساس کنید این کتاب زنده است و نفس می کشد. احساس می کنید برگ برگش آنقدر برایتان مهم است که می خواهید همیشه آن را دسترس داشته باشید و هر از چند گاهی نگاهی به خطوط نورانی اش بیندازید.

ترجمه ی این کتاب در دوجلد منتشر شده است و تعداد بابهای کتاب مکیال المکارم، هشت باب است که در هر کدام به موضوعی خاص پرداخته شده است:
شناختن امام زمان (عجل الله تعالی فرجه)،
 اثبات امامت ایشان،
قسمتی از حقوق آن حضرت نسبت به ما،
 لزوم دعای ما برای امام،
نتایج دعا برای فرج،
بهترین اوقات دعا،
چگونگی دعا برای فرج و
تکالیف منتظران.
این کتاب از جمله کتب مفید و ضروری برای هر شیعه محسوب می شود و خواندن این کتاب برای تمامی شیعیان منتظر توصیه می شود.
طلاب و روحانیون بازدید : 25 1391/08/08 نظرات (0)
SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز :
 
به گزارش «شیعه نیوز»، مطالعه گفت و گویی که خبرگزاری حوزه با حجت الاسلام شیخ حسین انصاریان انجام داده است را به همه آنهایی که دلشان برای مکتب اهل بیت علیهم السلام و توسعه آن می تپد پیشنهاد می کنیم.

* چه دغدغه‌ای باعث تلاش‌های شما برای تبلیغ دین در کشورهای مختلف جهان شده است؟

فرهنگ الهی از زمان حضرت آدم علیه‌السلام تا روز قیامت، همین یک دین و همین یک فرهنگ بوده است؛ منتها دوره به دوره در زمان پیغمبران، برابر با نیازهای جوامع کامل‌تر شده تا به پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم رسیده و نبوت به ایشان ختم شده است و برای جهانی کردنش وظیفه داریم. اگر بنشینیم که خودش جهانی شود، چنین اتفاقی نمی‌افتد. 
 
* این وظیفه بر دوش چه کسانی بوده؟

این مسئولیت بسیار عظیم، در درجه اول به دوش پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و بعد ائمه اطهار علیهم‌السلام قرار گرفته که اگر به تاریخ اسلام و به روایات بسیار مهم رجوع کنید، می‌بینید که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم در زمان حیات خودشان جرقه‌ جهانی‌کردن اسلام را زدند و مبلغین را به خارج از مدینه و حوزه اسلام می‌فرستادند.

* مثلاً کجا؟

مثلاً یمن که خیلی نسبت به مدینه دور بوده است؛ ایشان وجود مبارک امیرالمومنین علی علیه‌السلام را در ایام جوانی‌شان به یمن فرستادند. این کارِ پیامبر به این معناست که مبلغ باید جوان و با نشاط باشد و زود خسته نشود، تا بتواند وظیفه تبلیغی خودش را انجام دهد. لذا پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، جوان را انتخاب می‌کند اما جوان آگاه را، که این یک درس است برای حوزه‌های ما.
یا زمانی‌که در مکه بودند و اسلام بسیار محدود و دچار انواع حملات مشرکین مکه بود، یک جوان 18 ساله آگاه به قرآن را به مدینه می‌فرستند و انصافاً همین یک نفر اسلام را وارد مدینه کرد و به مدینه آمادگی داد که پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و مهاجرین را با کمال اشتیاق قبول کند.
حتی گاهی افرادی که به هر دلیلی به منطقه‌ای دور از حوزه اسلام تبعید شدند، کار تبلیغی‌شان را داشتند. مثل ابوذر که در همان سه‌ماه تبعید در منطقه شامات، تمام همت‌ خود را بر تبلیغ فرهنگ صحیح اسلام گذاشت. لذا تعدادی متدین به دین واقعی اسلام شدند، نه دین سقیفه و نه دین معاویه؛ ابوذر تبعیدش تمام شد و بعد او را به ربذه فرستادند، ولی 1400سال است درختی که ابوذر کاشت در حال ثمردادن است؛ یعنی تمام شیعیان حوزه جبل عامل و منطقه شامات بزرگ، نتیجه کار تبلیغی ابوذر است که به آن‌جا تبعید شد.

برای این‌که ثمرات کار این مرد مجاهد در عرصه اندیشه را بدانیم، یک گوشه‌‌اش را بگویم. همین شرح لمعه‌ای که کتاب درسی حوزه است و توسط شهید اول -از علمای جبل عامل- تألیف شده است، نتیجه ارشادات ابوذر است. برای این‌که بیشتر به این ثمرات پی ببریم، بهترین راه این است که اعیان‌الشیعه مرحوم آیةالله سیدمحسن جبل‌عاملی را مطالعه کنید. آن‌جا مشاهده می‌کنید که از کار ابوذر، هزاران فقیه، اصولی، مؤلف، خطیب و دانشمند به وجود آمده است.
البته جهانی‌شدن و انجام رسالت بین‌المللی اسلام خود، به خود انجام نمی‌گرفته، باید جهانی‌اش می‌کردند و جهانی‌شدن اسلام به نیروهای صالح است. شما ببینید، پیغمبر اکرم‌ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم شکنجه‌های مکه را می‌پذیرند؛ تبعید‌شدن یاران بسیار با کرامتشان را می‌پذیرند که جعفر‌بن ابی‌طالب به آفریقا تبعید شود و اسلام را به حبشه ببرد. ریشه اسلام در آفریقا مربوط به تبعیدی‌های دوره اول پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم است، یعنی اسلام ناب را جعفر‌بن ابی‌طالب به آفریقا می‌برد و درختش را آن‌جا می‌کارد و آن درخت کم‌کم ثمر می‌دهد.

اولین کسی‌که در میان مراجع ما در حوزه قم به فکر جهانی‌کردن دین اسلام افتاد، مرحوم آیةالله‌العظمی بروجردی (ره) بود و ایشان این کار را از دو طریق دنبال می‌کرد. یکی از راه تقریب که بنیان‌گذار تفکر تقریب هم بود و مرحوم قمی را به مصر فرستاد. کار دوم ایشان، احداث مسجد ‌هامبورگ بود

* آیا نامه‌های پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم به پادشاهان را هم می‌توان در راستای تبلیغ بین‌المللی اسلام تفسیر کرد؟

بله، پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم برای جهانی‌کردن اسلام، به سلاطین آن روزگار مانند ایران روم شرقی (ترکیه فعلی) نامه نوشتند، که این هم در راستای جهانی‌کردن اسلام بود.

* تبلیغ بین‌المللیِ اسلام در زمان ائمه علیهم‌السلام چگونه بوده است؟

ائمه طاهرین‌ علیهم‌السلام افرادی را در آفریقا داشتند که این‌ها گاهی از آفریقا به مدینه می‌آمدند و محضر ائمه طاهرین علیهم‌السلام می‌رسیدند؛ این‌ها نشان می‌دهد که ائمه علیهم‌السلام بر جهانی‌کردن اسلام بسیار تأکید داشتند.
حتی در محدودیت‌ها هم نماینده داشتند که به صورت سرّی باهم در ارتباط بودند.

* یعنی رسماً موکلین ائمه معصومین علیهم‌السلام در مناطق مختلف دنیا بودند؟

بله، موکلین باسواد که ما برخی را جزو رجال روایات می‌بینیم. این‌جا می‌خواهم نکته‌ای را عرض کنم. من 20 سال پیش در یک نسخه قدیمی خطبه غدیر دیدم که پیغمبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم در آخر خطبه غدیر می‌فرمایند: خدا رحمت کند کسی را که خطبه امروز من را به تمام زبان‌های دنیا ترجمه و در دنیا پخش کند. خوب این نشان‌دهنده این مسئولیت عظیم بر عهده متخصصین فن و دلسوزان است و این برای ما و برای حوزه باید یک شعار شود. پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، اسلام را در آن خطبه خلاصه کردند؛ چکیده 23 سال زحمتشان و زبده بعثت همه انبیاء صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین و خلاصه قرآن را در این خطبه آوردند که هر شیعه‌ای به نظر من امروز واجب است این خطبه را حفظ باشد. مخصوصاً روی این مسئله‌اش خیلی باید متمرکز بشویم که پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فرمودند، «علی کل لغات»؛ آیا برای تحقق فرمایش پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نباید هزینه کنیم؟! من این‌جا با کمال تأسف این خبر را باید به شما بدهم که وقتی رفتم واتیکان و با شخصیت‌های مختلف از جمله رئیس دانشگاه گری‌گوریان که یک دانشگاه پاپی است، ملاقات کردم، ایشان می‌گفت: این دانشگاه ما در تمام 5 قاره، پنجاه میلیون دانشجو دارد که خرجش را واتیکان می‌دهد تا این‌ها مبشر و مسیحی شوند و درصدی از آن‌ها هم در کشورهای اسلامی هستند.

یعنی کاری که ما باید برای اسلام انجام دهیم، او دارد برای مسیحیت تحریف‌ شده انجام می‌دهد؛ بنابراین این فرمایش «علی کل لغات» پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم باید شعار ما شود، در حوزه آرم شده و در همه‌جا نوشته، به همه‌جا ارائه و در تمام دفاتر زده شود. به نظرم باید لجنه‌ای بنشینند و درباره مسئولیت جهانی‌کردن سیره پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و ائمه طاهرین علیهم‌السلام، کار پژوهشی کنند.

با کمال تأسف این خبر را باید به شما بدهم که وقتی رفتم واتیکان و با شخصیت‌های مختلف از جمله رئیس دانشگاه گری‌گوریان که یک دانشگاه پاپی است، ملاقات کردم، ایشان می‌گفت: این دانشگاه ما در تمام 5 قاره، پنجاه میلیون دانشجو دارد که خرجش را واتیکان می‌دهد تا این‌ها مبشر و مسیحی شوند و درصدی از آن‌ها هم در کشورهای اسلامی هستند.
 
* ما به وضوح می‌بینیم که حداقل در دوره اخیر، مراجع در زمینه تبلیغ بین‌الملل اقداماتی داشته‌اند، این اهتمام به طور کلی در عصر غیبت چگونه بوده است؟
آن‌قدر این اهتمام سنگین بوده که علمای بزرگ شیعه، گاهی رساله‌هایی را نوشته‌اند برای مناطق مختلف به اسم آن منطقه، یعنی شما برخی از کتاب‌های شیخ مفید را مثلاً می‌بینید نوشته است ناصریات، یعنی کلیه پرسش‌های مردم آن منطقه از مبلغین را همراه پاسخ‌ها در یک کتاب آورده و اسم کتاب را به اسم آن ناحیه گذاشته است. یا این‌ها بهترین شاگردانی که تربیت می‌کردند، نمی‌گذاشتند در آن حوزه متمرکز شوند و بمانند و همه‌اش بخوانند و بمیرند! بلکه این‌ها را تشویق می‌کردند و به بیرون می‌فرستادند. خوب فرهنگ اهل‌بیت علیهم‌السلام چگونه از هند سر درآورد؟ چگونه از کشورهای دیگر سر درآورد؟ پس اسلام بدون نیرو جهانی نمی‌شود. چرا حضرت امام رحمةالله‌علیه با آن سنش در فرانسه حاضر بود گاهی در شبانه‌روز 5 بار با تلویزیون‌های بیگانه مصاحبه کند؟ چه چیزی را می‌خواست آشکار کند، آیا جز اسلام را؟ جز این‌که می‌دید خداوند لطف کرده و بلندگوی رایگان در اختیارش قرارداده که می‌تواند با این بلندگو حرف اسلام را به تمام جهان پخش کند؟ این بسیار اثر داشت و خیلی‌ها در اثر همین مصاحبه‌ها و سخنرانی‌ها مسلمان شدند. در اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم، شیخ صدوق رحمةالله‌علیه از آن جاده‌های خاکی پرخطر و پر از راهزن و داغ، دو بار از قم تا ماوراءالنهر و سمرقند و بخارا می‌رود و بر می‌گردد. این‌ها زن و بچه داشتند، استراحت می‌خواستند، خوشی می‌خواستند، اما همه خوشی‌ها را برای خاطر خدا می‌گذارند و جانشان را به خطر می‌اندازند می‌روند و برمی‌گردند؛ محصول این دو سفر می‌شود 300 جلد کتاب. ما خبر نداریم، ولی خدا می‌داند که ایشان در این سفرها چه اثراتی بیرون از حوزه اسلام گذاشته‌اند.

* قطعاً مؤثر بوده است چون طبق فرمایش خودتان کار مخلصانه، اثر ماندگار خواهد گذاشت. در این زمینه اگر خاطره‌ای از سفرهای خود دارید، بفرمایید.

در سفری که در آفریقای جنوبی بودم، 3 روز ما را به شهر «کیپ‌تاون» که یکی از مهم‌ترین شهرهای آفریقای جنوبی است، ‌بردند. از جمله جاهایی که ما را برای بازدید بردند، یک جنگل بود، که در منتهاالیه بلندی آن، روی تپه، یک حرم با چهار گلدسته و یک ضریح و یک محوطه بزرگ داشت. صاحب قبر، شیخ محمدحسین غیب‌شاه یا غریب‌شاه بود. ایشان همان‌گونه که از اسمش (شیخ محمدحسین غیب‌شاه) هم پیداست، شیعه بوده، و 7 قرن قبل، از هند با کشتی‌های بادی 9هزار کیلومتر مسیر را طی می‌کند و به شهر ژوهانسبورگ آفریقای جنوبی که شهر مهم آن زمان بوده، می‌رود و بدون این‌که اعلام کند شیعه است، به‌عنوان یک عالم اسلامی شروع به تبلیغ اسلام می‌کند. شما فکر کنید او قبلاً در هند، زبان را کاملاً یاد گرفته، چون هندی‌ها خیلی سال است که با آفریقای جنوبی رفت‌وآمد دارند؛ بعد با تخصص در زبان آفریقایی به ژوهانسبورگ می‌رود برای تبلیغ اسلام. ایشان شروع می‌کند حقایق اسلام را به سیاه‌پوستان آفریقایی ارائه می‌دهد و آن‌ها قبول می‌کنند. از سوی دیگر انگلیسی‌ها که آن دوران بر آفریقای جنوبی تسلط داشتند، می‌فهمند که یک مبلغ اسلامی آمده و دارد اسلام را تبلیغ می‌کند؛ لذا او را می‌گیرند، دست و پایش را با طناب می‌بندند. دو هزار کیلومتر ایشان را با دست و پای بسته به کیپ‌تاون می‌آورند و در همین جنگلی که دفن است، می‌اندازند که حیوانات جنگلی او را بخورند! 3 سال بعد همان‌هایی که این‌‌کار را کرده بودند، برای بازدید از کارهایشان به کیپ‌تاون می‌آیند، اما متحیرانه می‌بینند که شیخ محمدحسین غیب‌شاه، مدرسه و حوزه علمیه ساخته، مسجد ساخته و دیگر کار از کار گذشته و گروه زیادی در کیپ تاون به مکتب اهل‌بیت علیهم‌السلام گرایش پیدا کرده‌اند و بعد هم رحلت می‌کند. الان این منطقه، شیعیان باصفایی دارد، که نتایج همان مسئولیت جهانی‌کردن اسلام است. البته یک نفر که نمی‌تواند اسلام را جهانی کند، بلکه حوزه باید بهترین نیروها را پرورش دهد و در عالم پخش کند.

* از مرحوم قمی هم یاد کنیم که به تایلند رفتند.

بله، ایشان پدرش بازرگان و خودش طلبه بوده است. وقتی با پدرش به تایلند می‌رود، به پدرش می‌گوید من به قم برنمی‌گردم چون احساس می‌کنم باید این‌جا بمانم و اسلام را تبلیغ کنم؛ اتفاقاً همین‌طور هم می‌شود و آن‌قدر آن‌جا محبوب می‌شود که تا پست نخست‌وزیری شاه هم بالا می‌رود؛ قبرش هم که الان زیارتگاه است و تاسوعاً و عاشوراً دسته‌ها می‌روند و در صحنش عزاداری می‌کنند. ما باید تحقیقات وسیعی داشته باشیم و اشخاص را شناسایی کنیم که اسلام چگونه به اندونزی رفت؟ چگونه به هند رفت؟ چگونه به مصر، فلسطین و جاهای دیگر رفت؟

حاج شیخ وقتی می‌آید و حوزه قم را تشکیل می‌دهد و حوزه قم جان می‌گیرد، بنا می‌گذارد که یک تعداد طلبه را انتخاب کند که زبان خارجی یاد بگیرند، ‌متأسفانه تاجرانی که سهم امام می‌دادند، حرف ایشان را نمی‌فهمند و می‌گویند ما پول نمی‌دهیم که زبان کفر را در این حوزه یاد این‌و‌آن بدهید!
 
* این‌گونه تلاش‌ها در قرن اخیر چگونه بوده است؟
مرحوم آیةالله‌العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی قدس‌سره، که یک تحصیل‌کرده نجف بود و آن وقت‌ها می‌گفتند فکر نجفی‌ها بسته است! در حالی‌که این‌گونه نبود. حاج شیخ وقتی می‌آید و حوزه قم را تشکیل می‌دهد و حوزه قم جان می‌گیرد، بنا می‌گذارد که یک تعداد طلبه را انتخاب کند که زبان خارجی یاد بگیرند، ‌متأسفانه تاجرانی که سهم امام می‌دادند، حرف ایشان را نمی‌فهمند و می‌گویند ما پول نمی‌دهیم که زبان کفر را در این حوزه یاد این‌و‌آن بدهید! خوب حاج شیخ اهم و مهم می‌کند و می‌گوید اگر این‌ها قهر کنند و سهم امام را به حوزه قم ندهند، این حوزه پا نمی‌گیرد. لذا با یک دنیا تأثر و تأسف، این فکر را رها می‌کند!

* گویا فضا در زمان مرحوم آیةالله‌العظمی بروجردی قدس‌سره بهتر می‌شود.

بله، بعد از حاج شیخ که یک مقدار بهتر و روشن‌تر شد، اولین کسی‌که در میان مراجع ما در حوزه قم به فکر جهانی‌کردن دین اسلام افتاد، مرحوم آیةالله‌العظمی بروجردی قدس‌سره بود و ایشان این کار را از دو طریق دنبال می‌کرد. یکی از راه تقریب که بنیان‌گذار تفکر تقریب هم بود و مرحوم قمی را به مصر فرستاد. سی‌سال مرحوم قمی در مصر بود و دارالتقریب را اداره می‌کرد که کار آقای بروجردی به وسیله نماینده‌ خود در مصر منتهی به این شد که بزرگ‌ترین مرجع تقلید باسواد آن‌روز اهل تسنن یعنی شیخ شلتوت، فتوا داد که هر اهل‌سنتی می‌تواند در تمام عبادات و معاملاتش به مکتب اهل‌بیت علیهم‌السلام عمل کند. و سند این فتوا اکنون در موزه آستان قدس رضوی موجود است. آیا جهانی‌شدن و جهانی‌کردن غیر از این است؟! یعنی اگر به این فتوا نگاه دقیقی بیندازیم، می‌بینیم که شیخ شلتوت واقعاً به وسیله افکار آیةالله‌العظمی بروجردی زمینه‌ساز آزاد‌شدن تشیع از اسارت تعصبات جاهلی مخالفین شد.

* راه دومی که مرحوم آیةالله‌العظمی بروجردی قدس‌سره دنبال کردند، چه بود؟

کار دوم ایشان، احداث مسجد ‌هامبورگ بود که من دوبار آلمان رفتم و در این مسجد سخنرانی کردم؛ پارسال ایام اعتکاف ماه رجب در این مسجد بودم و عجیب است که مسجد به آن عظمت، از زن و مردِ معتکف پر بود. مرحوم آیةالله‌العظمی بروجردی دستور دادند در بهترین نقطه‌ هامبورگ که مسلمانان بیشتری از جاهای دیگر آلمان در آن‌جا حضور داشتند، یک زمین به هر قیمتی که داشت بخرند؛ کنار دریاچه ‌‌هالستر، زیباترین نقطه، زمین خریدند، سنگ بنای مسجد را گذاشتند و انصافاً تا زنده بودند افراد متخصص به آن‌جا می‌فرستادند. البته بعد از انقلاب هم افرادی که رفتند آدم‌های موثری بودند. این ماجرا را که می‌خواهم بگویم، حاج میرزا حسن نوری تعریف کرد و من در یادداشت‌هایم نوشته‌ام. حاج میرزا حسن نوری از علمای قم و از اطرافیان مرحوم آیةالله‌العظمی بروجردی بود که می‌گفت، در دفتر مسجد ‌هامبورگ، عکس آقای بروجردی را قاب کرده و به دیوار زده بودند؛ ایشان می‌گفت تا جایی‌که من یادم می‌آید، 25 مرد و زن مسیحی آلمانی که آمده بودند ببینند این‌جا چه خبر است، وقتی آن‌ها را به دفتر بردند که چایی یا قهوه به ایشان بدهند، این‌ها فقط با دیدن عکس آقای بروجردی شیعه شدند. یعنی وقتی این چهره و جمال نورانی را دیدند، شیعه شدند. یعنی آخوند شیعه باید یک آخوندی باشد که عکسش هم مسیحی، یهودی و زرتشتی را مسلمان کند، چه برسد به خودش.
* و این اتفاق یعنی جهانی‌کردن اسلام بعد از پیروزی انقلاب چگونه دنبال شده و چه ظرفیت‌هایی ایجاد شده است؟
25 مرد و زن مسیحی آلمانی که آمده بودند مسجد هامبورگ ببینند این‌جا چه خبر است، وقتی آن‌ها را به دفتر بردند که چایی یا قهوه به ایشان بدهند، این‌ها فقط با دیدن عکس آقای بروجردی شیعه شدند. یعنی وقتی این چهره و جمال نورانی را دیدند، شیعه شدند. یعنی آخوند شیعه باید یک آخوندی باشد که عکسش هم مسیحی، یهودی و زرتشتی را مسلمان کند، چه برسد به خودش.
پذیرش طلاب خارجی و آموزش زبان‌های خارجی به برخی از طلبه‌ها کار بسیار عالی بوده است. این‌که ملت‌های دیگر و نیروهای خوب را بیاوریم و تربیت‌شان کنیم که این‌ها سفیر جهانی‌کردن اسلام در دیگر کشورها بشوند، این از برکات بعد از انقلاب است. از سوی دیگر آراسته‌شدن طلاب ایرانی به زبان‌های خارجی هم کار خوبی بوده است، اما آیا این دو کار در برابر صدها ماهواره ضد اسلام، در برابر دو هزار سایت بهائیت، در برابر میلیون‌ها سایت دیگر ضد اسلام، کافی است؟! آیا این مقدار هزینه کافی است؟!

* با توجه به سفرهای متعددی که به نقاط مختلف جهان داشته‌اید، الان وضعیت تبلیغی ما در سطح دنیا را چطور می‌بینید؟

به نظرم، کار ما الان یک به نود و نه است. دشمنان اسلام در تبلیغات خود از شگردهای مختلف استفاده می‌کنند، از متخصصین روان‌شناسی، روان‌کاوی، هنرمندان، سینما و ‌هالیوود و از هرجا که امکان دارد، کمک می‌گیرند و علیه اسلام برنامه می‌سازند که بتواند اثرگذار باشند. حالا ببینیم کاری که الان حوزه دارد انجام می‌دهد و هزینه‌ای که می‌کند برای جهانی‌کردن کافی است؟ ابداً کافی نیست! یعنی ما الان جاذبه یک در مقابل جاذبه 99 داریم، ما باید هزینه سنگینی را بپردازیم! مراجع ما و دولت اسلامی ما، بخش عمده این هزینه را باید حداقل پنجاه برابر الان بپردازند و تا دیر نشده متخصص برای ترویج اسلام در جهان تربیت کنند.

* اگر بخواهیم مصداقی وارد فعالیت‌های شما در عرصه بین‌الملل بشویم، حضور یک روحانی در مجامع علمی، فرهنگی، دینی و حتی در میان عموم مردم در کشورهای مختلف چه تأثیراتی دارد؟ مثلاً امسال که قبل از ماه مبارک رمضان به مالزی رفتید، چطور بود؟

ببینید در مالزی این‌طور که من به دست آوردم، شیعه را به‌عنوان یک بدنه اسلام نمی‌دانند؛ کاری که خدا به من توفیق داد، در سه دانشگاه مالزی با رؤسا و معاونین دانشگاه‌ها ملاقات داشتم؛ با ظرافت توانستم به رؤسا و معاونان این دانشگاه‌ها بقبولانم که شیعه مکتبی الهی است، و به لطف خدا یک سد عظیم علیه تشیع در مالزی را شکستیم.
من حتی با این لباس در نماز جمعه اصلی مالزی یعنی مهم‌ترین مسجد و نمازشان شرکت کردم، با همین لباس در صف اول نماز جمعه کوالالامپور نماز خواندم؛ هم‌چنین با پادشاه مالزی و همین‌طور ماهاتیر محمد ملاقات داشتم. حدود بیست دقیقه هم با امام جمعه‌اش صحبت کردم و به او گفتم، بسیار خوشوقتم که شما در حمد و سوره بسم‌الله را بلند گفتید و در سوره هم بسم‌الله گفتید و بدون دست بسته نماز خواندید؛ به او گفتم بسیار نماز درستی خواندی و نماز خوبی خواندی؛ یعنی این نماز، همان نمازی است که اهل‌بیت علیهم‌السلام می‌خواهند و یک مقدار هم راجع به شیعه با ایشان صحبت کردم. طی مدت حضور در مالزی نزدیک به هفت سخنرانی برای ایرانی‌های مقیم مالزی داشتم که به خواست و لطف خدا به اذعان افراد مقیم، جلسه‌های خوبی بود و می‌گفتند در طول سال به‌جز عاشورا، این‌قدر جمعیت نمی‌آمد. حتی برخی افراد از شهرهای با فاصله هفتاد یا هشتاد کیلومتری می‌آمدند.

* در ملاقات‌هایی که با غیر ایرانی‌ها داشته‌اید، نوع پرسش‌های آن‌ها راجع به مکتب اهل‌بیت علیهم‌السلام در چه حیطه‌ای است و ما برای پاسخ به شبهات احتمالی، به چه علومی باید مجهز باشیم؟

ما باید به عقاید شیعه مسلط باشیم. باید از اصول شیعه و از کتب اصلی شیعه خبر داشته باشیم و از آن‌ها بخواهیم که حداقل ده تا کتاب شیعه مانند المراجعات سیدشرف‌الدین، الغدیر علامه امینی، کتاب‌های ترجمه شده شهید مطهری و این نوع کتاب‌ها را مطالعه کنند؛ یعنی ما باید بلد باشیم چه نوع کتاب‌هایی را به این‌ها ارائه دهیم که ایجاد بحث نکنند.

* چه آفت‌هایی می‌تواند طلبه‌ای را که برای تبلیغ به خارج از کشور می‌رود، تهدید کند؟ و در قم چه کاری باید انجام دهد که از گزند تهدیدها در امان باشد؟

من این را به سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی گفتم، به شما هم عرض می‌کنم و با کمال تواضع به تمام مراجع و مراکزی که دست‌اندرکار فرستادن افراد به خارج هستند عرض می‌کنم. ما باید عالم هنرمند بفرستیم. اگر آخوندی که هنر جذب ندارد، هنر رفاقت ندارد، هنر ارتباط ندارد، بفرستیم، بسیار ضرر دارد و فرستادنش حرام است؛ اگر عالم بی‌هنر بفرستیم، عالمی که اخلاق ندارد، عالمی که چهره جذابی ندارد، عالمی که هنر ارتباط برقرار‌کردن ندارد، عالمی که از کار زود خسته می‌شود، بازهم ضرر دارد.
در ایتالیا که بودم، به من گفتند، یک کسی را فرستاده بودند برای سه‌شب احیاء، یک شبش را که برگزار کرد، مجبور شدیم تعطیلش کنیم. چرا؟ برای این‌که شب نوزدهم، مسائلی را مطرح کرده بود که قابل قبول برای نود درصد پای منبری‌ها نبود. لذا اگر می‌فرستند، ضابطه‌ای بفرستند و رابطه‌ای نفرستند، که والله حرام است. من با کمال تواضع عرض می‌کنم که نمی‌گویم عالم و هنرمندم، اما بی‌هنر هم نیستم. در پاریس با کشیش یک کلیسا ملاقات داشتیم، مریض هم بودم ولی نگذاشتم بفهمد مریض هستم . با این که درد می‌کشیدم، خیلی با نشاط مقابلش نشستم، گفت من سؤالاتی راجع به مکتب اهل‌بیت علیهم‌السلام دارم، کشیش باسوادی بود. به او گفتم مکتب اهل‌بیت علیهم‌السلام بر اساس این چند اصل استوار است: علم، دلیل، محبت، حوصله و صبر و بردباری و حکمت.
چهار ساعتی که با او صحبت کردم و سؤال‌هایش تمام شد، دستش را دو طرف کاناپه گذاشت و هنگام نیم‌خیز‌ شدن گفت: آقای انصاریان! من دارم از روی این کاناپه، شیعه بلند می‌شوم و در دل خودم اسمم، را محمد گذاشتم؛ الان به شما قول قطعی می‌دهم هر کسی از طریق کلیسا در پاریس با من ارتباط داشته است، دارم می‌روم با مکتب اسلام و اهل‌بیت علیهم‌السلام آشنایشان کنم .سه بار من را بغل گرفت و بوسید و تا دم در رفت و دوباره برگشت و من را بغل گرفت و گفت: مثل این‌که قدرت خداحافظی‌کردن با شما را از دست داده‌ام! این نتیجه حوصله و صبر بود؛ لذا مبلغانی را که می‌فرستند، باید خیلی حوصله داشته باشند. از سوی دیگر، به اصول الهی و جریانات کفر جهانی آشنا باشند . یعنی هم آگاه به زمان باشند و هم بدانند چگونه حرف بزنند و چگونه شیعه را ارائه بدهند که مخاطبان بپذیرند.
* باز هم خاطرات این‌چنینی دارید بفرمایید؟
اگر آخوندی که هنر جذب ندارد، هنر رفاقت ندارد، هنر ارتباط ندارد، بفرستیم، بسیار ضرر دارد و فرستادنش حرام است؛ اگر عالم بی‌هنر بفرستیم، عالمی که اخلاق ندارد، عالمی که چهره جذابی ندارد، عالمی که هنر ارتباط برقرار‌کردن ندارد، عالمی که از کار زود خسته می‌شود، بازهم ضرر دارد.
 
در همان سفر، یک فردی استاد برجسته فیزیک هسته‌ای در دانشگاه بود. در جلسه‌ای به من گفت که سی سؤال راجع به دین دارم. گفت من می‌خواستم اسلام را انتخاب کنم، رفتم عربستان، در شهر مدینه 5 عالم را که یک لجنه بودند معرفی کردند، اتفاقاً وقت نهار بود و از آن‌جایی که از زمان تولد تاکنون چپ دست بوده‌ام، قاشق را با دست چپ برداشتم که آن‌ها با عصبانیت و با تلخی گفتند بگذار زمین و با دست راست غذا بخور، شما باید دست چپت را قطع کنی که راست دست بمانی! بعد از آن ماجرا به خودم گفتم من دین نمی‌خواهم! اما حالا آمدم ببینیم شما که پیرو مکتب اهل‌بیت هستی، چه می‌گویی؟ گفتم سی سؤالت را بپرس.
* این سی سؤال را در مدینه هم پرسیده بود؟
همه‌جا پرسیده بود، از الجزایری‌ها پرسیده بود، از دیگران پرسیده بود. سی سؤالش درباره توحید و قیامت و احکام و اخلاق بود. حدود پنج ساعت طول کشید، من سی سؤال او را جواب دادم، بلند شد، ‌بنده را بوسید و گفت: من تشیع را با کمال وجود قبول کردم و من در ملاقات‌های خودم با علمای فرق اسلامی، نمونه تو را ندیدم. چقدر حوصله! چقدر محبت! تو 5 ساعت با کمال محبت و با بردباری و اخلاق من را تحمل کردی. فیلم این دیدار هم موجود است. او شیعه شد و این جالب است که از من پرسید حال که شیعه شدم؛ دعایم مستجاب می‌شود، گفتم بله؛ گفت من یک دعا می‌کنم، ولی می‌دانم خدا این دعا را مستجاب نخواهد کرد!! گفتم خداوند که قدرتش محدود نیست، خدا محبت بی‌نهایت است. گفت من درخواستم خارج از محدوده است! گفت من می‌خواهم از خدا بخواهم آخرین کسی که در دنیا بمیرد تو باشی! تو زنده باشی تا همه بی‌دین‌ها دین‌دار شوند! این مسئولیت عظیم حوزه است که عالم هنرمند بفرستد. یعنی چه عالم بی‌هنر و چه هنرمند بدون علم، هر دو ضرر دارد.

* چطور باید چنین افرادی را تربیت کرد؟
در پاریس با کشیش یک کلیسا ملاقات داشتیم، گفت من سؤالاتی راجع به مکتب اهل‌بیت(ع) دارم، کشیش باسوادی بود. به او گفتم مکتب اهل‌بیت(ع) بر اساس این چند اصل استوار است: علم، دلیل، محبت، حوصله و صبر و بردباری و حکمت. چهار ساعتی که با او صحبت کردم و سؤال‌هایش تمام شد، دستش را دو طرف کاناپه گذاشت و هنگام نیم‌خیز‌ شدن گفت: آقای انصاریان! من دارم از روی این کاناپه، شیعه بلند می‌شوم و در دل خودم اسمم، را محمد گذاشتم
باید برای طلاب کلاس تشکیل دهند و افراد مجرب، تجربیات خودشان را به آن‌ها منتقل کنند. تجربه هم تنها با تدریس حاصل نمی‌شود.
بنابراین، حوزه باید کلاس تشکیل بدهد و به طور فشرده جریانات جهانی را به طلاب انتقال دهد که در جهان چه می‌گذرد و علیه اسلام چه می‌گذرد و ما باید چکار کنیم .لذا کلاس جهان‌شناسی روز، برایمان واجب است.

* برخی معتقدند که با رواج گفتمان انقلاب اسلامی و معرفی مکتب اهل‌بیت علیهم‌السلام به عنوان یک مکتب خردورز و عقلانی، زمینه برای رشد مکتب بیش از هر زمان دیگری فراهم شده، نظر شما چیست؟

الان ببینید اروپا و غرب گناه جدیدی را پیدا نمی‌کند که مرتکب شود! تقریبا لذت گناه عمومی عمرش دارد تمام می‌شود. چون در جستجوی یک تکیه‌گاه است، آن را هنوز پیدا نکرده است. یعنی الان آن حالت جست‌وجو در غرب زنده شده است و تکیه‌گاه باطنی می‌خواهد. وهابیت که قوی‌ترین تبلیغات را در جهان داشت، الان با ساختن طالبان و القاعده، خوشبختانه چهره فرهنگی‌اش کامل شکست خورده است، یعنی دیگر وهابیت نمی‌تواند بگوید اسلام. وقتی وهابیت می‌رود تبلیغ می‌کند به عنوان تروریست شناخته شده است، یعنی اروپا و غرب و آمریکا از اسلامِ وهابیت پس زده است. اما الان ترکیه در غرب دارد جای وهابیت را می‌گیرد و گران‌ترین مساجد را با عالی‌ترین شکل در تمام اروپا می‌سازد. در حالی که ما مسجدسازی نداریم و بعضاً جلساتمان در یک سوله تنگ و تاریک و یا پارکینگ‌ها برگزار می‌شود! این حالت جست‌وجوگری، یک زمینه خیزشی برای تشیع باز می‌کند. یعنی عالی‌ترین فرصت و زمان برای ایران و فرهنگ اهل‌بیت علیهم‌السلام پیدا شده است. اگر ما زودتر اقدام نکنیم، گروندگان به وهابیتی که دارند از وهابیت جدا می‌شوند، این‌ها را به دامن ترکیه خواهیم داد. برای این، حوزه و مراجع باید یک فکر اساسی کنند.

* از سفرتان به ترکیه و خاطرات تبلیغی در آن دیار بگویید.

ترکیه 22 میلیون علوی دارد. می‌دانید که علوی‌ها نماز نمی‌خوانند و روزه نمی‌گیرند و به هیچ چیز از اسلام هم عمل نمی‌کنند!! در حالی که قبلاً شیعه دوازده امامی بودند. قضیه هم از این قرار است که در هجومی که دولت عثمانی به شیعه می‌کند و علمایشان را می‌کشد، اجداد این علوی‌های کنونی همه فرار می‌کنند و یک قرن طول می‌کشد تا آن آتش تعصب عثمانی‌ها فروکش کند و در طول این مدت، این‌ها همه‌چیز را یادشان می‌رود به‌ویژه آن‌که علمایشان هم کشته شده بودند. این‌ها (علوی‌ها) الان آمادگی بسیار عالی دارند برای این‌که ما این‌ها را به تشیعی که پدرانشان داشتند برگردانیم.

* و دولت ترکیه مقابل این روند قرار دارد، یعنی راضی است که علوی‌ها، علوی بمانند اما شیعه نشوند!

البته شیعه خیزش خوبی در ترکیه داشته و مستبصر زیاد داریم. یک جلسه مرا برای مستبصرین دعوت کردند سخنرانی کنم، سالن کاملاً پر شده بود و یک عده ایستاده بودند. اما در خصوص علوی‌ها در ذاتشان نگاه کردیم دیدیم این‌ها عارف‌مسلک هستند، یعنی این مذاق عرفانیت نگذاشته که این 22 میلیون نفر به وهابیت گرایش پیدا کنند چنان‌چه خود اهالی سنی ترکیه هم وهابیت را نپذیرفتند. کتاب عرفان اسلامی این حقیر که 15 جلد است، در حقیقت یک دوره اخلاق اسلامی و یک دوره احکام الهی به زبان عرفان است. من پیشنهاد دادم اگر ما همه این مجموعه و یا خلاصه‌اش را به زبان ترکی استامبولی ترجمه و با رؤسای علویون پیوند برقرار کنیم و این را به علویان برسانیم، امید هست که یک خیزش شدیدی در علویون ترکیه به جانب تشیع عملی برداشته شود ولی خوب این ترجمه نیاز به پول سنگین دارد که اگر خدا برساند می‌توانیم در بخش عظیم از علویون ترکیه نفوذ کنیم.

* در ترکیه با شخصیت‌های دینی اهل سنت مثلا رئیس سازمان دیانت یا بقیه دیدار نداشتید؟
در آن‌جا با مفتی اعظم ترکیه ملاقاتی داشتم که یک ساعت طول کشید و خیلی ملاقات خوبی بود. به مفتی اعظم استامبول گفتم که دوست دارم علت شیعه بودن ما را از ما بپرسد. گفت خودتان بفرمایید.
جلد اول تفسیر فخر رازی را آوردم و باز کردم، در بحث بسم‌الله که فخر رازی می‌گوید: چند مکتب در بسم‌الله فتوا و حکم داده‌اند. رفتم دنبال نماز حضرت علی‌بن ابی‌طالب علیه‌السلام که همراه با پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم بوده است تا ببینیم ایشان در نماز با بسم‌الله چه‌کار می‌کرده، دیدم علی‌بن ابیطالب علیه‌السلام، بسم‌الله را در تمام نمازهایش می‌خوانده و بلند هم می‌خوانده، من به همان سیره علی نماز می‌خوانم. فخر رازی بعد این جمله را نوشته که، «من اتخذ علیاً امامه فی دینه و دنیاه فقد استمسک بالعروة‌الوثقی». گفتم آقای مفتی! ببینید شما به ما مدرک واقعی دادید که هر که علی را در دین و دنیایش امام خود قرار دهد به ریسمان محکم خدا چنگ زده است. اصلاً مبهوت ماند.

* قطعاً سفر شما به ایتالیا و واتیکان که اخیرا انجام شد با خاطرات خوبی همراه بوده است. نکته‌ای به یاد دارید؟

روز یکشنبه بود و از من خواستند، بعد از سخنرانی کاردینال، در جمع مردم که به کلیسای حضرت مریم ایتالیا آمده بودند، سخنرانی کنم، حدود 40 دقیقه فرهنگ مسیح و مریم را از طریق قرآن و روایات خودمان توضیح دادم و ثابت کردم که در این جهان مکتب اهل‌بیت علیهم‌السلام است که با فرهنگ مسیح و مریم در ارتباط است و این‌هایی که ما داریم شما در کتاب‌های خود ندارید و بعد یک قطعه اخلاقی از حضرت مسیح در سه بخش گفتم، که این‌ها بالای 40 ثانیه کف می‌زدند و این کاردینال جلوی این هزار نفر با من دست داد و خم شد دست من را ببوسد، اجازه ندادم. بعد خودش پشت تریبون رفت و از برخورد و اخلاقم و به نظر خودش از علمم تعریف کرد. و هم‌چنین جلسه‌ای با کاردینال اعظم میلان داشتم. در آن جلسه مقایسه‌ای کردم بین خانواده در اسلام و خانواده در غرب و از هم پاشیده‌شدن خانواده در غرب را گفتم و پایدار بودن نظام خانواده در اسلام را بیان کردم. کتاب نظام خانواده در اسلام من در ایران سی بار چاپ شده و به 7 زبان هم ترجمه شده که ترجمه انگلیسی‌اش را به همین آقای پروفسور، کاردینال کلیسای میلان دادم که فهرستش را نگاه کرد خیلی برایش تعجب‌آور بود.

* در سفر واتیکان، گفت‌وگوی جالبی هم با کاردینال توران رئیس شورای پاپی واتیکان داشته‌اید.
 ماجرای این گفت‌وگو و اتفاقی که بعدها به عنوان خبر در رسانه‌ها منعکس شد، چیست؟
سال 89 در سفر به واتیکان
به کاردینال توران که در دستگاه واتیکان چند مسئولیت دارد، گفتم، کلیسا‌ متکی به مسیح و مریم است یا نمایشگاه است و یا منطقه گردشکری برای گردشگران؟ پرسیدم، نمایشگاه است؟! گفت نه، گفتم محل گردشگری است؟! گفت نه، گفتم معبد است؟ گفت بله، گفتم برای عبادت خدا بنا شده است؟ گفت بله. گفتم در همین کلیساهای واتیکان متوجه شدم که گردشگران جهان و مردمِ خودتان با لباس‌های نامناسب و خانم‌ها و دخترها با دامن‌های کوتاه وارد این کلیساها می‌شوند، اگر این‌جا محل عبادت است این بدن‌های نیمه عریان که شهوات مردان هشتاد ساله را هم تحریک می‌کند و همه را به فکر کار زشت و گناه می‌اندازد برای چیست؟ گفتم تمام مجسمه‌ها و عکس‌هایی که از مریم زدید همه با حجاب است، پس چرا زنان و دختران و ناموستان همه ضد مریم هستند؟ بعد از دو هفته از این گفت‌وگو ما پاریس بودیم، شنیدیم که پاپ دستور اکید داده که تمام بازدیدکنندگانِ کلیساها و دختران و زنان باید با حجاب باشند. در شهر میلان هم که بودیم رفتیم کلیسای اعظم میلان، دیدیم که دم در کلیسا هیچ زن و دختری را نیمه عریان راه نمی‌دهند و کلاه و شنل سرتاسری می‌دهند که کل بدن را بپوشاند و بعد وارد شود.
خوب، این کار یک طلبه شیعه بوده که از قم بلند شده رفته و واتیکان و کاری کرده که پاپ را مجبور به فتوا کرده که حجاب را در معبد رعایت کنند.
از شرکت حضرت‌عالی در این گفت‌وگو ممنونم.

انشاءالله شما هم موفق باشید، مبلغان جهانی اسلام مانند شیخ احمد قمی و... را شناسایی و معرفی نمایید و علاوه بر زنده‌ها، مرده‌ها را هم بنویسید که برای طلبه‌ها بسیار مؤثر است.

طلاب و روحانیون بازدید : 20 1391/08/08 نظرات (0)
مدیر حوزه های علمیه :
SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز :

به گزارش «شیعه نیوز»، آیت الله سید هاشم حسینی بوشهری ، پیش از ظهر امروز طی سخنانی در دیدار اعضای ستاد برگزاری مسابقه زیارت جامعه کبیره از سلسله مسابقات معارف ثقلین که در دفتر مدیریت حوزه برگزار شد، ضمن تقدیر از تلاش های مخلصانه معاونت تهذیب حوزه های علمیه و دیگر نهادهای همکار در برگزاری این گونه مسابقات اظهار داشت: برگزاری مسابقات دینی و مذهبی دارای اهمیت و برد خاصی است که باید در راستای تبلیغ مکتب و ترویج معارف دینی از این ظرفیت نهایت استفاده را کرد.

وی با اشاره به این که ذوق و علاقه افراد جامعه یکسان نیست، گفت: برخی افراد سخنرانی مذهبی را دوست دارند، عده ای هم علاقه مند هستند که در کلاس شرکت کنند و گروهی نیز نسبت به دیدن تئاتر یا فیلم دینی و مذهبی تمایل دارند که باید به این علایق و زمینه ها در تبلیغ آموزه های دینی توجه کرد.
عضو خبرگان رهبری همچنین اضافه کرد: بطور طبیعی در این میان، برگزاری مسابقات نیز بسیار مهم و ارزشمند است و تجربه نشان داده که موفق هم بوده است.

وی یادآور شد: کارهای گذشته شما در برگزاری مسابقه حفظ خطبه حضرت زهرا(س)، غدیر و یا مسابقات قرآنی تجربه موفقی بوده است به ویژه در رابطه با خطبه غدیر که سابقا علما خود و خانواده شان را نسبت به حفظ این خطبه مقید می دانسته اند.

آیت الله حسینی بوشهری در ادامه بیان داشت: زیارت جامعه کبیره منشور بلند ، فاخر و جامعی است که دارای مضامین والایی است و کلام امام هادی (ع) در این زیارت ، در واقع نشان دهنده هویت و بیوگرافی شیعه است.

وی بر ضرورت ترویج این گونه فعالیت ها تاکید کرد و افزود: طلاب را عادت بدهیم به مطالعه و حفظ این گونه ادعیه و زیارات چرا که این مضامین نورانی اهل بیت در کتب شریفی چون نهج البلاغه، صحیفه سجادیه ، زیارت جامعه کبیره و ... سرمایه ماست.

وی اضافه کرد: این حرکت شما بسیار خوب است که انشاءالله استمرار داشته باشد و در مراحل بعد، زوایای جدیدی از آن در دستور کار قرار گیرد تا بر غنای معرفتی حوزه در ادعیه و زیارات افزوده شود.

امام جمعه قم همچنین با اشاره به این که حفظ قرآن کریم در کشور به لطف الهی به یک فرهنگ تبدیل شده است، گفت: از جمله افتخارات نظام مقدس جمهوری اسلامی این است که در دوران پس از پیروزی انقلاب، توجه ویژه و فوق العاده ای به قرائت و حفظ قرآن و نیز ترجمه و تفسیر این کلام الهی صورت گرفت.

وی ابراز داشت: امروز در کشور افراد بسیاری به عنوان حافظ و یا قاری قرآن داریم که طلبه ما برای موفقیت در کار خود باید با قرآن و زیارات و ادعیه آشنایی و تسلط کافی داشته باشد.

عضو شورای عالی حوزه های علمیه در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به این که یکی از مشکلات و درگیری های ائمه (ع) به ویژه امام هادی (ع) برخورد با مسئله غلات بوده است، گفت: زیارت جامعه کبیره، کلام زیبا و بسیار پرمغزی است که نه افراط در آن هست و نه تفریط.

وی افزود: اهل بیت در کنار دشمنان سرسخت، گاهی دوستان نادانی هم داشته اند که نسبت به جایگاه آن ها غلو می کردند.

آیت الله حسینی بوشهری همچنین بیان کرد: شیعه واقعی باید به دور از غلو و افراط و تفریط، پیرو فرهنگ اهل بیت (ع) باشد چرا که ائمه اطهاربه شدت با غلات برخورد می کردند.

وی اظهار داشت: حوزه های علمیه ما باید در فضای مورد عنایت اهل بیت رشد کنند و اگر این چاشنی های معرفتی در زندگی آن ها نباشد، توفیقات نخواهند داشت.

به گزارش مرکز خبر حوزه عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با اشاره به مظلومیت خاص امام هادی (ع) به ویژه در قضایای اخیر رسانه ای گفت: بی شک برگزاری این گونه مسابقات جزو پرونده حسنات شما به حساب آمده و بطور قطع این کارها مورد رضای الهی و ائمه طاهرین (ع) است.
طلاب و روحانیون بازدید : 19 1391/08/08 نظرات (0)

اصحاب اندیشه با فرانسیس فوکویاما پژوهشگر و تاریخ‌نگار ژاپنی‌الاصل، تبعه آمریکا، نویسنده کتاب معروف «پایان تاریخ» و یکی از متفکرین عرصه نومحافظه کاری، آشنا هستند. وی در سال 1367 در يك سخنراني با عنوان «باز شناسی هویت شیعه» که بخشی از آن در ایران هم منتشر شد، می‌گوید:

«شیعه پرنده‌ای است که افق پروازش خیلی بالاتر از تیر‌های ماست. پرنده‌ای که دو بال دارد، یک بال سبز و یک بال سرخ، بال سبز این پرنده مهدویت و عدالت‌خواهی و بال سرخ او، شهادت‌طلبی است که ریشه در کربلا دارد. این دو بال شیعه را فنا ناپذیر کرده است.

فوکویاما حرف مهمتری هم می زند و می گوید:

« اما این پرنده زرهی به نام ولایت پذیری به تن دارد که با آن زره قدرتش دوچندان می‌شود. در میان مذاهب اسلامی، شیعه تنها مذهبی است که به ولایت فقهی نظر دارد. یعنی فقیه می تواند ولایت داشته باشد، این نگاه، برتر از نظریه نخبگان افلاطون است.»

 وی راه برخورد با این جریان را تضعیف ولایت فقیه می داند. فوکویاما می گوید:

«در صورت تضعیف ولایت فقیه، رفاه طلبی جای شهادت طلبی را می گیرد و پس از آن اندیشه عدالت خواهی و انتظار نیز از جامعه رخت بر می بندد.»

وی در این رابطه نظریه «مهندسی معکوس» را ارائه داده و توصیه می کند که: 

«مهندسی معکوس برای مقابله با شیعیان این است که ابتدا باید ولایت فقیه را خط بزنید و تا این را خط نزنید، نمی‌توانید بال های سبز و سرخ یعنی کربلا و مهدویت را بی خاصیت کنید. برای پیروزی بر یک ملت باید میل مردم را تغییر داد، لذا ابتدا ولایت فقیه را خط بزنید، پس از آن، شهادت‌طلبی به رفاه‌طلبی تغییر می‌کند. اگر این دو تا ـ یعنی ولایت و شهادت ـ را خط زدید خود به خود اندیشه‌های امام زمانی و مهدویت هم از جامعه‌ شیعه رخت بر ‌می‌بندد.»

فوکویاما در جهت تضعیف شیعه مي گويد:

«باید تبلیغات گسترده‌ای را بر ضد مراجع و رهبران دینی شیعه صورت دهیم تا آنها مقبولیت خود را در میان مردم از دست بدهند. چاره ای نداریم جز اینکه روی فرهنگ عاشورا و شهادت‌طلبی هم كار كنيم، بايد با حمایت‌های مالی از برخی سخنرانان و مداحان و برگزارکنندگان اصلی این‌گونه مراسم، عقاید و بنیان‌های شیعه و فرهنگ شهادت‌طلبی را متزلزل کرده و مسایل انحرافی به وجود آوریم، به گونه‌ای که شیعه یک جاهل خرافاتی در نظر آید. باید مطالب فراوانی که بر ضد مراجع شیعه جمع‌آوری شده را بوسیله‌ مداحان و نویسندگان منفعت طلب انتشار دهیم. ما باید تا سال 1389 مرجعیت را که سد راه اصلی اهداف ما هستند تضعیف و آنان را بدست خود شیعیان و دیگر مذاهب اسلامی بی تاثیر کرده و در نهایت تیر خلاص را به این فرهنگ و مذهب بزنیم.»

نظریه «مهندسی معکوس» فوكوياما نشان مي دهد كه جنگ نرم غرب عليه ايران در وهله اول ارزش هاي اسلامي و شيعي را نشانه گرفته است و قدرت های بزرگ قصد دارند با بهره گیری از نظریه پردازان همفکر، به تضعيف باورهاي اسلامي پرداخته و اندیشه های فرهنگی خود را در جهت ایجاد جهان تک فرهنگی اشاعه دهند.

برای مقابله با جنگ نرم، ما زماني مي توانيم از حالت دفاعي خارج شده و وضعيت حمله را به خود بگیريم که منابع قدرت خود را در این مصاف نرم شناسایی کرده و با سازماندهی این منابع، تهدید را به فرصت تبدیل کنیم.

از ورای نظریه فوکومایا می توان دریافت که فرهنگ عاشورا، مهدویت و اصل ولایت فقیه از جمله منابع قدرت نرم ایران جهت مقابله با جنگ نرم غرب می باشند. پس در صورت سازماندهی و بهره گیری از منابع قدرت نرم، جمهوری اسلامی ایران از اين قابليت برخوردار است كه حتي به عنوان تهديدي نرم عليه آمريكا ابراز قدرت نماید. پذیرش و باور به این که دشمنان ملت ایران در شرایط کنونی به ابزار تهدید و جنگ نرم علیه ما روی آورده اند، قدم اول برخورد هوشمندانه در چنین عرصه‌اي است.

این روزها در آستانه محرم و زمان تبیین فلسفه نهضت عاشورا هستیم. ولایت فقیه، مرجعیت، مهدویت و فرهنگ عاشورا، حتی به تائید نومحافظه کارانی چون فوکویاما، از منابع قدرت ما بوده و غرب تمام تلاش خود را به کار گرفته تا با سست کردن این دو، اهداف بعدی خود را علیه انقلاب اسلامى دنبال کند.

حماسه شکوهمند عاشورا سرچشمه حیات بخش برای ملت هائی است که نمی خواهند تن به ذلت دهند و پیروزی حزب الله بر صهیونیست ها و مقاومت فلسطین و انتفاضه در همین رابطه تعریف می شود. طبعا عزاداری های این سوگ بزرگ اسلامی با فلسفه احیای این نهضت برای همیشه تا ظهور حضرت مهدی(عج)، همچنان باقی خواهد بود. این عزاداری ها هنگامی تحول ساز است که با خرافات و اعمال جاهلانه و اشعار سطحی همراه نباشد. در مجالس عزای حسینی باید از مداحی های سخیف و روضه خوانی های جعلی و غیرمستند و تحریف وقایع عاشورا و کربلا پرهیز شود.

این مراسم همچنین باید تبیین کننده ابعاد متعالی مرجعیت، ولایت و مهدویت باشد. اهمیت تقویت وحدت ملی زیر لوای ولایت فقیه، می تواند مطلع کلام سخنرانان و مداحان قرار گیرد تا مسئولیت این نسل را در حمایت از منابع قدرت نرم نظام یادآور شوند.

طلاب و روحانیون بازدید : 17 1391/08/08 نظرات (1)

مقدمه

روزها همچنان از پی هم می‌گذرند و دوباره محرم با آن حال و هوای سحرانگیزش از راه می‌رسد. دوباره عطر خوش حسینی به مشام می‌رسد و نوای «یاحسین» گوش جان را نوازش می‌دهد. زمزمه‌ای كه همواره ورد زبان ملت ایران بوده و با نشأت گرفتن از زمزمه‌ها و نام حسین(ع) بود كه توانستند چنان حوادثی را بیافرینند به طوری كه با گذشت زمان هنوز فعل حسینی‌شان در اذهان حك شده باقی مانده است.

امام حسین ( ع ) به همراه 72 تن از یاران صدیقش حماسه‌ای خلق كرد كه حتی با یادآوری آن می‌توان به عظمت این نهضت حسینی پی برد و برای حركتها و مبارزات ظلم‌ستیزانه بعدی، در طول تاریخ پس از امام(ع) و یارانش الگویی گشت. در باره رویداد عاشورا بسیار گفته و نوشته‏اند. باز هم جاى گفتن و نوشتن باقى است، چرا كه این رویداد از چنان ابعاد بزرگ و گسترده‏اى برخوردار است كه هر چه بیش‏تر به تحلیل و بررسى آن پرداخته شود زوایاى نوتر و تازه‏ترى از آن آشكار خواهد شد. عاشورا نه یك حادثه كه یك فرهنگ است، فرهنگى برخاسته از متن اسلام ناب كه نقش حیاتى را در استحكام ریشه ها، رویش شاخه ها و رشد بار و برهاى آن ایفا كرده است. عاشورا هیچ گاه در محدوده زمان و جغرافیاى خاصى محصور نمانده است، بلكه همواره الهام بخش تشیع در راستاى حركت ها، جنبش ها و قیام هاى راستین شیعه ـ پل بسیارى از نهضتهاى دیگر ـ در برابر كانون هاى ظلم و كفر و نفاق بوده است. قیام عاشورا از سال 61 هجرى تا امروز همچون چشمه‏اى جوشان و خروشان از آب زلال و گواراى خود تشنگان معرفت و حقیقت را سیراب كرده، و الهام‏بخش بسیارى از نهضت‏هاى حقّ علیه باطل بوده است. انقلاب اسلامى، به رهبرى امام خمینى(ره) از عاشورا حسینی الهام گرفت. وصیت نامه سیاسی ـ الهی امام خمینی(ره) نیز این مفاهیم را بیان می‌دارد كه هر كس خود را بیشتر برای ظلم محیا كنید ، ظالم بیشتر می‌شود و اگر در برابر ظالم ایستادگی كنید ظلم از بین می‌رود. روحانیت شیعه همواره براى حراست از كیان فرهنگ عاشورا، نه فقط آن را در طول اعصار متمادى بازگو كرده است، بلكه حتى به بازسازى آن و پاسدارى از ارزش هاى ناشى از آن پرداخته است. بازسازى مضامین و مفاهیم بلند فرهنگ عاشورا در هر عصر و زمانى به فراخور حال آن زمان، تأثیر بسیار شگرف و سازنده اى در راه پیشبرد اهداف مقدسى همچون نشر معارف و فرهنگ اسلام ناب، بر جاى نهاده است. تاریخ شیعه گواه صادق و روشنى از این بازسازى‏ها است. این بار نیز آذرخشى دیگر از آسمان كربلا درخشید كه نور آن مشعل فروزان راه حق طلبان و حقیقت جویان، و ابهت و صلاى آن، در هم كوبنده الحاد و نفاق است. عاشورا رسالت بزرگى را بر دوش همه دینداران به ویژه آگاهان جامعه نهاده است. همگان پس از شناخت ابعاد آن موظف‏اند خود و جامعه خود را با آن مقایسه و از آن درس و عبرت بیاموزند، چرا كه زنده بودن تاریخ به ترسیم و تصویب آن و سنجش خودمان با آن است. از این روى، سخنی هر چند كوتاه پیرامون اساسى‏ترین بعد این حادثه بزرگ است كه در بخشی از آن تحت عنوان « عاشورا در محرم » كه بر گرفته از موضوعات مختلف پیرامون این حادثه تاریخی خواهد بود بیان می گردد .

تولد تاریخ

پنجاه سال از غروب آفتاب آسمانی وحی می‏گذشت و بیش از بیست سال بود كه زمین و زمان از تابش خورشید قسط و عدالت محروم شده بود، پنجاه سال پیش از این، پیامبر اسلام(ص) رحلت فرموده بود و در طول این نیم قرن تنها چهار سال و نه ماه آفتاب عدالت درخشیده بود، دیگر هرچه بود سیاهی بود و ستم، ظلم بود و ظلمت، و هرچه عقربه ‌تاریخ پیشتر می رفت سیطره‌ سیاهی و ستم بیشتر می‏شد و این سیطره چنان باسرعت پیش می‏رفت كه دیگر امید به نور نجاتی نبود، می‏رفت كه نام قرآن و اسم اسلام نیز به فراموشی سپرده شود و این، یعنی محو حقایق و نابودی انسانیت و به باد دادن تمام زحمات و خدمات پیامبران و اصلاحگران تاریخ؛ به عبارت دیگر تحریف و تدفین تاریخ، تاریخی كه رسولان حق، از آدم تا خاتم به آفرینش آن كمر همت بسته بودند و با تحمل سختیهای طاقت‏فرسا و با صداقت و صمیمیت فوق العاده خویش آن را ساخته بودند و چه میثم‏ها كه در حراست از آن به سر دار نرفته و چه ابوذرها كه به خاطرآن، شكنجه و تبعید نشده بودند و از همه مهمتر حضرت علی(ع) آن عین عدل و عرفان و انسان كامل در این راه مقدس شهید شده و با خون خویش و این ابرمرد، كسی جز امام حسین(ع) و این كار سترگ، جز با حماسه بی‏نظیر كربلا، نمی‏توانست باشد این كار با منبر و خطابه یا با نوشتن نامه و رساله تحقق نمی‏یافت، خون خـدا می‏بایست دین خدا را از نو زنده كند و با شهادت خویش حجاب از چهره‌ اهل تزویر بردارد . حضرت با آگاهی تمام به آخركار وبا شوق واشتیاقی وصف ناپذیر به دیدار دوست به راه افتاد ورفت كه كربلا راعرش عشق وعاشورا را قیامت قرآن وتولد تاریخ كند كه كرد وحیرت آبادی را بنام كربلا تا ابد زنده وبالنده دربلندای ابدیت پدید آورد كه هنوز هم كه هنوز است جهانخواران وزورمداران وریا كاران تا نام كربلا وعنوان عاشورا را می شنوند خوابشان آشفته می شود و كربلا بزرگترین و مهیب‏ترین كابوسی است كه خواب را بر چشم همه یزیدیان حرام كرده است .

حسین بن على ( ع )

امام سوم شیعیان،شهید كربلا و خون خدا،كه نهضت عاشورا بر محور فداكارى و جان فشانى آن حضرت شكل گرفت و تاریخ بشرى را سرشار از حماسه و ایثار كرد و درس آزادگى و عزت به انسان داد و با خون خویش كه در كربلا ریخت،درخت اسلام آبیارى شد و امت مسلمان بیدار گشت. سومین امام معصوم، در سوم (یا چهارم) شعبان سال چهارم هجرى در شهر مدینه دیده به جهان گشود. او دومین ثمره پیوند فرخنده حضرت على (ع) و حضرت فاطمه ( س ) دختر پیامبر اسلام (ص) بود. رسول خدا «ص» نام فرزند حضرت زهرا «ع» را «حسین» نهاد.وى مورد علاقه شدید پیامبر خدا «ص» بود و آن حضرت در باره او فرمود: «حسین منى و انا من حسین...»

حسین بن على (ع) مدت شش سال از دوران كودكى خود را در زمان جد بزرگوار خود سپرى كرد و پس از آن حضرت، مدت سى سال در كنار پدرش امیرمومنان حضرت علی (ع) زندگى كرد و در حوادث مهم دوران خلافت ایشان به صورت فعال شركت داشت . پس از شهادت امیر مومنان حضرت علی ( ع ) (در سال 40هجرى) امامت به حسن بن على «ع» رسید ، همچون سربازى مطیع رهبر و مولاى خویش و همراه برادر بود . پس از انعقاد پیمان صلح،با برادرش و بقیه اهل بیت «ع» به مدینه آمدند . مدت ده سال در صحنه سیاسى و اجتماعى در كنار برادر بزرگ خود حسن بن على (ع) قرار داشت و پس از شهادت امام حسن(ع) (در سال 50هجرى) بار امامت به دوش سید الشهدا قرار گرفت در آن دوران ده ساله كه معاویه بر حكومت مسلط بود، امام حسین«ع»همواره یكى از معترضین سرسخت نسبت به سیاستهاى معاویه و دستگیریها و قتلهاى او بود و نامه‏هاى متعددى در انتقاد از رویه معاویه در كشتن یاران وفادار به حضرت على «ع» بودند و پیرامون اعمال ناپسند دیگر او نوشت.

در عین حال،حسین بن على «ع» یكى از محورهاى وحدت شیعه و از چهره‏هاى برجسته و شاخصى بود كه مورد توجه قرار داشت و همواره سلطه اموى از نفوذ شخصیت او بیم داشت . با مرگ معاویه در سال 60 هجرى ، یزید به والى مدینه نوشت كه از امام حسین«ع»به نفع او بیعت بگیرد . اما سید الشهدا كه فساد یزید و بى‏لیاقتى او را مى‏دانست، از بیعت امتناع كرد و براى نجات اسلام از بلیه سلطه یزید كه به زوال و محو دین مى‏انجامید ، راه مبارزه را پیش گرفت.از مدینه به مكه هجرت كرد و در پى نامه نگاریهاى كوفیان و شیعیان عراق با آن حضرت و دعوت براى آمدن به كوفه،آن امام ابتدا مسلم بن عقیل را فرستاد و نامه‏هایى براى شیعیان كوفه و بصره نوشت و با دریافت پاسخ كوفیان در بیعتشان با مسلم بن عقیل،در روز هشتم ذیحجه سال 60 هجرى از مكه به سوى عراق،حركت كرد. پیمان‏شكنى كوفیان و شهادت مسلم بن‏عقیل، اوضاع عراق را نامطلوب ساخت و سیدالشهدا كه همراه خانواده، فرزندان و یاران به سوى كوفه مى‏رفت، پیش از رسیدن به كوفه در سرزمین «كربلا» در محاصره سپاه كوفه قرار گرفت . تسلیم نیروهاى یزیدى نشد و سرانجام در روز عاشورا در آن سرزمین،مظلومانه و تشنه كام، همراه اصحابش به شهادت رسید،از آن پس،كربلا كانون الهام و عاشورا سرچشمه قیام و آزادگى شد و كشته شدن وى،سبب زنده شدن اسلام و بیدار شدن وجدان‏هاى خفته گردید.

تداوم عاشورا

دیگر بار، محرم فرا رسید و دلهای احرار و آزادگان جهان به سوی حسین‏بن‏علی(ع ) متمایل گشت و چشمانشان به واقعه عاشورا دوخته شد؛ واقعه ای که 1421 سال از وقوع آن می گذرد؛ اما هنوز، هر سال در سالگشت وقوع آن، نه تنها مسلمانان و شیعیان، بلکه تمامی آزادگان را به سوی خویش جلب می کند. آنچه در اولین نظر و مطالعه در واقعه عاشورا به چشم می خورد و جلب توجه می نماید ، انگیزه ماورای مادی این جنبش عظیم است. حسین بن علی(ع) از سر آغاز قیام خویش و حرکت از مدینه، و حتی قبل از آن، نه تنها به عدم پیروزی مادی خویش آگاه بود؛بلکه ازشهادت خود و اسارت خاندانش اطلاع و بارها،از طریق اخبار غیبی توسط پیامبر اکرم (ص) و علی (ع) از شهادت خویش با خبر گشته بود و این نکته ای بود که افراد مختلف نیز در مواقف متعدد ، با او در میـــان می گذاشتند؛ اما او همچنان بر هدف خویش که انجام وظیــفه خطیر الهی و احیای دین و سنت نبوی بود ، اصرار می ورزید . از سوی دیگر این انگیزه و نیت خدایی قیام حسین (ع) و اصحابش در لحظه به لحظه این واقعه به چشم می‏خورد؛ از سبقت گرفتن اصحابش برای شهادت از یکدیگر گرفته تا جان باختن طفل 6 ماهه امام حسین (ع) در راه حق و تا آخرین لحظات حیات امام حسین (ع) که نه تنها تمام هستی خود را در راه حق ، جانانه واگذار نموده است، بلکه هنوز هم خویشتن را تسلیم حق می داند و زیر لب زمزمه می کند: الهی رضا بقضائک، تسلیما لامرک، لا معبود سواک.

انگیزه الهی عاشورا که در آن ذره ای غیر خدا راه ندارد، سبب شده است که اهداف عاشورا و قیام اباعبدالله‏ الحسین(ع)، اهدافی مطابق فطرت و سرشت تغییر ناپذیر انسانی گردد. و مگر ممکن است که روزگاری از ایام زندگی بشر، انگیزه ظلم ستیزی و آزادی از قید و بند ظلم از صفحه جان آدمی خارج شود و یا عشق به مبدأ خلقت در میان آدمیان فراموش گردد. پس همین پیوستگی عاشورا و فطرت انسانی، خود سبب تضمین عاشورا، نه تنها پس از 14 قرن، بلکه تا آخر زندگی بشر است. دامنه وسیع اثرات اجتماعی و فردی این قیام الهی که نه تنها پیروان سید الشهدا ( ع ) را تحت تاثیر قرار داده، بلکه سبب بیداری و تأثیر پذیری احرار و آزادگان جهان نیز گردیده است. ریشه های این فرهنگ و پیام جاودانه را در دل تاریخ مستحکم نموده است و تا زمانی که این اثرات عمیق و وسیع، در گستره تار یخ باقی و پا بر جاست، نام و یاد حماسه سازان کربلا نیز پایدار خواهد بود. از آنچه تاکنون مورد بررسی اجمالی قرار گرفت ، به وضوح مشخص می شود که فراموشی این واقعه عظیم، هرگز متصور نیست. اسلام از همان آغاز تبلیغ، اصلی‏ترین برنامه خویش را رهایی آدمی از قید طاغوت و بندگی و اطاعت غیر خدا، معرفی نمود و بر آن پافشاری نمود. به همین خاطر مستکبران و مشرکان که منافع خویش را در خطر می دیدند، و تعارض آشکار اسلام با اهداف و مطامع خویش را در یافته بودند، همواره بر آن تاختند. اما رهبری الهی پیامبراكرم(ص) و امدادهای الهی مانع به ثمر نشستن کوششهای آنان می شد. از طرف دیگر، مسلمین نیز آنان را دشمن آشکار دین خویش می‏دانستند و در راه مبارزه با آنان، هرگز کوتاه نمی آمدند. اما پس از رحلت رسول خدا(ص)، روش خویش را تغییر دادند و شروع به استحاله و تغییر تدریجی این دین الهی از درون و وارونه جلوه دادن تعالیم آن و افزودن خرافه به آن نمودند ؛ تا جایی که پس از رسول اکرم (ص)، رفته رفته تمام ارکان قدرت را به دست گرفتند و آنچه در عصر نبی گرامی اسلام (ص)، از انجام آن عاجز بودند ،امروز در زیر پوشش ظاهری اسلام و به نام دین، انجام می‏دادند و هرچه زمان گذشت، بخشهای بیشتری از دین خدا را زیر و رو کردند. با ذکر این مطلب، این نکته واضح و آشکار می گردد که قیام حسینی تنها در یک پیکار و ستیز میان اقلیت حق و اکثریت باطل ، خلاصه نمی شود ؛ بلکه خود چشمه جوشان معــرفتی و شناختی است و دارای یک پیام جاودانه الهی و انسانی و به وجود آورنده یک معیار ابدی است که در تمامی اعصار عمل نمودن به آن سبب کوتاه شدن دست مستکبران و ظالمان از دامان اسلام و انسانیت انسان می گردد . بر این اساس ، اسلام بقای خویش را مرهون مجاهدتهای سید الشهداست و این همان مفهوم حدیث نبوی است که « حسین منی و انا من حسین » امروز دشمنان هجوم همه جانبه خویش را به اسلام ادامه می دهند و تنها راه مبارزه با اسلام را تغییر اصول و مبانی اسلامی می‏دانند و از سوی دیگر هوا و هوس آدمی، همواره انسان را در بند خود اسیر می نماید .

پس امروز نیز ما به ماهیت پیام و قیام سیدالشهدا نیازمندیم تا اسلام اصیل و به دور از پیرایه را که پیامبر اسلام (ص) به عالمیان عرضه نمود را درک نماییم و آنرا حفظ کنیم و باورهای خویش را از هرگونه جهالت و ضلالت به دور نگه داریم و درون انسانی خویش را از بند برهیم تا بدین وسیله مقدمات برپایی نظام جهانی مبتنی بر عدالت و بر پایه تعالیم جهان شمول اسلام را فراهم آوریم و راه را برای حکومت جهانی مهدی موعود (عج) هموار کنیم. در حقیقت، قیام حسینی در عصر حاضر و در فضای غبار آلود تبلیغاتی موجود، هر چه بیشتر مرز حق و باطل را تبیین می نماید و دوباره فطرت مدفون شده بشر را که در زندگی مادی غوطه ور است بیدار می کند. پس نه تنها نیاز بشر در عصر حاضر به قیام عاشورا از بین نرفته است، بلکه فزونی یافته است .

عاشورا: حال و آینده

نسل امروز و آینده هنوز تشنه فضیلت و عدالت است و به دلیل سرخوردگى از تباهى‏ها به‏دنبال آرمان شهر اسلامى مى‏گردد. اینان به نیرومندى و توانایى خویش براى به دست آوردن دنیایى بهتر و در نتیجه‏رستاخیزى مطلوب مى‏اندیشد. جوان امروز در تلاش است تا از فرهنگ و ارزش‏هاى اسلامى انسانى‏به صورت بهینه بهره گیرد. این تفكر حیاتى‏ترین، اندیشه‏اى است كه مى‏تواند به‏بالندگى جامعه جوان امروز و آینده مدد رساند. همانگونه كه می دانید صحنه عاشورا چنان آگاهانه در راه معشوق جان‏سپارى كردند كه به قول امام خمینى(ره): «هر چه روز عاشورا سیدالشهدا سلام‏الله‏علیه به شهادت نزدیك‏تر مى‏شد، افروخته‏تر مى‏شد و جوانان او مسابقه‏ مى‏كردند براى این كه شهید بشوند، همه هم مى‏دانستند كه بعد از چند ساعت دیگر شهیدند. براى این كه آنها مى‏فهمیدند كجا مى‏روند؛ آنها مى‏فهمیدند براى چه آمدند؛ آگاه بودند كه «ما آمدیم اداى وظیفه خدایى را بكنیم؛ آمدیم اسلام را حفظ بكنیم‏». امام خمینى(ره) رمز عزت مردم ایران، از ذلت و زبونى را، احیاى حماسه‏هاى‏ عاشورایى مى‏دانند و مى‏فرمایند: «عاشورا را زنده نگهدارید كه با نگهداشتن‏عاشورا كشور شما آسیب نخواهد دید.»

شجاعت‏ سیدالشهداء علیه السلام نه تنها همان زور بازو و قدرت و قوت بدنى و علم و آگاهى آن‏حضرت به آئین جنگ و نبرد و مدیریت و فرماندهى و به خاك انداختن دلیران ودلاوران صحنه كارزار بود، بلكه تمام اینها از روح قوى و خصیت‏بلند و حیات‏اعتقادى و اسلامى او نشات مى‏گرفت. وقتى از او مى‏پرسند از پیامبر حدیثى كه خودت شنیده باشى نقل كن مى‏فرماید: « ان الله یحب معالى الامور و یبغض سفسافها » خداوند كارهاى بلند و گرامى رادوست مى‏دارد و كارهاى پست و زبون را دشمن مى‏دارد.»

در این روایت امام حسین(ع) كه از جد بزرگوارش نقل مى‏كند، معلوم مى‏شود روح بلندامام با امور پست جسمى سر و كار ندارد، سر و كارش با معانى عالى و بلند و باعظمت است. از دیدگاه اسلام همه حماسه‏هاى نژادى و قومى مذموم است و آن حماسه‏اى در اسلام‏ممدوح و پسندیده است كه بر اساس عزت نفس، كرامت نفس، آزاد منشى و استقلال‏فرهنگى و اعتقاد دینى باشد و ننگ و ذلت و انحطاط و پستى را تحمل ننماید.

سیدالشهدا با الهام از آیات حماسى قرآن هم چون آیه شریفه «لله العزه ولرسوله و للمومنین‏» و آیه «لن یجعل الله للكافرین على المومنین سبیلا» و بااستفاده از زندگى حماسى و سیره عملى رسول خدا(ص) و امیرالمومنین علیه السلام‏و حماسه‏هاى زهراى اطهر وامام حسن مجتبى(ع) به احیاى انسان‏هاى مرده زمان‏پرداخت و شخصیت معنوى مسلمانان را بیدار كرد و اسلام را تجدید حیات بخشید و درملت اسلام در تمامى قرون و اعصار حماسه و غیرت ایجاد كرد، حمیت و شجاعت و سلحشورى به وجود آورد و براى تمام نهضت‏ها و انقلاب‏هاى دنیا سوژه و سرمایه‏ بى‏نظیرى شد و به آنها آموخت كه ترس‏ها، زبونى‏ها، بردگى‏ها، چاپلوسى‏ها، بیگانه‏پرستى‏ها، همه و همه مولود از دست دادن خوى فطرى و شخصیت انسانى است. رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله العظمى خامنه‏اى پیرامون روحیه حماسى و رفتار شجاعانه مردم شریف ایران و بركات آن مى‏فرمایند: «رفتار شجاعانه همه مردم و مسئولان ایران، علت‏هاى دیگر را براى مقاومت دربرابر آمریكا تشجیع كرده است. اكنون دورانى كه امریكایى‏ها خیال مى‏كردند صاحب‏اختیار دنیا هستند و براى كشورهاى گوناگون خط و نشان مى‏كشیدند، سپرى شده است واین همه به بركت‏شجاعت و نترسیدن ملت ایران از ابرقدرت‏ها حاصل شده است.» امروزه ملت‏هاى مسلمان سراسر دنیا در پرتو تعالیم حماسى حضرت اباعبدالله الحسین ( ع ) مى‏روند تا در تاریخ معاصر تحولى ایجاد كنند. امروزه بیدارى و آگاهى سیاه پوستان امریكا آن هم در پرتو تعالیم انسان ساز عاشورایى و رهنمودهاى امام خمینى ( ره ) مایه بسى امید و بشارت است.

رهبر معظم انقلاب در این باره فرمودند: «سیاهپوستان آمریكا اعم از مسلمان ومسیحى در این تظاهرات مشت‏هایشان را گره كردند و فریاد «الله اكبر» سر دادندو به ترجمه سوره مباركه حمد گوش فرا دادند این پیام قرآن بود كه زیر چشم رژیم‏استكبار امریكا در دنیا پخش شد و این واقعیت نشان داد كه با وجود مخالفت هاى‏امریكا پیام انقلاب اسلامى به مخاطبین آن در دورترین نقطه جهان رسیده است.»

رهبر معظم انقلاب بااشاره به حماسه‏هاى مردم شریف ایران و با قاطعیت تمام مى‏فرمایند: « همه دولت‏ها اعتراف دارند كه تنها ایران اسلامى است كه با شجاعت در مقابل‏امریكا و اسرائیل ایستاده‏اند.»

به خاطر همان تعالیم عاشورایى است كه هنوزشعارهاى حماسى و پیام‏هاى بلند آن به گوش اهل دل مى‏رسد كه مى‏فرمود: الموت اولى من ركوب العار والعار اولى من دخول النار انا الحسین بن على آلیت ان لا انثنى حتى عیالات ابى امضى على دین النبى ، «مرگ بهتر از پذیرفتن ننگ است و پذیرفتن ننگ بهتر از قبول آتش سوزان جهنم است‏من حسین فرزند على هستم، سوگند یاد كرده‏ام كه در مقابل دشمن سرفرود نیاورم. من از اهل و عیال پدرم حمایت مى‏كنم و در راه آئین پیامبر كشته مى‏شوم.»

روحیه‏ حماسى است كه باعث مى‏شود انبیاء الهى براى اجراى عدالت اجتماعى كوچكترین سازشى‏با مترفین و كفار نداشته باشند.

همین حماسه‏هاى صادقانه و مخلصانه بود كه یك جاذبه واقعى و حقیقى در قلوب مردم‏مومن جهان ایجاد كرد كه حرارت و سوزش آن هرگز به سردى نمى‏گراید و در زیر این‏آسمان كبود نمى‏توان نهضت و انقلاب اصلاحى را پیدا كرد كه با حماسه‏هاى جاویدعاشورا آشنا نباشد.

آرى «ان لقتل الحسین حراره فى قلوب المومنین لن تبرد ابدا» امام خمینى‏ ( ره ) «بزرگداشت‏شعائر عاشورایى‏» را مهم‏ترین رمز وحدت ملل مسلمان جهان مى‏داند وتعالیم عاشورایى را ثمربخش‏ترین حماسه‏براى‏عزت‏مسلمین و ذلت و خوارى كفار ومشركین و نابودى استكبار جهانى به‏حساب آورده ومى‏فرماید: «همه باید بدانیم كه آن چه موجب وحدت بین مسلمین است این مراسم سیاسى، مراسم‏عزادارى ائمه اطهار و به ویژه سید مظلومان و سرور شهیدان حضرت ابى عبدالله‏الحسین علیه السلام است كه حافظ ملیت مسلمین به ویژه شیعیان اثنى عشرعلیهم صلوات الله و سلم مى‏باشد.»

عاشورا و زنان

زلال «عاشورا» در متن زندگى شیعه و در عمق باورهاى پاك او جریان داشته و در طول چهارده قرن سیراب كننده جانها بوده است.

اینك نیز عاشورا پرگارى است كه عشق را ترسیم مى‏كند و كانونى است كه ارزشها، احساسها، عاطفه‏ها، خردها و اراده‏ها برگردش مى‏چرخند.

عاشورا از دیرباز تجلى‏گر روز درگیرى حق و باطل و روز فداكارى و جانبازى در راه دین و عقیده، شناخته شده است. حسین(ع) در این روز با یارانى اندك ولى با ایمان و صلابت و عزتى بزرگ و شكوهمند، با سپاه سنگدل و بى‏دین حكومت‏ ستمكار یزیدى به مقابله برخاست و كربلا را به صحنه همیشه زنده عشق خدایى و آزادگى مبدل ساخت. عاشورا اگر چه یك روز بود، اما دامنه تاثیر آن تا ابدیت كشیده شد و چنان در عمق دلها اثر گذاشته است كه همه ساله دهه محرم و به ویژه روز عاشورا، اوج عشق و اخلاص نسبت‏به معلم حریت و اسوه جهاد و شهادت، حسین بن‏على(ع) مى‏گردد و حتى غیر شیعیان نیز در مقابل عظمت آن آزادمردان سر تعظیم فرود مى‏آورند. عاشورا نشان دهنده معناى «حسین منى و انا من حسین‏» بود كه دین رسول خدا ( ص ) با خون سید الشهدا آبیارى شد و به تعبیر امام خمینى(ره) عاشورا، قیام عدالت‏خواهان با عددى قلیل و ایمان و عشقى بزرگ در مقابل ستمگران كاخ‏نشین و مستكبران غارتگر بود. حماسه عاشورا را زنان و مردانى ساختند كه مرگ سرخ و شهادت را بر زندگى ذلت‏بار ترجیح دادند تا گلواژه آزادى و آزادگى همواره در تاریخ سبز بماند. در این حماسه خونین بیشتر به نقش آفرین مردان و یارانى كه در ركاب حضرت به فیض عظیم شهادت نایل شدند توجه شده است و نقش زنان كمتر مورد توجه بوده است. تنها در حماسه عاشورا از اسوه صبر و مقاومت زینب كبرى (س) و نقش وى در پیام رسانى صحبت‏شده است و نقش دیگر زنان حماسه شعور و شرف و آزادگى مورد غفلت واقع شده است. زنان مسلمانان از بدو تولد اسلام به جهانیان نشان دادند كه از آگاهى و شناخت و شعور برخوردارند و بر خلاف آنچه سردمداران دفاع حقوق زن مى‏پندارند. در حقیقت نقش زنان در حماسه عاشورا همچون خود عاشورا جاوید خواهد ماند و آنان براى همیشه تاریخ پر بار شیعه بهترین الگوى ایمان و ایثار و اخلاص و فداكارى خواهند بود.

نقش زنان در حادثه خونبار عاشورا از ابعاد گوناگونى برخوردار است كه به بعضى از آنها اشاره مى‏شود:

1- مشاركت در جهاد 2- آموزش صبر 3- پیام رسانى 4- روحیه بخشى 5- پرستارى 6- مدیریت 7- حفظ ارزشها 8- تغییر ماهیت اسارت 9- عمق بخشیدن به بعد عاطفى و تراژدیك كربلا

الگو گیری ازعاشورا

تاریخ اسلام و شخصیت‌های برجستة اسلامی نیز برای مسلمانان در همة دوره‌ها الگو بوده است و تعالیم دین ما و اولیاء مكتب نیز توصیه كرده‌اند كه از نمونه‌های متعالی و برجسته در زمینه‌های اخلاق و كمال، سرمشق بگیریم. در میان حوادث تاریخ، «عاشورا» و «شهدای كربلا» از ویژگی خاصّی برخوردارند و صحنه صحنة این حماسه ماندگار و تك‌تك حماسه‌آفرینان عاشورا، الگوی انسان‌های حق‌طلب و ظلم‌ستیز بوده و خواهد بود، همچنان كه «اهل‌بیت ( ع )» بصورت عام‌تر، در زندگی و مرگ، در اخلاق و جهاد، در كمالات انسانی و چگونه زیستن و چگونه مردن، برای ما سرمشق‌اند. از خواسته‌های ماست كه حیات و ممات ما چون زندگی و مرگ محمد و آل محمّد باشد: «اَللهُمَّ اجْعَلْ مَحْیای مَحْیا مُحَمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتی مَماتَ محمّدٍ وَ آلِ مَحَمَّدٍ »

امام حسین ـ علیه السّلام ـ حركت خویش را در مبارزه با طاغوت عصر خودش، برای مردم دیگر سرمشق می‌داند و می‌فرماید: «فَلَكُمْ فی اُسوَةٌ» نهضت عاشورا، الهام گرفتة از راه انبیا، و مبارزات حقجویان تاریخ و در همان راستاست. استشهادی كه امام حسین ( ع ) به كار پیشینیان می‌كند، نشان‌دهندة این الگوگیری است. هنگامی كه حضرت می‌خواست از مدینه خارج شود، این آیه را می‌خواند: «فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظّالِمینَ»، قبل از حركت نیز در وصیتنامه‌ای كه به برادرش محمد حنفیه نوشت و مبنا و هدف و انگیزة خروج را بیان كرد، از جمله تكیة آن حضرت بر عمل به سیره جدّ و پدرش و پیمودن همان راه بود و نهضت خود را در همان خطّ سیر معرفی كرد: «وَ اَسیرَ بِسیرَةِ جَدّی و اَبی عَلِی بْنِ اَبی طالِبٍ» و سیرة پیامبر و علی ( ع ) را الگوی خویش در این مبارزه با ظلم و منكر دانست. این شیوه، تضمینی بر درستی راه و انتخاب است كه انسان مبارز، از اولیائ دین و معصومین الگو بگیرد و برای كار خود حجّت شرعی داشته باشد. در سخنی دیگر، آن حضرت فرموده است: «وَلی وَ لَهُمْ و لِكُلِّ مُسلمٍ بِرَسُولِ اللهِ اُسْوَة و پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله »

را اسوة خود و هر مسلمان دیگر قلمداد كرده است. پیامبر اكرم ( ص ) ، دو فرزندش امام حسن ( ع ) و امام حسین ( ع ) را «امام» معرفی كرده است، چه قیام كنند، چه بنشینند: «اِبْنای هذا اِمامانِ، قاما اَوْ قَعَدا» پس از قیام عاشورا نیز در همان خطّ امام و اسوه و الگو بودن امام حسین ( ع ) بود و عمل آن حضرت برای امّت می‌توانست سرمشق و سرخط باشد و مبنای مشاركت پیروان امامت در مبارزه با حكومت یزیدی باشد، مبارزه‌ای كه ریشه در جهاد همة پیامبران ربّانی و همة جهادهای مقدّس مسلمانان صدر اسلام در ركاب حضرت رسالت داشت.

در تاریخ اسلام نیز، بسیاری از قیام‌های ضد ستم و نهضت‌های آزادی‌بخش، با الهام از حركت عزّت‌آفرین عاشورا شكل گرفت و به ثمر رسید. حتّی مبارزات استقلال‌طلبانة هند به رهبری مهاتما گاندی، ثمرة این الگوگیری بود؛ همچنانكه خود گاندی گفته است: « من زندگی امام حسین ( ع )، آن شهید بزرگ اسلام را به دقت خوانده‌ام و توجّه كافی به صفحات كربلا نموده‌ام و بر من روشن شده است كه اگر هندوستان بخواهد یك كشور پیروز گردد، بایستی از سرمشق امام حسین ( ع ) پیروی كند »

قائد اعظم پاكستان، محمدعلی جناح نیز گفته است: « هیچ نمونه‌ای از شجاعت، بهتر از آن‌كه امام حسین ( ع ) از لحاظ فداكاری و تهوّر نشان داد، در عالم پیدا نمی‌شود. به عقیدة من تمام مسلمین باید از سرمشق این شهیدی كه خود را در سرزمین عراق قربانی كرد، پیروی نمایند »

بارزترین نمونة آن، انقلاب اسلامی ایران بود كه درس‌ها و الگوهای عاشورا، قوی‌ترین دستمایة جهاد مردم بر ضدّ طاغوت و دفاع رزمندگان در جبهة نبرد هشت ساله به شمار می‌رفت. نبرد و شهادت مظلومانه برای رسوا ساختن ظالم، عمل به تكلیف در شدیدترین حالاتِ تنهایی و بی‌یاوری، رها نكردن هدف حتّی با كمبود نفرات و شهادت یاران، همه و همه از ثمرات الگوگیری از عاشورا بود.

امام امّت، در اسوه بودن عاشورا برای نهضت پانزده خرداد می‌فرماید: « ملّت عظیم‌الشأن، در سالروز شوم این فاجعة انفجارآمیزی كه مصادف با پانزده خرداد 42 بود، با الهام از عاشورا آن قیام كوبنده را به بار آورد. اگر عاشورا و گرمی و شور انفجاری آن نبود، معلوم نبود چنین قیامی بدون سابقه و سازماندهی واقع می‌شد. واقعة عظیم عاشورا از 61 هجری تا خرداد 42 و از آن تا قیام عالمی بقیة‌ الله اروحنا لمقدمه الفداء در هر مقطع انقلاب‌ساز است. » سزاوار است كه نهضت عاشورا از ابعاد مختلف، مورد بازنگری دقیق قرار گیرد و شیوه‌های مبارزه، خطوط اصلی تبلیغ، عوامل ماندگاری یك حركت انقلابی و ثمربخشی آن در طول سالیان متمادی، و درس‌هایی كه برای به حركت درآوردن ملّت‌های خفته و خمود در آن نهفته است، تبیین گردد و عاشورا به یك «مكتب» و «دانشگاه» تبدیل گردد.

پیام عاشورا

«السلام علیك یا ثارالله و ابن‏ثاره و الوتر الموتور»

عاشوراى سال 61 ه.ق فرا رسید ، و سید الشهداء(ع) كه همراه پاكباختگان دین خدا به صحراى كربلا آمده بود، در آفتاب سوزان ظهر عاشورا همچون نگین انگشترى در محاصره دشمنان اسلام و قرآن قرار گرفت. حسین بن‏على ( ع ) با دلى آرام، قلبى مطمئن و روحى بلند در برابر همه سردمداران كفر و مزدورانشان ایستاد و پیام عاشورا را چنین ابلاغ كرد: 

الف) آزادى و آزادگی
در بامداد عاشـــــورا، كه دشمنان بر گرد سید الشهداء امام حسین ( ع ) حلقه زده بودند به حضرت پیشنهاد بیعت‏ با یزید كردند و امام(ع) فرمودند : لا والله لا اعطیكم بیدى اعطاء الذلیل و لا اقر اقرار العبید. نه، به خدا سوگند، دستم را چون فردى خوار پیش شما دراز نمى‏كنم و چون بردگان ذلت و خوارى را نمى‏پذیرم. در نزدیكی ظهر عاشورا سید الشهداء پیام آزادى را تكرار كرد و فریاد برآورد: هیهات منا الذلة هرگز تن به ذلت نمى‏دهیم و زبونى و خوارى از جمع ما دور است. در آخرین لحظات كه پیكر پاره‏پاره‏ سید الشهداء بر روی زمین افتاده بود و خون خدا از رگهاى بریده‏اش بیرون مى‏زد و دشمنان از خدا بی خبر به سمت‏خیمه‏گاه اهل بیت ( ع ) یورش مى‏بردند، در زیر لب این چنین زمزمه كردند : یا شیعة آل ابى‏سفیان ان لم یكن لكم دین و كنتم تخافون المعاد فكونوا احرارا فى دنیاكم اى پیروان خاندان ابوسفیان، چنانچه دین خدا را كنار گذاشته‏اید و از روز رستاخیز نمى‏هراسید پس در دنیاى خویش آزاده باشید.

ب) عرفان با دید حقیقت
با نزدیكتر شدن ظهر عاشورا ، تهدید سپاهیان دشمن افزونتر می شد ، وحشت و اضطراب زنان و اطفال خردسال را فرا گرفته بود و حسین بن علی ( ع ) فرزند برومند حضرت فاطمه(س) تنهایى را احساس مى‏كرد. و در این میان سید الشهدا ( ع ) دستش را به سمت آسمان بلند كرد و با معبود خود این گونه سخن گفت: اللهم انت ثقتى فى كل كرب و انت رجائى فى كل شدة و انت لى فى كل امر نزل بى ثقة و عدة، كم من هم یضعف فیه الفؤاد و تقل فیه الحیلة و یخذل فیه الصدیق و یشمت فیه [به] العدو انزلته بك و شكوته الیك رغبة منى الیك عمن سواك ففرجته عنى و كشفته [و كفیتنیه] فانت ولى كل نعمة و صاحب كل حسنة و منتهى كل رغبة. بارالها، تو در هر اندوه و مشكلى مورد اعتماد منى; در هر سختى مایه امید و در هر امرى كه بر من وارد آید مورد اعتماد و پشتیبان من هستى. غمهایى سبب سستى قلب مى‏شود و راه چاره‏اندیشى را بر انسان مى‏بندد، در آن هنگام دوستان انسان را رها مى‏كنند و دشمنان به نكوهش مى‏پردازند; چه بسیار چنین غمهایى كه به درگاه تو روى آوردم، به تو شكایت كرده، از دیگران روى گرداندم و تو آن غمها را بر طرف ساختى. پس تو عطا كننده هر نعمت، صاحب هر خیر و نیكى و پایان هر آرزو و امیدى.

ج) نماز نیایش
هنگام اذان ظهر فرا رسید. یكی از یاران مخلص امام در ظهر عاشورا پیشنهاد اقامه نماز جماعت كرد، حضرت فرمودند: وقت نماز فرا رسیده است، خداوند تو را از نمازگزارن قرار دهد. آنگاه نماز را آغاز كرد و نزدیك به نیمى از مجاهدان از فیض جماعت آن حضرت كامیاب شدند. اقامه نماز در صحنه كربلا، به عنوان بالاترین پیام عاشورا، در زیارات منقول از ائمه اهل بیت(ع) مورد تاكید قرار گرفته است. زائران امام حسین(ع) به پیروى از معصومان(ع) در زیارت آن حضرت به این حقیقت والا اشاره مى‏كنند و مى‏گویند: ... اشهد انك قد اقمت الصلاة...

د) ایستادگی حق در برابر باطل
در روز عاشورا، حلقه محاصره دشمنان لحظه به لحظه تنگ‏تر مى‏شد و سختیهایش فزونى مى‏یافت. در آن هنگام، كه تشنگى بر زنان و اطفال روى آورده، یاران یكى پس از دیگرى شربت‏شهادت مى‏نوشیدند و خویشاوندان نزدیك و فرزندان حضرت در خون خویش دست و پا مى‏زدند. امام(ع) آن سنگدلان از خدا بى‏خبر را مخاطب ساخت و فرمودند: تبا لكم ایتها الجماعة و ترحا افحین استصرختمونا و لهین متحیرین... .

الا و ان الدعى بن الدعى قد ركزنى بین اثنتین بین السلة و الذلة و هیهات منا الذلة یا بى الله ذلك لنا و رسوله و المؤمنون و حجور طابت و ...

در پایان امام(ع) اشعار فروة بن‏مسیك مرادى را قرائت كردندكه آمده است :

اگر شما را شكست دادیم از قدیم چنین بوده‏ایم و تازگى ندارد اگر با شكست رو به رو شدیم باز مغلوب نشده‏ایم پیروزى در هر حال با جبهه حق است ما با ترس خوى نگرفته‏ایم اگر كشته شویم سرنوشت، شهادت در راه خداست.

ه) سجده كردن در برابر حق و حقانیت
بالاترین پیام سیدالشهداء، در روز عاشورا، تسلیم در برابر خداوند سبحان بود. یاران آن حضرت نیز چنین بودند و در برابر امام خویش مى‏گفتند: انى سلم لمن سالمكم و حرب لمن حاربكم الى یوم القیامة من تا روز قیامت، با هر كه با شما [معصومان] سازش كند، سازش مى‏كنم و با هر كه بر شما [معصومان] سر جنگ داشته باشد مى‏جنگم. یاران امام(ع) ظهر عاشورا، بعد از به جاى آوردن نماز ظهر، گویا بیعتى دیگر كردند و بر تسلیم بودن خویش در برابر فرماندهى چنین تاكید كردند: نفوسنا لنفسك الفداء و دماؤنا لدمك الوقاء فوالله لا یصل الیك و الى حرمك سوء و فینا عرق یضرب; جانهاى ما فداى جان تو باد [اى پسر فاطمه] و خونهاى ما فداى خون پاك تو باد. سوگند به خدا، تا وقتى جان در بدن داریم، هرگز به تو و اهل حرمت گزندى نخواهد رسید. سالار شهیدان با توجه به مصایب سنگینى چون در خون غلتیدن یاران، برادران و فرزندان و نیز جراحات فراوان پیكرش چهره بر خاكهاى گرم كربلا نهاد و حدیث عشق به خدا و تسلیم در برابر خالق را چنین زمزمه كرد:

صبرا على قضاءك یا رب، لا اله سواك یا غیاث المستغیثین، مالى سواك و لا معبود غیرك، صبرا على حكمك یا غیاث من لا غیاث له، یا دائما لانفاد له یا محیى الموتى یا قائما على كل نفس بما كسبت احكم بینى و بینهم و انت‏خیر الحاكمین.

خدایا، در برابر قضا و حكم حتمى‏ات صبر پیشه مى‏كنم. خالقى جز تو نیست; اى یاور یارى‏جویان، غیر از تو یاورى ندارم و جز تو معبودى نیست. حكم تو را مى‏پذیرم، اى فریادرس كسى كه فریادرسى ندارد; اى جاودانه‏اى كه پایانى ندارد، اى زنده‏كننده مردگان و اى قیومى كه بر اعمال همه افراد نظارت دارى، تو خود میان من و دشمنانت قضاوت كن; تو بهترین داورانى.

« السلام علیك یا ابا عبدالله الحسین ( علیه السلام ) »

پى‏نوشتها:

1ـ بنگرید : ادب الحسین وحماسه ، ص122-121، به نقل ازلهوف سید ابن طاووس ومقتل خوارزمی ونیز همان كتاب ادب الحسین … ص28، 105-104ونیز بلاغه الحسین ، ص 144و 157و…
2 ـ بحارالانوار، ج 98، ص 260، ح 41; زیارت بر اساس دستور امام جعفرصادق(ع) است. ترجمه جمله فوق چنین است: سلام و درود بر تو اى خون خدا و اى پسر خون خدا و اى كشته تنهایى كه انتقام خونت گرفته نشده است.
3 ـ بحارالانوار، ج 45، ص‏7; در كتبى چون مناقب ابن شهر آشوب جمله آخر را چنین نقل كرده‏اند... و لا افر فرار العبید. همانند بردگان از پیش شما فرار نخواهم كرد. (مناقب آل ابى‏طالب، ابن شهر آشوب مازندرانى، ج 4، ص 75; الكامل فى التاریخ، ابن‏اثیر، ج 4، ص‏63; اعلام الورى; اعلام الهدى، الطبرسى، ص 238) ، ص 51
4 ـ صحیفه نور، ج‏15، ص‏55 ، ص 205
5 ـ كامل ابن اثیر، ج 4، ص 60 - 61; ارشاد مفید، ص‏217; بحارالانوار، ج 45، ص 4.
6 ـ بحارالانوار، ج 45، ص 21; املهوف على قتلى الطفوف، سید بن‏طاووس، ص 165.
7 ـ .بحارالانوار، ج 98، ص 260.
8 ـ بحارالانوار، ج 45، ص 8; ص‏83، ح 10; املهوف على قتلى الطفوف، سید بن طاووس، ص‏6 - 155.
9 ـ مقتل الحسین(ع)، مقرم، ص 5 ، 304 ، 375
10 ـ كتاب پرتوى از عظمت‏حسین(ع- تالیف لطف الله صافى، ص‏217 201.
11 ـ منافقون، آیه‏8.
12 ـ نساء، آیه‏141.
13 ـ روزنامه رسالت،23/7/74.
14 ـ روزنامه جمهورى اسلامى،27/7/74 ، 13/2 /75
15 ـ مستدرك الوسائل، ج‏2، ص‏217.
16 ـ صحیفه نور، ج‏21، ص‏173.
17 ـ صحیفه نور. ج‏9. ص‏57
18 ـ همان. ج 14. ص 265 ،
19 ـ عوالم (امام حسین) ص‏3 و 4
20 ـ حیاة الامام الحسین، ج‏3، ص 378.

طلاب و روحانیون بازدید : 23 1391/08/08 نظرات (0)
مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ، فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ
امام زمان علیه السلام در خطابه غدیر
در آن صحرا، جحفه، و بر کنار آن غدیر، خم، و در حضور آن جمع، پیامبر (صلی الله علیه و آله) در ادامه کلام الهی خویش، دامنه سخن را به مسائل مربوط به امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) کشانیده، زبان به توصیف آن امام همام گشودند، و گوشه هایی از شخصیت همه جانبه آن بزرگوار را به مردم نمایاندند. حساسیت این قسمت از سخن را، از آنجا می توان دریافت که حضرتش هیجده بار مردم را با تکرار یک لغت هشدار دهنده، به دقت در کلام خود فرا می خوانند. حضرتش در این بخش به دفعات، کلمه الا به معنی هان! آگاه باشید را به کار می برند، تا همگان دریابند که موضوع از اعتبار، ارزش، حساسیت و اهمیت ویژه برخوردار است. پیامبر (صلی الله علیه و آله) در آغاز این بخش، بار دیگر - برای چندین مرتبه در طول سخنرانی - روند پیوسته نبوت و امامت را مطرح نموده و یاد آور می شوند که سررشته این نظم، در دست علی (علیه السلام) است و پایان بخش این روند، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه می باشند، بدین صورت که: معاشر الناس انی نبی و علی وصیی. الا و ان خاتم الائمه منا القائم المهدی [صلوات الله علیه] [1]  پس آن گاه با بر شماری 21 ویژگی اساسی و مهم از مختصات عمده آن امام، به گونه ای گوشه هایی از حرکت و کار و تلاش و برنامه ها و دستاوردهای نظام الهی حضرتش را ترسیم می نمایند، به طوری که با اندک دقت و ریزبینی در این مختصات، می توان ابعادی مختلف از مسائل مربوط به آن حضرت را دریافت. پیامبر فرمودند: الا انه الظاهر علی الدین. الا انه المنتقم من الظالمین. الا انه فاتح الحصون و هادمها. الا انه قاتل کل قبیله من اهل الشرک. الا انه مدرک کل ثار لاولیاء الله عز و جل. الا انه ناصر دین الله عز و جل. الا انه الغراف من بحر عمیق. الا انه یسم کل ذی فضل بفضله و کل ذی جهل بجهله. الا انه خیره الله و مختاره.

الا انه وارث کل علم و المحیط به. الا انه المخبر عن ربه عز و جل و المنبه بامر ایمانه. الا انه الرشید السدید. الا انه المفوض الیه. الا انه قد بشر من سلف من بین یدیه. الا انه الباقی حجه و لا حجه بعده و لا حق الا معه و لا نور الا عنده. الا انه لا غالب له و لا منصور علیه. الا انه ولی الله فی ارضه و حکمه فی خلقه و امینه فی سره و علانیته.
 
ای مردم آگاه باشید! او بر قاطبه ادیان پیروز خواهد گردید. آگاه باشید! او از ستمکاران انتقام خواهد گرفت. آگاه باشید! او تمامی دژها را فتح نموده و ویران خواهد ساخت. آگاه باشید! او تمامی طوایف و قبائل شرک را درهم خواهد کوبیده و نابود خواهد ساخت. آگاه باشید! او انتقام خون دوستان خدا را باز خواهد ستاند. آگاه باشید! او یار و یاور دین خدای بزرگ است. آگاه باشید! او کشتیبانی کار آزموده در دریائی عمیق است. آگاه باشید! او فاضلان را به فضلشان و جاهلان را به جهلشان می شناسد و می شناساند.

آگاه باشید! او برگزیده خدا و منتخب اوست. آگاه باشید! او وارث تمامی دانش هاست و به همه علوم تسلط و احاطه دارد. آگاه باشید! او از خدایش برای شما گزارش می نماید و شما را به چگونگی ایمان به خدا می آگاهاند. آگاه باشید! او راست کار و درست کردار و استوار و پا برجاست. آگاه باشید! که امور خلقت و خلایق - از سوی خدا - به او واگذار شده است. آگاه باشید! که تمامی پیام آوران گذشته به آمدن او نوید داده اند. آگاه باشید! که آن حضرت آخرین حجت الهی است و پس از او دیگر حجتی نخواهد آمد، حق - تماما - با او و نور نزد اوست. آگاه باشید! کسی را یارای چیرگی بر او نیست. آگاه باشید! او ولی خدا در زمین است و داور دادار در میان آفریده های اوست، و امین خدای متعال در پنهان و پیدای اوست. بار دیگر به دقت بر این توصیف ها بنگریم، و دریابیم که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) سالیانی دراز قبل از تولد، و قرنها پیش از ظهور آن حضرت با چه انگیزه ای چنین شخصیتی از ایشان به دست می دهد؟ و بدان گونه خطوط اصلی آن نظام الهی به رهبری حضرتش را ترسیم می نماید؟

آیا می توان هدفی جز دمیدن روح امید و انتظار، و آگاهانیدن نسلها و آماده سازی آنان برای تحمل دوران سخت غیبت، همراه با تلقی صحیح از آن پنهانی دشوار، و تلاش پیگیر در تحقق و بر پایی آن آینده نورانی در این کار سراغ داد؟ اگر این راستا را صحیح ندانیم، آیا پسندیده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در شرایطی که تنها سه تن از امامان (امیرالمومنین و امام حسن و امام حسین علیهم السلام) در دوران حیات ظاهری خویش بودند، سخن از نظام آینده جهان و حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه آن هم به این
گستردگی و تفصیل در میان آورند؟ نظامی که در آن به فضل و جهل با یک دیده نگریسته نمی شود، و فاضلان و جاهلان در هم نمی آمیزند، تا کار تشخیص و تمییز دشوار گردد.

بلکه حضرتش در پرتو بینش الهی خود، این دو طایفه را از هم جدا نموده، و به روشنی فاضل را به فضلش و جاهل را به جهلش، به همگان می نمایاند. قیام آن حضرت، در راستای یک حرکت مشخص و گویای تاریخی در طول ادوار مدنیت بشر تفسیر می شود، و او تحقق بخش نویدهای تمامی پیام آوران سلف معرفی می گردد که ماموریتش به ثمر و هدف رسانیدن تلاش های آنان خواهد بود. در یک نگاه، آن امام همام، مظهر علم و قدرت الهی معرفی می شود. این آگاهی، برای او دانش و بینشی فوق تصور به بار می آورد، و آن قدرت خدا دادی، وی را در موضعی می نشاند که هیچ گردن فرازی نتواند در راه پیاده شدن اهداف آن نظام الهی سنگ اندازی و مانع تراشی نماید.

اگر این قیام الهی نباشد، خلقت عبث جلوه می نماید، و این اندیشه باطل بر صفحه ذهنها نقش می گیرد که آیا هدف از هستی، همین بود که مردمی بیایند و نسل به نسل بروند، و حاکمانی دست به دست در تاریخ حاکم شوند و خونریزی کنند و غارت نمایند و بساط جور و ستم بگسترانند و مظلومان را به زنجیر بکشند و... از این رو، در جهت پاسخ به این پندار نادرست، خدای عزیز حکیم، ولی مقتدر خویش را با توان و آگاهی الهی زمامدار جهان می نماید که او دژهای کفر و بی دینی را درهم کوبد، از ظالمان انتقام گیرد، با شرک در ستیزد آید، داد مظلومان را بستاند، و خون شهیدان را پاس نهد، دین را یاری کند، سکان کشتی طوفان زده بشریت را به دست با کفایت خویش گیرد و انسانها را به سر منزل مقصود رهنمون گردد. و چه زیباست که ما آن روزگاران را نظاره گر باشیم.

با مطالعه سخنان پیامبر (صلی الله علیه و آله) در این بخش از خطابه، علاوه بر شخصیت فردی آن حضرت، می توان با ابعاد الهی، سیاسی، عدالت اجتماعی، علمی و فرهنگی، تاریخی، هدایتی و... این نظام آشنا شد. و خدا را، که توفیق درک آن زمان و زمانه، ما را دست دهاد. به هر حال، پیامبر (صلی الله علیه و آله) کم کم دامن سخن خویش را در آن صحرای سوزان جمع می نماید. و در اواخر خطابه خویش، سخن از گستره حلال و حرام نموده و یاد آور می شوند
که این مطلب، بسیار فراتر از آن است تا در یک نشست و در خلال یک خطابه بتوان تمامی آن را بازگو نمود. آن گاه چنین می فرمایند:
فامرت ان اخذ البیعه منکم و الصفقه لکم بقبول ما جئت به عن الله عز و جل فی علی امیر المومنین و الائمه من بعده الذین هم منی، و منه ائمه قائمهم المهدی الی یوم القیامه الذی یقضی بالحق... من - از سوی پروردگار جهان - فرمان داده شده ام تا از شما بر قبول آنچه از جانب خدای عز و جل درباره امیر مومنان علی (علیه السلام) و ائمه پس از او آورده ام، که - در نسل و تبار - از من و اویند، عهد وفاداری و بیعت بستانم. امامانی که قائم آنان مهدی، تا بر پایی قیامت برقرار خواهد بود، و اوست که بر حق و عدل حکم خواهد کرد... و بدین سان پیامبر (صلی الله علیه و آله) در سومین جای از کلام خود، یاد امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) را زنده می دارد. و این سه موضع - همان طور که گذشت - علاوه بر یازده مرتبه ای بود که در طول سخن، حضرتش از واژه عمومی و کلی ائمه در زمینه معرفی پیشوایان پس از خود استفاده نمودند، و شان و جایگاه و مشخصه والای آنان را با عبارت الامامه فی ذریتی من ولده الی یوم القیمه بیان داشتند. پیشوایانی که آنان را در جایی دیگر از همین کلام، الطیبین من ولدی خواندند و آنان را ثقل اصغر دانستند، که بر کنار کتاب خدا ثقل اکبر نشسته اند. تا آنجا که ایشان در بیان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) امناء الله فی خلقه و حکامه فی ارضه تعبیر شدند، و در طی سخن به دفعات، امامان را در رابطه با علی (علیه السلام)، با وصف ولدی من صلبه و عباراتی از این ردیف ستودند. اینک روشن است که از چه رو، این بخش ، موعود غدیر نام گرفت، چرا که حاوی روشنگری در زمینه معرفی نام و یاد و راه و رسم امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) بود که در سایه پرتو ناشی از کلام نورانی پیامبر، بر پهنه دل و ذهن خواننده می نشست، و امید که این رهگشائی ما را نیز کارساز افتد.


تا کی در انتظار؟
اینک که توسن سخن، می رود تا آرام گیرد و از تاختن باز ایستد، با مبعوث غدیر هم آواز می شویم، و موعود غدیر را خطاب نموده و می گوئیم: متی تنتظر!، و دل خوش می داریم که او در ادامه سخن ما را با این کلام امید بخشیده که: ابشر بنصر قریب من رب رحیم [1]  این کلام از آن علی (علیه السلام) است که در دهه چهارم هجرت نبوی، روی در خطاب به آن عزیز کرده، و از سر شگفتی و اشتیاق می پرسد: تا کی در انتظار؟
و گوئی که چشم به راهان مشتاق را به یاری نزدیک از پیشگاه خدای مهربان خبر می دهد.
این پیام، عرصه تاریخ را در نور دید، و از دل صدها و هزاران حادثه هولناک و از بستری مالامال از نشیب و فراز گذشت، و اینک گوش جان ما را می نوازد که: الیس الصبح بقریب [2]  آیا بامدادان طلوع او نزدیک نیست؟ گوییا مظلوم غدیر، در آیینه تاریخ، او و برنامه کارش را بر دور دست افق نظاره کرده بود که می گفت: یعطف الهوی علی الهدی اذا عطفوا الهدی علی الهوی، و یعطف الرای علی القرآن اذا عطفوا القرآن علی الرای [3]  او هدی را جایگزین هوی خواهد نمود، آن گاه که هر یک از این دو را - به غلط و ناروا - جای دیگری نشانده اند. و آن دم که بساط استادی و حکومت آراء - باطله - بر قرآن رواج گرفته باشد، او این سفره را بر می چیند، و بار دیگر قرآن را بر موضع بلند هدایت اندیشه ها می نشاند، و آراء مردم را به تبعیت از آن فرا می خواند. هم آن عزیز، تابزدگان این وادی را هشدار می داد که: فلا تستعجلوا ما هو کائن مرصد [4]  بر آنچه که به قطع و یقین واقع شدنی است، بیهوده شتاب مگیرید. امیرالمومنین (علیه السلام) غمزدگان داستان اسف بار تنها ماندن خود و دلهای پر غصه از قصه های رنج آور فرزندان پاکش را همواره امید می بخشید که - علی رغم همه این رنج ها و شکنج ها به آینده چشم بر دوزند، و در آن آینه تصویر محتوای کلام نورانی علوی را به روشنی ببینند که: لتعطفن الدنیا علینا بعد شماسها عطف الضروس علی ولدها [5]  یقینا جهان - چونان شتری بد خو و سرکش که به هر حال و به ناچار به سوی فرزندش باز می گردد - بار دیگر به ما رو خواهد کرد. و آنان که شاهد این کلام، از آن مظلوم غدیر و سقیفه بودند، به گوش خود شنیدند که دهان حضرتش در دنباله این سخن، به تلاوت این آیه از قرآن مجید مترنم گشت: و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین [6]  و بدین سان اراده قطعی و
حتمی الهی را پشتوانه کلام خود در روی کرد دوباره دنیا به خاندان خویش تلقی نمود.
 
علی (علیه السلام) فتنه ها و آشوبها را در زمان خود شاهد بود، و شیوع این بلایا را برای آیندگان نیز در گستره وسیعی می دید و همواره هشدار می داد تا منتظران مشتاق هرگز سر فرود نیاورند، و دیده به راهان شیفته، قامت زیر بار مشکلات دو تا نکنند، و به رغم درگیری ها همواره در پهنه فکر و صحنه دل خویش، فرزند والایش را ببینند که پای در رکاب نهاده، گام در میان گذارده و تیغ از نیام برکشید، تا هر که را به فراخور حال و قال به راه آورد، و پاداش و جزا بخشد. و یاد آور می شد که آن حضرت را ابرهای تیره فتنه و آشوب، از انجام این ماموریت حساس و مهم باز نخواهد داشت، چرا که: الا و ان من ادرکها منا یسری فیها بسراج منیر و یحذو فیها علی مثال الصالحین [7]  آری، یادگار امروزین غدیر - امام حجه بن الحسن المهدی عجل الله تعالی فرجه - در مواجهه با تیرگی ها و تیره روزی ها، در پرتو هدایتی الهی گام بر می دارد، و دل تاریکی ها را می شکافد، و به سان پیشینیان صالح خود گام برداشته، و پای در جای پای آنان می نهد، تا یک جهان نور و روشنی به بار آورد. آن گاه علی (علیه السلام) برای آن که پیشاپیش جلوی هر گونه تفسیر و تاویل و توجیه ناروا را گرفته باشد، با صراحت و به روشنی فرمود: او را غیبتی است بس طولانی، تا آنجا که ناآگاهان گویند: ما لله فی آل محمد حاجه [8]  دیگر خدا را به خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیازی نیست. حضرتش، ویژگی آن سفر کرده به دیار غیبت را این چنین بیان می کرد که: صاحب هذا الامر الشرید الطرید الفرید الوحید. [9]  آری طول دوران جانکاه غیبت، سبب می شود تا او وارهانیده شود و تنهای تنها باقی بماند. علی (علیه السلام) می فرمود که او را غیبتی است که بسی به درازا خواهد کشید، و چنین است که: تخفی ولادته و یغیب شخصه [10]  او نه تنها پنهانیش طولانی که تولدش نیز در نهان صورت می گیرد. و آن گاه که صحابی نامدار او - اصبغ بن نباته - حضرتش را درحالتی متفکرانه دید و علت را جویا شد، امام (علیه السلام) در پاسخ به او فرمود: فکرت فی مولود یکون من ظهری، الحادی عشر من ولدی، هو المهدی یملوها عدلا کما ملئت جورا و ظلما، تکون له حیره و غیبه یضل فیها اقوام و یهتدی فیها آخرون. [11]  من درباره
یازدهمین فرزند از صلب خویش می اندیشیدم. او مهدی عجل الله تعالی فرجه است.
زمین را از عدل و داد پر خواهد نمود، آن سان که از جور و ستم مالامال گشته، برای او غیبت - و برای مردم - حیرانی در این امر است. جمعی در این غیبت و حیرت گمراه شده، و جمعی دیگر راه خواهند یافت. و اینک ما، در آستانه غدیر، مبعوث آن روزین غدیر را در ظاهر از دست داده ایم، و با وارث امروزین و حاضر غدیر، امام مهدی حجه بن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه تنها مانده ایم. هر دو، دوران سخت و جانکاه غیبت را می گذرانیم، اما او کجا و ما کجا؟ او چه سان و ما چه سان؟ و ما در سر، سودای آن داریم که او نوای حزینمان را در بامدادان جمعه ای از جمعه ها پاسخ گوید، آن گاه می گوئیم: متی ترانا و نریک و قد نشرت لواء النصر تری [12]  در سر شوق آن داریم و در دل شور این، که تا زنده ایم، سرانجام روزی فرا رسد که حضور آشکارش را جشن گرفته و شادی کنیم، و نحن نقول: الحمد لله رب العالمین [13]  و زبان به ستایش الهی بگشائیم. و کوتاه سخن در آخر این مقال، آن که: یا امیرالمومنین! به رغم آنان که تنها به فاصله هفتاد روز، به نامردمی، پیام و کلام پیامبر (صلی الله علیه و آله) را در مورد شما به فراموشی سپرده، از آستانتان روی گرداندند و خفت به بار آوردند، اینک خدای جهان را - به تمامی جان و از سویدای دل - بر این فضل و هدایت شاکریم که با گذشت چهارده قرن از آن روزگاران، و در پی نزدیک به دوازده قرن از میلاد و آغاز غیبت موعود بزرگوار غدیر، همچنان به پایمردی و استوارانه، بر عهد ولایت این خاندان - علی (علیه السلام) در آغاز و مهدی (عجل الله تعالی فرجه) در انجام - ایستاده ایم. و امید که عزت به بار آوریم. اینک پیروزمندانه، حماسه چشم به راهی می سرائیم، و سرود انتظار سر می دهیم. و ما کنا لنهتدی لولا ان هدانا الله. [14] .

تعداد صفحات : 2

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    نظر شما در مورداین سایت .
    آمار سایت
  • کل مطالب : 23
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 12
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 11
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 11
  • بازدید ماه : 11
  • بازدید سال : 18
  • بازدید کلی : 1,232