loading...
مجمع فرهنگی تبلیغی طلاب و روحانیون امام جعفر صادق علیه السلام
طلاب و روحانیون بازدید : 22 1391/08/08 نظرات (0)
مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ، فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ
امام زمان علیه السلام در خطابه غدیر
در آن صحرا، جحفه، و بر کنار آن غدیر، خم، و در حضور آن جمع، پیامبر (صلی الله علیه و آله) در ادامه کلام الهی خویش، دامنه سخن را به مسائل مربوط به امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) کشانیده، زبان به توصیف آن امام همام گشودند، و گوشه هایی از شخصیت همه جانبه آن بزرگوار را به مردم نمایاندند. حساسیت این قسمت از سخن را، از آنجا می توان دریافت که حضرتش هیجده بار مردم را با تکرار یک لغت هشدار دهنده، به دقت در کلام خود فرا می خوانند. حضرتش در این بخش به دفعات، کلمه الا به معنی هان! آگاه باشید را به کار می برند، تا همگان دریابند که موضوع از اعتبار، ارزش، حساسیت و اهمیت ویژه برخوردار است. پیامبر (صلی الله علیه و آله) در آغاز این بخش، بار دیگر - برای چندین مرتبه در طول سخنرانی - روند پیوسته نبوت و امامت را مطرح نموده و یاد آور می شوند که سررشته این نظم، در دست علی (علیه السلام) است و پایان بخش این روند، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه می باشند، بدین صورت که: معاشر الناس انی نبی و علی وصیی. الا و ان خاتم الائمه منا القائم المهدی [صلوات الله علیه] [1]  پس آن گاه با بر شماری 21 ویژگی اساسی و مهم از مختصات عمده آن امام، به گونه ای گوشه هایی از حرکت و کار و تلاش و برنامه ها و دستاوردهای نظام الهی حضرتش را ترسیم می نمایند، به طوری که با اندک دقت و ریزبینی در این مختصات، می توان ابعادی مختلف از مسائل مربوط به آن حضرت را دریافت. پیامبر فرمودند: الا انه الظاهر علی الدین. الا انه المنتقم من الظالمین. الا انه فاتح الحصون و هادمها. الا انه قاتل کل قبیله من اهل الشرک. الا انه مدرک کل ثار لاولیاء الله عز و جل. الا انه ناصر دین الله عز و جل. الا انه الغراف من بحر عمیق. الا انه یسم کل ذی فضل بفضله و کل ذی جهل بجهله. الا انه خیره الله و مختاره.

الا انه وارث کل علم و المحیط به. الا انه المخبر عن ربه عز و جل و المنبه بامر ایمانه. الا انه الرشید السدید. الا انه المفوض الیه. الا انه قد بشر من سلف من بین یدیه. الا انه الباقی حجه و لا حجه بعده و لا حق الا معه و لا نور الا عنده. الا انه لا غالب له و لا منصور علیه. الا انه ولی الله فی ارضه و حکمه فی خلقه و امینه فی سره و علانیته.
 
ای مردم آگاه باشید! او بر قاطبه ادیان پیروز خواهد گردید. آگاه باشید! او از ستمکاران انتقام خواهد گرفت. آگاه باشید! او تمامی دژها را فتح نموده و ویران خواهد ساخت. آگاه باشید! او تمامی طوایف و قبائل شرک را درهم خواهد کوبیده و نابود خواهد ساخت. آگاه باشید! او انتقام خون دوستان خدا را باز خواهد ستاند. آگاه باشید! او یار و یاور دین خدای بزرگ است. آگاه باشید! او کشتیبانی کار آزموده در دریائی عمیق است. آگاه باشید! او فاضلان را به فضلشان و جاهلان را به جهلشان می شناسد و می شناساند.

آگاه باشید! او برگزیده خدا و منتخب اوست. آگاه باشید! او وارث تمامی دانش هاست و به همه علوم تسلط و احاطه دارد. آگاه باشید! او از خدایش برای شما گزارش می نماید و شما را به چگونگی ایمان به خدا می آگاهاند. آگاه باشید! او راست کار و درست کردار و استوار و پا برجاست. آگاه باشید! که امور خلقت و خلایق - از سوی خدا - به او واگذار شده است. آگاه باشید! که تمامی پیام آوران گذشته به آمدن او نوید داده اند. آگاه باشید! که آن حضرت آخرین حجت الهی است و پس از او دیگر حجتی نخواهد آمد، حق - تماما - با او و نور نزد اوست. آگاه باشید! کسی را یارای چیرگی بر او نیست. آگاه باشید! او ولی خدا در زمین است و داور دادار در میان آفریده های اوست، و امین خدای متعال در پنهان و پیدای اوست. بار دیگر به دقت بر این توصیف ها بنگریم، و دریابیم که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) سالیانی دراز قبل از تولد، و قرنها پیش از ظهور آن حضرت با چه انگیزه ای چنین شخصیتی از ایشان به دست می دهد؟ و بدان گونه خطوط اصلی آن نظام الهی به رهبری حضرتش را ترسیم می نماید؟

آیا می توان هدفی جز دمیدن روح امید و انتظار، و آگاهانیدن نسلها و آماده سازی آنان برای تحمل دوران سخت غیبت، همراه با تلقی صحیح از آن پنهانی دشوار، و تلاش پیگیر در تحقق و بر پایی آن آینده نورانی در این کار سراغ داد؟ اگر این راستا را صحیح ندانیم، آیا پسندیده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در شرایطی که تنها سه تن از امامان (امیرالمومنین و امام حسن و امام حسین علیهم السلام) در دوران حیات ظاهری خویش بودند، سخن از نظام آینده جهان و حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه آن هم به این
گستردگی و تفصیل در میان آورند؟ نظامی که در آن به فضل و جهل با یک دیده نگریسته نمی شود، و فاضلان و جاهلان در هم نمی آمیزند، تا کار تشخیص و تمییز دشوار گردد.

بلکه حضرتش در پرتو بینش الهی خود، این دو طایفه را از هم جدا نموده، و به روشنی فاضل را به فضلش و جاهل را به جهلش، به همگان می نمایاند. قیام آن حضرت، در راستای یک حرکت مشخص و گویای تاریخی در طول ادوار مدنیت بشر تفسیر می شود، و او تحقق بخش نویدهای تمامی پیام آوران سلف معرفی می گردد که ماموریتش به ثمر و هدف رسانیدن تلاش های آنان خواهد بود. در یک نگاه، آن امام همام، مظهر علم و قدرت الهی معرفی می شود. این آگاهی، برای او دانش و بینشی فوق تصور به بار می آورد، و آن قدرت خدا دادی، وی را در موضعی می نشاند که هیچ گردن فرازی نتواند در راه پیاده شدن اهداف آن نظام الهی سنگ اندازی و مانع تراشی نماید.

اگر این قیام الهی نباشد، خلقت عبث جلوه می نماید، و این اندیشه باطل بر صفحه ذهنها نقش می گیرد که آیا هدف از هستی، همین بود که مردمی بیایند و نسل به نسل بروند، و حاکمانی دست به دست در تاریخ حاکم شوند و خونریزی کنند و غارت نمایند و بساط جور و ستم بگسترانند و مظلومان را به زنجیر بکشند و... از این رو، در جهت پاسخ به این پندار نادرست، خدای عزیز حکیم، ولی مقتدر خویش را با توان و آگاهی الهی زمامدار جهان می نماید که او دژهای کفر و بی دینی را درهم کوبد، از ظالمان انتقام گیرد، با شرک در ستیزد آید، داد مظلومان را بستاند، و خون شهیدان را پاس نهد، دین را یاری کند، سکان کشتی طوفان زده بشریت را به دست با کفایت خویش گیرد و انسانها را به سر منزل مقصود رهنمون گردد. و چه زیباست که ما آن روزگاران را نظاره گر باشیم.

با مطالعه سخنان پیامبر (صلی الله علیه و آله) در این بخش از خطابه، علاوه بر شخصیت فردی آن حضرت، می توان با ابعاد الهی، سیاسی، عدالت اجتماعی، علمی و فرهنگی، تاریخی، هدایتی و... این نظام آشنا شد. و خدا را، که توفیق درک آن زمان و زمانه، ما را دست دهاد. به هر حال، پیامبر (صلی الله علیه و آله) کم کم دامن سخن خویش را در آن صحرای سوزان جمع می نماید. و در اواخر خطابه خویش، سخن از گستره حلال و حرام نموده و یاد آور می شوند
که این مطلب، بسیار فراتر از آن است تا در یک نشست و در خلال یک خطابه بتوان تمامی آن را بازگو نمود. آن گاه چنین می فرمایند:
فامرت ان اخذ البیعه منکم و الصفقه لکم بقبول ما جئت به عن الله عز و جل فی علی امیر المومنین و الائمه من بعده الذین هم منی، و منه ائمه قائمهم المهدی الی یوم القیامه الذی یقضی بالحق... من - از سوی پروردگار جهان - فرمان داده شده ام تا از شما بر قبول آنچه از جانب خدای عز و جل درباره امیر مومنان علی (علیه السلام) و ائمه پس از او آورده ام، که - در نسل و تبار - از من و اویند، عهد وفاداری و بیعت بستانم. امامانی که قائم آنان مهدی، تا بر پایی قیامت برقرار خواهد بود، و اوست که بر حق و عدل حکم خواهد کرد... و بدین سان پیامبر (صلی الله علیه و آله) در سومین جای از کلام خود، یاد امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) را زنده می دارد. و این سه موضع - همان طور که گذشت - علاوه بر یازده مرتبه ای بود که در طول سخن، حضرتش از واژه عمومی و کلی ائمه در زمینه معرفی پیشوایان پس از خود استفاده نمودند، و شان و جایگاه و مشخصه والای آنان را با عبارت الامامه فی ذریتی من ولده الی یوم القیمه بیان داشتند. پیشوایانی که آنان را در جایی دیگر از همین کلام، الطیبین من ولدی خواندند و آنان را ثقل اصغر دانستند، که بر کنار کتاب خدا ثقل اکبر نشسته اند. تا آنجا که ایشان در بیان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) امناء الله فی خلقه و حکامه فی ارضه تعبیر شدند، و در طی سخن به دفعات، امامان را در رابطه با علی (علیه السلام)، با وصف ولدی من صلبه و عباراتی از این ردیف ستودند. اینک روشن است که از چه رو، این بخش ، موعود غدیر نام گرفت، چرا که حاوی روشنگری در زمینه معرفی نام و یاد و راه و رسم امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) بود که در سایه پرتو ناشی از کلام نورانی پیامبر، بر پهنه دل و ذهن خواننده می نشست، و امید که این رهگشائی ما را نیز کارساز افتد.


تا کی در انتظار؟
اینک که توسن سخن، می رود تا آرام گیرد و از تاختن باز ایستد، با مبعوث غدیر هم آواز می شویم، و موعود غدیر را خطاب نموده و می گوئیم: متی تنتظر!، و دل خوش می داریم که او در ادامه سخن ما را با این کلام امید بخشیده که: ابشر بنصر قریب من رب رحیم [1]  این کلام از آن علی (علیه السلام) است که در دهه چهارم هجرت نبوی، روی در خطاب به آن عزیز کرده، و از سر شگفتی و اشتیاق می پرسد: تا کی در انتظار؟
و گوئی که چشم به راهان مشتاق را به یاری نزدیک از پیشگاه خدای مهربان خبر می دهد.
این پیام، عرصه تاریخ را در نور دید، و از دل صدها و هزاران حادثه هولناک و از بستری مالامال از نشیب و فراز گذشت، و اینک گوش جان ما را می نوازد که: الیس الصبح بقریب [2]  آیا بامدادان طلوع او نزدیک نیست؟ گوییا مظلوم غدیر، در آیینه تاریخ، او و برنامه کارش را بر دور دست افق نظاره کرده بود که می گفت: یعطف الهوی علی الهدی اذا عطفوا الهدی علی الهوی، و یعطف الرای علی القرآن اذا عطفوا القرآن علی الرای [3]  او هدی را جایگزین هوی خواهد نمود، آن گاه که هر یک از این دو را - به غلط و ناروا - جای دیگری نشانده اند. و آن دم که بساط استادی و حکومت آراء - باطله - بر قرآن رواج گرفته باشد، او این سفره را بر می چیند، و بار دیگر قرآن را بر موضع بلند هدایت اندیشه ها می نشاند، و آراء مردم را به تبعیت از آن فرا می خواند. هم آن عزیز، تابزدگان این وادی را هشدار می داد که: فلا تستعجلوا ما هو کائن مرصد [4]  بر آنچه که به قطع و یقین واقع شدنی است، بیهوده شتاب مگیرید. امیرالمومنین (علیه السلام) غمزدگان داستان اسف بار تنها ماندن خود و دلهای پر غصه از قصه های رنج آور فرزندان پاکش را همواره امید می بخشید که - علی رغم همه این رنج ها و شکنج ها به آینده چشم بر دوزند، و در آن آینه تصویر محتوای کلام نورانی علوی را به روشنی ببینند که: لتعطفن الدنیا علینا بعد شماسها عطف الضروس علی ولدها [5]  یقینا جهان - چونان شتری بد خو و سرکش که به هر حال و به ناچار به سوی فرزندش باز می گردد - بار دیگر به ما رو خواهد کرد. و آنان که شاهد این کلام، از آن مظلوم غدیر و سقیفه بودند، به گوش خود شنیدند که دهان حضرتش در دنباله این سخن، به تلاوت این آیه از قرآن مجید مترنم گشت: و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین [6]  و بدین سان اراده قطعی و
حتمی الهی را پشتوانه کلام خود در روی کرد دوباره دنیا به خاندان خویش تلقی نمود.
 
علی (علیه السلام) فتنه ها و آشوبها را در زمان خود شاهد بود، و شیوع این بلایا را برای آیندگان نیز در گستره وسیعی می دید و همواره هشدار می داد تا منتظران مشتاق هرگز سر فرود نیاورند، و دیده به راهان شیفته، قامت زیر بار مشکلات دو تا نکنند، و به رغم درگیری ها همواره در پهنه فکر و صحنه دل خویش، فرزند والایش را ببینند که پای در رکاب نهاده، گام در میان گذارده و تیغ از نیام برکشید، تا هر که را به فراخور حال و قال به راه آورد، و پاداش و جزا بخشد. و یاد آور می شد که آن حضرت را ابرهای تیره فتنه و آشوب، از انجام این ماموریت حساس و مهم باز نخواهد داشت، چرا که: الا و ان من ادرکها منا یسری فیها بسراج منیر و یحذو فیها علی مثال الصالحین [7]  آری، یادگار امروزین غدیر - امام حجه بن الحسن المهدی عجل الله تعالی فرجه - در مواجهه با تیرگی ها و تیره روزی ها، در پرتو هدایتی الهی گام بر می دارد، و دل تاریکی ها را می شکافد، و به سان پیشینیان صالح خود گام برداشته، و پای در جای پای آنان می نهد، تا یک جهان نور و روشنی به بار آورد. آن گاه علی (علیه السلام) برای آن که پیشاپیش جلوی هر گونه تفسیر و تاویل و توجیه ناروا را گرفته باشد، با صراحت و به روشنی فرمود: او را غیبتی است بس طولانی، تا آنجا که ناآگاهان گویند: ما لله فی آل محمد حاجه [8]  دیگر خدا را به خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیازی نیست. حضرتش، ویژگی آن سفر کرده به دیار غیبت را این چنین بیان می کرد که: صاحب هذا الامر الشرید الطرید الفرید الوحید. [9]  آری طول دوران جانکاه غیبت، سبب می شود تا او وارهانیده شود و تنهای تنها باقی بماند. علی (علیه السلام) می فرمود که او را غیبتی است که بسی به درازا خواهد کشید، و چنین است که: تخفی ولادته و یغیب شخصه [10]  او نه تنها پنهانیش طولانی که تولدش نیز در نهان صورت می گیرد. و آن گاه که صحابی نامدار او - اصبغ بن نباته - حضرتش را درحالتی متفکرانه دید و علت را جویا شد، امام (علیه السلام) در پاسخ به او فرمود: فکرت فی مولود یکون من ظهری، الحادی عشر من ولدی، هو المهدی یملوها عدلا کما ملئت جورا و ظلما، تکون له حیره و غیبه یضل فیها اقوام و یهتدی فیها آخرون. [11]  من درباره
یازدهمین فرزند از صلب خویش می اندیشیدم. او مهدی عجل الله تعالی فرجه است.
زمین را از عدل و داد پر خواهد نمود، آن سان که از جور و ستم مالامال گشته، برای او غیبت - و برای مردم - حیرانی در این امر است. جمعی در این غیبت و حیرت گمراه شده، و جمعی دیگر راه خواهند یافت. و اینک ما، در آستانه غدیر، مبعوث آن روزین غدیر را در ظاهر از دست داده ایم، و با وارث امروزین و حاضر غدیر، امام مهدی حجه بن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه تنها مانده ایم. هر دو، دوران سخت و جانکاه غیبت را می گذرانیم، اما او کجا و ما کجا؟ او چه سان و ما چه سان؟ و ما در سر، سودای آن داریم که او نوای حزینمان را در بامدادان جمعه ای از جمعه ها پاسخ گوید، آن گاه می گوئیم: متی ترانا و نریک و قد نشرت لواء النصر تری [12]  در سر شوق آن داریم و در دل شور این، که تا زنده ایم، سرانجام روزی فرا رسد که حضور آشکارش را جشن گرفته و شادی کنیم، و نحن نقول: الحمد لله رب العالمین [13]  و زبان به ستایش الهی بگشائیم. و کوتاه سخن در آخر این مقال، آن که: یا امیرالمومنین! به رغم آنان که تنها به فاصله هفتاد روز، به نامردمی، پیام و کلام پیامبر (صلی الله علیه و آله) را در مورد شما به فراموشی سپرده، از آستانتان روی گرداندند و خفت به بار آوردند، اینک خدای جهان را - به تمامی جان و از سویدای دل - بر این فضل و هدایت شاکریم که با گذشت چهارده قرن از آن روزگاران، و در پی نزدیک به دوازده قرن از میلاد و آغاز غیبت موعود بزرگوار غدیر، همچنان به پایمردی و استوارانه، بر عهد ولایت این خاندان - علی (علیه السلام) در آغاز و مهدی (عجل الله تعالی فرجه) در انجام - ایستاده ایم. و امید که عزت به بار آوریم. اینک پیروزمندانه، حماسه چشم به راهی می سرائیم، و سرود انتظار سر می دهیم. و ما کنا لنهتدی لولا ان هدانا الله. [14] .
طلاب و روحانیون بازدید : 21 1391/08/08 نظرات (0)
مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ، فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ
امام زمان علیه السلام در خطابه غدیر
در آن صحرا، جحفه، و بر کنار آن غدیر، خم، و در حضور آن جمع، پیامبر (صلی الله علیه و آله) در ادامه کلام الهی خویش، دامنه سخن را به مسائل مربوط به امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) کشانیده، زبان به توصیف آن امام همام گشودند، و گوشه هایی از شخصیت همه جانبه آن بزرگوار را به مردم نمایاندند. حساسیت این قسمت از سخن را، از آنجا می توان دریافت که حضرتش هیجده بار مردم را با تکرار یک لغت هشدار دهنده، به دقت در کلام خود فرا می خوانند. حضرتش در این بخش به دفعات، کلمه الا به معنی هان! آگاه باشید را به کار می برند، تا همگان دریابند که موضوع از اعتبار، ارزش، حساسیت و اهمیت ویژه برخوردار است. پیامبر (صلی الله علیه و آله) در آغاز این بخش، بار دیگر - برای چندین مرتبه در طول سخنرانی - روند پیوسته نبوت و امامت را مطرح نموده و یاد آور می شوند که سررشته این نظم، در دست علی (علیه السلام) است و پایان بخش این روند، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه می باشند، بدین صورت که: معاشر الناس انی نبی و علی وصیی. الا و ان خاتم الائمه منا القائم المهدی [صلوات الله علیه] [1]  پس آن گاه با بر شماری 21 ویژگی اساسی و مهم از مختصات عمده آن امام، به گونه ای گوشه هایی از حرکت و کار و تلاش و برنامه ها و دستاوردهای نظام الهی حضرتش را ترسیم می نمایند، به طوری که با اندک دقت و ریزبینی در این مختصات، می توان ابعادی مختلف از مسائل مربوط به آن حضرت را دریافت. پیامبر فرمودند: الا انه الظاهر علی الدین. الا انه المنتقم من الظالمین. الا انه فاتح الحصون و هادمها. الا انه قاتل کل قبیله من اهل الشرک. الا انه مدرک کل ثار لاولیاء الله عز و جل. الا انه ناصر دین الله عز و جل. الا انه الغراف من بحر عمیق. الا انه یسم کل ذی فضل بفضله و کل ذی جهل بجهله. الا انه خیره الله و مختاره.

الا انه وارث کل علم و المحیط به. الا انه المخبر عن ربه عز و جل و المنبه بامر ایمانه. الا انه الرشید السدید. الا انه المفوض الیه. الا انه قد بشر من سلف من بین یدیه. الا انه الباقی حجه و لا حجه بعده و لا حق الا معه و لا نور الا عنده. الا انه لا غالب له و لا منصور علیه. الا انه ولی الله فی ارضه و حکمه فی خلقه و امینه فی سره و علانیته.
 
ای مردم آگاه باشید! او بر قاطبه ادیان پیروز خواهد گردید. آگاه باشید! او از ستمکاران انتقام خواهد گرفت. آگاه باشید! او تمامی دژها را فتح نموده و ویران خواهد ساخت. آگاه باشید! او تمامی طوایف و قبائل شرک را درهم خواهد کوبیده و نابود خواهد ساخت. آگاه باشید! او انتقام خون دوستان خدا را باز خواهد ستاند. آگاه باشید! او یار و یاور دین خدای بزرگ است. آگاه باشید! او کشتیبانی کار آزموده در دریائی عمیق است. آگاه باشید! او فاضلان را به فضلشان و جاهلان را به جهلشان می شناسد و می شناساند.

آگاه باشید! او برگزیده خدا و منتخب اوست. آگاه باشید! او وارث تمامی دانش هاست و به همه علوم تسلط و احاطه دارد. آگاه باشید! او از خدایش برای شما گزارش می نماید و شما را به چگونگی ایمان به خدا می آگاهاند. آگاه باشید! او راست کار و درست کردار و استوار و پا برجاست. آگاه باشید! که امور خلقت و خلایق - از سوی خدا - به او واگذار شده است. آگاه باشید! که تمامی پیام آوران گذشته به آمدن او نوید داده اند. آگاه باشید! که آن حضرت آخرین حجت الهی است و پس از او دیگر حجتی نخواهد آمد، حق - تماما - با او و نور نزد اوست. آگاه باشید! کسی را یارای چیرگی بر او نیست. آگاه باشید! او ولی خدا در زمین است و داور دادار در میان آفریده های اوست، و امین خدای متعال در پنهان و پیدای اوست. بار دیگر به دقت بر این توصیف ها بنگریم، و دریابیم که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) سالیانی دراز قبل از تولد، و قرنها پیش از ظهور آن حضرت با چه انگیزه ای چنین شخصیتی از ایشان به دست می دهد؟ و بدان گونه خطوط اصلی آن نظام الهی به رهبری حضرتش را ترسیم می نماید؟

آیا می توان هدفی جز دمیدن روح امید و انتظار، و آگاهانیدن نسلها و آماده سازی آنان برای تحمل دوران سخت غیبت، همراه با تلقی صحیح از آن پنهانی دشوار، و تلاش پیگیر در تحقق و بر پایی آن آینده نورانی در این کار سراغ داد؟ اگر این راستا را صحیح ندانیم، آیا پسندیده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در شرایطی که تنها سه تن از امامان (امیرالمومنین و امام حسن و امام حسین علیهم السلام) در دوران حیات ظاهری خویش بودند، سخن از نظام آینده جهان و حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه آن هم به این
گستردگی و تفصیل در میان آورند؟ نظامی که در آن به فضل و جهل با یک دیده نگریسته نمی شود، و فاضلان و جاهلان در هم نمی آمیزند، تا کار تشخیص و تمییز دشوار گردد.

بلکه حضرتش در پرتو بینش الهی خود، این دو طایفه را از هم جدا نموده، و به روشنی فاضل را به فضلش و جاهل را به جهلش، به همگان می نمایاند. قیام آن حضرت، در راستای یک حرکت مشخص و گویای تاریخی در طول ادوار مدنیت بشر تفسیر می شود، و او تحقق بخش نویدهای تمامی پیام آوران سلف معرفی می گردد که ماموریتش به ثمر و هدف رسانیدن تلاش های آنان خواهد بود. در یک نگاه، آن امام همام، مظهر علم و قدرت الهی معرفی می شود. این آگاهی، برای او دانش و بینشی فوق تصور به بار می آورد، و آن قدرت خدا دادی، وی را در موضعی می نشاند که هیچ گردن فرازی نتواند در راه پیاده شدن اهداف آن نظام الهی سنگ اندازی و مانع تراشی نماید.

اگر این قیام الهی نباشد، خلقت عبث جلوه می نماید، و این اندیشه باطل بر صفحه ذهنها نقش می گیرد که آیا هدف از هستی، همین بود که مردمی بیایند و نسل به نسل بروند، و حاکمانی دست به دست در تاریخ حاکم شوند و خونریزی کنند و غارت نمایند و بساط جور و ستم بگسترانند و مظلومان را به زنجیر بکشند و... از این رو، در جهت پاسخ به این پندار نادرست، خدای عزیز حکیم، ولی مقتدر خویش را با توان و آگاهی الهی زمامدار جهان می نماید که او دژهای کفر و بی دینی را درهم کوبد، از ظالمان انتقام گیرد، با شرک در ستیزد آید، داد مظلومان را بستاند، و خون شهیدان را پاس نهد، دین را یاری کند، سکان کشتی طوفان زده بشریت را به دست با کفایت خویش گیرد و انسانها را به سر منزل مقصود رهنمون گردد. و چه زیباست که ما آن روزگاران را نظاره گر باشیم.

با مطالعه سخنان پیامبر (صلی الله علیه و آله) در این بخش از خطابه، علاوه بر شخصیت فردی آن حضرت، می توان با ابعاد الهی، سیاسی، عدالت اجتماعی، علمی و فرهنگی، تاریخی، هدایتی و... این نظام آشنا شد. و خدا را، که توفیق درک آن زمان و زمانه، ما را دست دهاد. به هر حال، پیامبر (صلی الله علیه و آله) کم کم دامن سخن خویش را در آن صحرای سوزان جمع می نماید. و در اواخر خطابه خویش، سخن از گستره حلال و حرام نموده و یاد آور می شوند
که این مطلب، بسیار فراتر از آن است تا در یک نشست و در خلال یک خطابه بتوان تمامی آن را بازگو نمود. آن گاه چنین می فرمایند:
فامرت ان اخذ البیعه منکم و الصفقه لکم بقبول ما جئت به عن الله عز و جل فی علی امیر المومنین و الائمه من بعده الذین هم منی، و منه ائمه قائمهم المهدی الی یوم القیامه الذی یقضی بالحق... من - از سوی پروردگار جهان - فرمان داده شده ام تا از شما بر قبول آنچه از جانب خدای عز و جل درباره امیر مومنان علی (علیه السلام) و ائمه پس از او آورده ام، که - در نسل و تبار - از من و اویند، عهد وفاداری و بیعت بستانم. امامانی که قائم آنان مهدی، تا بر پایی قیامت برقرار خواهد بود، و اوست که بر حق و عدل حکم خواهد کرد... و بدین سان پیامبر (صلی الله علیه و آله) در سومین جای از کلام خود، یاد امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) را زنده می دارد. و این سه موضع - همان طور که گذشت - علاوه بر یازده مرتبه ای بود که در طول سخن، حضرتش از واژه عمومی و کلی ائمه در زمینه معرفی پیشوایان پس از خود استفاده نمودند، و شان و جایگاه و مشخصه والای آنان را با عبارت الامامه فی ذریتی من ولده الی یوم القیمه بیان داشتند. پیشوایانی که آنان را در جایی دیگر از همین کلام، الطیبین من ولدی خواندند و آنان را ثقل اصغر دانستند، که بر کنار کتاب خدا ثقل اکبر نشسته اند. تا آنجا که ایشان در بیان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) امناء الله فی خلقه و حکامه فی ارضه تعبیر شدند، و در طی سخن به دفعات، امامان را در رابطه با علی (علیه السلام)، با وصف ولدی من صلبه و عباراتی از این ردیف ستودند. اینک روشن است که از چه رو، این بخش ، موعود غدیر نام گرفت، چرا که حاوی روشنگری در زمینه معرفی نام و یاد و راه و رسم امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) بود که در سایه پرتو ناشی از کلام نورانی پیامبر، بر پهنه دل و ذهن خواننده می نشست، و امید که این رهگشائی ما را نیز کارساز افتد.


تا کی در انتظار؟
اینک که توسن سخن، می رود تا آرام گیرد و از تاختن باز ایستد، با مبعوث غدیر هم آواز می شویم، و موعود غدیر را خطاب نموده و می گوئیم: متی تنتظر!، و دل خوش می داریم که او در ادامه سخن ما را با این کلام امید بخشیده که: ابشر بنصر قریب من رب رحیم [1]  این کلام از آن علی (علیه السلام) است که در دهه چهارم هجرت نبوی، روی در خطاب به آن عزیز کرده، و از سر شگفتی و اشتیاق می پرسد: تا کی در انتظار؟
و گوئی که چشم به راهان مشتاق را به یاری نزدیک از پیشگاه خدای مهربان خبر می دهد.
این پیام، عرصه تاریخ را در نور دید، و از دل صدها و هزاران حادثه هولناک و از بستری مالامال از نشیب و فراز گذشت، و اینک گوش جان ما را می نوازد که: الیس الصبح بقریب [2]  آیا بامدادان طلوع او نزدیک نیست؟ گوییا مظلوم غدیر، در آیینه تاریخ، او و برنامه کارش را بر دور دست افق نظاره کرده بود که می گفت: یعطف الهوی علی الهدی اذا عطفوا الهدی علی الهوی، و یعطف الرای علی القرآن اذا عطفوا القرآن علی الرای [3]  او هدی را جایگزین هوی خواهد نمود، آن گاه که هر یک از این دو را - به غلط و ناروا - جای دیگری نشانده اند. و آن دم که بساط استادی و حکومت آراء - باطله - بر قرآن رواج گرفته باشد، او این سفره را بر می چیند، و بار دیگر قرآن را بر موضع بلند هدایت اندیشه ها می نشاند، و آراء مردم را به تبعیت از آن فرا می خواند. هم آن عزیز، تابزدگان این وادی را هشدار می داد که: فلا تستعجلوا ما هو کائن مرصد [4]  بر آنچه که به قطع و یقین واقع شدنی است، بیهوده شتاب مگیرید. امیرالمومنین (علیه السلام) غمزدگان داستان اسف بار تنها ماندن خود و دلهای پر غصه از قصه های رنج آور فرزندان پاکش را همواره امید می بخشید که - علی رغم همه این رنج ها و شکنج ها به آینده چشم بر دوزند، و در آن آینه تصویر محتوای کلام نورانی علوی را به روشنی ببینند که: لتعطفن الدنیا علینا بعد شماسها عطف الضروس علی ولدها [5]  یقینا جهان - چونان شتری بد خو و سرکش که به هر حال و به ناچار به سوی فرزندش باز می گردد - بار دیگر به ما رو خواهد کرد. و آنان که شاهد این کلام، از آن مظلوم غدیر و سقیفه بودند، به گوش خود شنیدند که دهان حضرتش در دنباله این سخن، به تلاوت این آیه از قرآن مجید مترنم گشت: و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین [6]  و بدین سان اراده قطعی و
حتمی الهی را پشتوانه کلام خود در روی کرد دوباره دنیا به خاندان خویش تلقی نمود.
 
علی (علیه السلام) فتنه ها و آشوبها را در زمان خود شاهد بود، و شیوع این بلایا را برای آیندگان نیز در گستره وسیعی می دید و همواره هشدار می داد تا منتظران مشتاق هرگز سر فرود نیاورند، و دیده به راهان شیفته، قامت زیر بار مشکلات دو تا نکنند، و به رغم درگیری ها همواره در پهنه فکر و صحنه دل خویش، فرزند والایش را ببینند که پای در رکاب نهاده، گام در میان گذارده و تیغ از نیام برکشید، تا هر که را به فراخور حال و قال به راه آورد، و پاداش و جزا بخشد. و یاد آور می شد که آن حضرت را ابرهای تیره فتنه و آشوب، از انجام این ماموریت حساس و مهم باز نخواهد داشت، چرا که: الا و ان من ادرکها منا یسری فیها بسراج منیر و یحذو فیها علی مثال الصالحین [7]  آری، یادگار امروزین غدیر - امام حجه بن الحسن المهدی عجل الله تعالی فرجه - در مواجهه با تیرگی ها و تیره روزی ها، در پرتو هدایتی الهی گام بر می دارد، و دل تاریکی ها را می شکافد، و به سان پیشینیان صالح خود گام برداشته، و پای در جای پای آنان می نهد، تا یک جهان نور و روشنی به بار آورد. آن گاه علی (علیه السلام) برای آن که پیشاپیش جلوی هر گونه تفسیر و تاویل و توجیه ناروا را گرفته باشد، با صراحت و به روشنی فرمود: او را غیبتی است بس طولانی، تا آنجا که ناآگاهان گویند: ما لله فی آل محمد حاجه [8]  دیگر خدا را به خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیازی نیست. حضرتش، ویژگی آن سفر کرده به دیار غیبت را این چنین بیان می کرد که: صاحب هذا الامر الشرید الطرید الفرید الوحید. [9]  آری طول دوران جانکاه غیبت، سبب می شود تا او وارهانیده شود و تنهای تنها باقی بماند. علی (علیه السلام) می فرمود که او را غیبتی است که بسی به درازا خواهد کشید، و چنین است که: تخفی ولادته و یغیب شخصه [10]  او نه تنها پنهانیش طولانی که تولدش نیز در نهان صورت می گیرد. و آن گاه که صحابی نامدار او - اصبغ بن نباته - حضرتش را درحالتی متفکرانه دید و علت را جویا شد، امام (علیه السلام) در پاسخ به او فرمود: فکرت فی مولود یکون من ظهری، الحادی عشر من ولدی، هو المهدی یملوها عدلا کما ملئت جورا و ظلما، تکون له حیره و غیبه یضل فیها اقوام و یهتدی فیها آخرون. [11]  من درباره
یازدهمین فرزند از صلب خویش می اندیشیدم. او مهدی عجل الله تعالی فرجه است.
زمین را از عدل و داد پر خواهد نمود، آن سان که از جور و ستم مالامال گشته، برای او غیبت - و برای مردم - حیرانی در این امر است. جمعی در این غیبت و حیرت گمراه شده، و جمعی دیگر راه خواهند یافت. و اینک ما، در آستانه غدیر، مبعوث آن روزین غدیر را در ظاهر از دست داده ایم، و با وارث امروزین و حاضر غدیر، امام مهدی حجه بن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه تنها مانده ایم. هر دو، دوران سخت و جانکاه غیبت را می گذرانیم، اما او کجا و ما کجا؟ او چه سان و ما چه سان؟ و ما در سر، سودای آن داریم که او نوای حزینمان را در بامدادان جمعه ای از جمعه ها پاسخ گوید، آن گاه می گوئیم: متی ترانا و نریک و قد نشرت لواء النصر تری [12]  در سر شوق آن داریم و در دل شور این، که تا زنده ایم، سرانجام روزی فرا رسد که حضور آشکارش را جشن گرفته و شادی کنیم، و نحن نقول: الحمد لله رب العالمین [13]  و زبان به ستایش الهی بگشائیم. و کوتاه سخن در آخر این مقال، آن که: یا امیرالمومنین! به رغم آنان که تنها به فاصله هفتاد روز، به نامردمی، پیام و کلام پیامبر (صلی الله علیه و آله) را در مورد شما به فراموشی سپرده، از آستانتان روی گرداندند و خفت به بار آوردند، اینک خدای جهان را - به تمامی جان و از سویدای دل - بر این فضل و هدایت شاکریم که با گذشت چهارده قرن از آن روزگاران، و در پی نزدیک به دوازده قرن از میلاد و آغاز غیبت موعود بزرگوار غدیر، همچنان به پایمردی و استوارانه، بر عهد ولایت این خاندان - علی (علیه السلام) در آغاز و مهدی (عجل الله تعالی فرجه) در انجام - ایستاده ایم. و امید که عزت به بار آوریم. اینک پیروزمندانه، حماسه چشم به راهی می سرائیم، و سرود انتظار سر می دهیم. و ما کنا لنهتدی لولا ان هدانا الله. [14] .
طلاب و روحانیون بازدید : 17 1391/08/08 نظرات (0)
شخصیت علمی امام جعفر صادق علیه السلام    
   

عالم آل محمد صلّی الله علیه وآله
آنچه به دوره امامت حضرت امام صادق(علیه السلام) ویژگی خاصی بخشیده، استفاده ازعلم بی کران امامت، تربیت دانش طلبان و بنیان گذاری فکری و علمی مذهب تشیع است. در این باره چهار موضوع قابل توجه است:
الف ـ دانش امام.
ب ـ ویژگی های عصر آن حضرت که منجر به حرکت علمی و پایه ریزی نهضت علمی شد.
ج ـ اولویت ها در نهضت علمی.
د ـ شیوه ها و اهداف و نتایج این نهضت علمی.

دانش امام
شیخ مفید می نویسد: آن قدر مردم از دانش حضرت نقل کرده اند که به تمام شهرها منتشر شده وکران تا کران جهان را فراگرفته است و ازهیچ یک از علمای اهل بیت (علیهم السلام) به اندازه امام صادق(علیه السلام) حدیث نقل نشده است.


اصحاب حدیث، راویان آن حضرت را با اختلاف آرا و مذاهبشان گردآورده و عددشان به چهار هزار تن رسیده و آن قدر نشانه های آشکار بر امامت آن حضرت ظاهر شده که دلها را روشن و زبان مخالفان را از ایراد شبهه لال کرده است.

سید مومن شافعی نیز می نویسد: مناقب آن حضرت بسیار است تا آن جا که شمارشگر حساب ناتوان است از آن. ابوحنیفه می گوید: من هرگز فقیه تر از جعفربن محمد(علیه السلام) ندیده ام و او حتما داناترین امت اسلامی است.

حسن بن زیاد می گوید: از ابوحنیفه پرسیدم: به نظرتوچه کسی در فقه سرآمد است؟ گفت: جعفربن محمد(علیه السلام). روزی منصوردوانیقی به من گفت: مردم توجه زیادی به جعفربن محمد (علیه السلام) پیدا کرده اند و سیل جمعیت به سوی او سرازیر شده است. پرسشهایی دشوار آماده کن و پاسخ هایش را بخواه تا او از چشم مسلمانان بیفتد.

من چهل مسئله دشوار آماده کردم. هنگامی که وارد مجلس شدم، دیدم امام در سمت راست منصور نشسته است. سلام کردم و نشستم. منصور از من خواست سوالاتم را بپرسم. من یک یک سوال می کردم و حضرت در جواب می فرمود: درمورد این مسئله، نظر شما چنین و اهل مدینه چنان است وفتوای خود را نیز می گفتند که گاه موافق و گاه مخالف ما بود.

ویژگی های عصر آن حضرت
عصر امام صادق(علیه السلام) همزمان با دو حکومت مروانی و عباسی بود که انواع تضییق ها و فشارها بر آن حضرت وارد می شد بارها او را بدون آن که جرمی مرتکب شود، به تبعید می بردند. ازجمله یکبار به همراه پدرش به شام و بار دیگر در عصر عباسی به عراق رفت.


یکبار در زمان سفاح به حیره و چند بار در زمان منصور به حیره، کوفه و بغداد رفت.

با این بیان، این تحلیل که حکومت گران به دلیل نزاع های خود، فرصت آزار امام را نداشتند و حضرت در یک فضای آرام به تأسیس نهضت علمی پرداخت، به صورت مطلق پذیرفتنی نیست، بلکه امام با وجود آزارهای موسمی اموی و عباسی از هر نوع فرصتی استفاده می کرد تا نهضت علمی خود را به راه اندازد و دلیل عمده رویکرد حضرت، بسته بودن راه های دیگر بود.

چنان که امام از ناچاری عمدا روبه تقیه می آورد. زیرا خلفا درصدد بودند با کوچکترین بهانه ای حضرت رااز سرراه خود بردارند.


لذا منصورمی گفت: جعفربن محمد مثل استخوانی در گلو است که نه می توان فرو برد ونه می توان بیرون افکند. برهمین اساس خلفا درصدد بودند ولو به صورت توطئه، حضرت را گرفتار و در نهایت شهید کنند.

همانگونه که درتاریخ نیز ثبت می باشد، منصورتا بدانجا پیش می رود که جاسوسانی در لباس دوست برای فریب امام (علیه السلام) روانه می گرداند تا شاید بتواند با نیرنگ روابط سیاسی امام و شیعیانشان درخراسان را آشکار ساخته وامام را درکام توطئه اندازد، اماعلم لدنی وعنایت پروردگار درایت و فراست امام رابرانگیخته وموجبات رسوائی هرچه بیشتر منصور را فراهم می سازد.

آری این همه نشان از اختناق و فشاری دارد که مانع از هر نوع اقدام علیه حکومت وقت می شد، لذا امام به سوی تنها راه ممکن که همان ادامه مسیر پدر بزرگوارش امام باقر(علیه السلام) بود، روی آورد و از در دانش و علم وارد شد.


اولویت ها در نهضت علمی
حقیقت این است که جریان نفاق، خطرناک ترین انحرافی است که از زمان پیامبراکرم(صلّی الله علیه وآله) شروع شده و در آیات مختلفی بدان اشاره شده است؛ مانند آیات 7 و 8 سوره منافقین. این حرکت هرچند در زمان پیامبر نتوانست در صحنه اجتماعی بروز یابد، اما از اولین لحظات رحلت, تمام هجمه های منافقان به یکباره برسراهل بیت علیهم السلام فرو ریخت.

لذا مرحوم علامه طباطبایی (ره) می نویسد: هنگامی که خلافت ازاهل بیت (علیهم السلام) گرفته شد، مردم روی این جریان از آن ها روی گردان شدند و اهل بیت (علیهم السلام) در ردیف اشخاص عادی بلکه به خاطر سیاست دولت وقت، مطرود از جامعه شناخته شدند و در نتیجه مسلمان ها از اهل بیت (علیهم السلام) دور افتادند و از تربیت علمی وعملی آنان محروم شدند.

البته امویان به این هم بسنده نکردند وبا نصب علمای سفارشی خود، کوشیدند از مطرح شدن ائمه اطهار (علیهم السلام) از این طریق نیز جلوگیری کنند.

چنانچه معاویه رسما اعلام کرد: کسی که علم و دانش قرآن نزد اوست، عبدالله بن سلام است و در زمان عبدالملک اعلام شد: کسی جز عطا حق فتوا ندارد و اگر او نبود، عبدالله بن نجیع فتوا دهد. از سوی دیگر مردم از تفسیرقرآن نیزچون علم اهل بیت (علیهم السلام) محروم ماندند با داستانهای یهود و نصاری آمیخته شد و نوعی فرهنگ التقاطی در گذر ایام شکل گرفت.

رفته رفته که قیامهای شیعی اوج گرفت وگاه فضاهای سیاسی به دلایلی باز شد، دونظریه قیام مسلحانه ونهضت فرهنگی دراذهان مطرح شد.

چون قیامهای مسلحانه به دلیل اقتدار حکام اموی و عباسی عموما با شکست رو به رو می شد، نهضت امام صادق(علیه السلام) به سوی حرکتی علمی می توانست سوق پیدا کند تا از این گذر علاوه بر پایان دادن به رکود و سکوت مرگبار فرهنگی، اختلاط و التقاط مذهبی و دینی و فرهنگی نیز زدوده شود.

لذا اولویت در نهضت امام بر ترویج و شکوفایی فرهنگ دینی و مذهبی و پاسخگویی به شبهات و رفع التقاط شکل گرفت.

تربیت راویان
از گذر ممنوعیت نقل احادیث در مدت زمان طولانی توسط حکام اموی، احساس نیاز شدید به نقل روایات و سخن پیامبر(صلّی الله علیه وآله)، امیر مومنان(علیه السلام)، امام(علیه السلام) را وامی داشت به تربیت راویان در ابعاد مختلف آن روی آورد. لذا اینک از آن امام در هر زمینه ای روایت وجود دارد و این است راز نامیده شدن مذهب به (جعفری).

آری! راویان با فراگرفتن هزاران حدیث درعلومی چون تفسیر، فقه، تاریخ، مواعظ، اخلاق، کلام، طب، شیمی و... سدی در برابر انحرافات ایجاد کردند.

امام صادق(علیه السلام) می فرمود: ابان بن تغلب سی هزار حدیث از من روایت کرده است. پس آن ها را از من روایت کنید. محمدبن مسلم هم شانزده هزار حدیث از حضرت فرا گرفت و حسن بن علی و شامی گفت: من در مسجد کوفه نهصد شیخ را دیدم که همه می گفتند: جعفر بن محمد (علیه السلام) برایم چنین گفت.

این حجم گسترده از راویان در واقع، کمبود روایت از منبع بی پایان امامت را در طی دوره های مختلف توانست جبران کند و از این حیث امام(علیه السلام) به موفقیت لازم دست یافت.

آری! روایت از این امام منحصر به شیعه نشد و اهل سنت نیز روایات فراوانی در کتب خود آوردند. ابن عقده و شیخ طوسی در کتاب رجال و محقق حلی در المعتبر و دیگران آماری داده اند که مجموعا راویان از امام به چهار هزار نفر می رسند و اکثر اصول اربعمإئه از امام صادق (علیه السلام) است و همچنین اصول چهارصدگانه اساسی کتب اربعه شیعه ( کافی، من لا یحضره الفقیه، التهذیب و الاستبصار) را تشکیل دادند.

تربیت مبلغان و مناظره کنندگان
علاوه بر ایجاد خزائن اطلاعات (راویان) که منابع خبری موثق تلقی می شدند، حضرت به ایجاد شبکه ای از شاگردان ویژه همت گمارد تا به دومین هدف خود یعنی زدودن اختلاط و التقاط همت گمارند وشبهات را ازچهره دین بزدایند.

هشام بن حکم، هشام بن سالم، قیس، مومن الطاق، محمد بن نعمان، حمران بن اعین و... از این دست شاگردان مبلغ هستند.

تاجائی که امام (علیه السلام) در ضمن برخی مناظراتشان شاگردان خود را تشویق می نمایند تا در حضورامام در فنی که تخصص یافته و در آن متبحر شده اند، با دیگران رودررو شده و این جرأت وقدرت بیان را به نمایش بگذارند.

جالب تر آنکه امام(علیه السلام) درهر فنی از یکی از ایشان درخواست مطلب می نماید و توان تخصصی افراد را به صحنه مناظره کشیده تا همه بدانند مبلغ دین درفنون تخصصی و ویژه ای که آموزش دیده می بایست به پاسخ بپردازد.

برخورد با انحرافات ویژه
امام علاوه بر آن دو حرکت اصولی، برای رفع انحرافات ویژه نیز می کوشید، مانند آنچه از مرام ابوحنیفه در عراق گریبان شیعیان را گرفته بود، یعنی مذهب قیاس.

چون در عراق تعداد زیادی از شیعیان نیز زندگی می کردند و با سنی ها از حیث فرهنگی و اجتماعی تا حدودی در آمیخته بودند، لذا احتمال تأثیر پذیری از قیاس وجود داشت. یعنی یک آفت درونی که می توانست شیعیان را تهدید کند، لذا امام در محو مبانی مذهب قیاس و استحسان تلاش کرد.

مبارزه با برداشت های جاهلانه و قرائتهای سلیقه ای از دین نیز در مکتب امام جایگاه ویژه ای داشت و حضرت علاوه بر حرکت کلی و مسیر اصلی، به صورت موردی با این انحرافات مبارزه می کرد.

از جمله آن ها حکایت معروفی است که باهم می خوانیم:

حضرت مردی را دید که قیافه ای جذاب داشت و نزد مردم به تقوا مشهور بود. او دوعدد نان از دکان نانوایی دزدید و به سرعت زیر جامه اش مخفی کرد و بعد هم دوعدد انار از میوه فروشی سرقت کرد و به راه افتاد. وقتی به مریضی مستمند رسید، آن ها را به او داد.

امام صادق(علیه السلام) شگفت زده نزد او رفت و گفت: چه می کنی؟

او پاسخ داد: دو عدد نان و دوعدد انار برداشتم. پس چهار خطا کردم و خدا می فرماید: ( من جإ بالسیئه فلا یجزی الامثلها)؛ هرکس کار بدی بکند کیفرنمی بیند مگر مثل آن را. پس من چهار گناه دارم.

از طرف دیگر چون خدا می فرماید: (من جإ بالحسنه فله عشر امثالها)؛ هرکس یک کار نیک انجام دهد، برایش ده برابر ثواب هست. و من چون آن چهار چیز (دو نان و دو انار) را به فقیر دادم، پس چهل حسنه دارم که اگر چهار گناه از آن کم کنم، 36 حسنه برایم می ماند!

امام(علیه السلام) در برابر این برداشت و قرائت نا صواب که برعدم درک و احاطه کامل به مبانی فهم آیات بنا شده بود، پاسخ داد که: ( انما یتقبل الله من المتقین)؛ خداوند کار نیک را از متقین قبول دارد. یعنی اگر اصل عمل نا مشروع شد، ثوابی بر آن نمی تواند مترتب باشد.

آری! دوری از منبع و حی و اخبار اهل بیت رسالت، سبب شد مردانی پای به عرصه گذارند و ادعای فضل کنند که هرگز مبانی فکری قرآن و دین را به خوبی نفهمیده اند و از این روی همواره خود و پیروانشان را به راه خطا رهنمون می شوند.

هـدف امام صادق(علیه السلام) از گسترش برنامه فرهنگی، چاره جهل امت و تقویت عقیده به مکتب و نظام ونیز ایستادگـی در برابر امـواج کفرآمیز و شبهه های گمراه کننده و حل مشکلات ناشـی از انحراف حکـومت بـود.

تلاش آن حضرت ازطرفی مقابله با امـواج ناشناخته و فاسد اوضاع سیاسـی عهد امـویان وعباسیان بـود که انحرافات عقیدتـی آن، بیشتر معلـول ترجمه کتابهای یـونانی و فارسـی و هندی و پدید آمدن گروههای خطـرناک از جمله غلات و زنـدیقان و جـاعلان حـدیث و اهـل رای و متصـوفه بـود که زمینه هـای مسـاعد رشـد انحـراف را به وجـود آورده بـودنـد.

امام(علیه السلام) در برابر تمامی آنها ایستادگی کرد و در سطح علمی، با همه مشاجره و مباحثه کـرد و خط افکارشان را بـرای ملت اسلام افشا نمـود و از طـرف دیگـر با تلاشهای خستگـی ناپذیر، مفاهیـم عقیدتـی و احکام شریعت را منتشر ساخت و آگاهـی علمی را پراکند و تـوده های عظیـم دانشمندان را به منظورآمـوزش مسلمانان مجهز ساخت.

امام صادق(علیه السلام) مسجـد پیامبر را درمدینه مـحـل تـدریـس خـویش قرار داد و مردم دسته دسته از دور و نزدیک به آنجا مـی شتافتند و سـوالات گوناگـون خـود را مطرح و جـواب لازم را دریافت مـی نمـودند.

از جمله استفاده کننـدگان از محضر آن بزرگوار، مالک بن انس، ابوحنیفه، محمد بن حسـن شیبانی، سفیان ثوری، ابـن عیینه، یحیـی بن سعیـد، ایـوب سجستانـی، شعبه بـن حجاج،عبـدالملک جریح و دیگران بـودند.

امام صادق (علیه السلام) به پیروان خود فرمان داد که به حاکـم منحرف پناه نبـرند واز داد و ستـد وهمکاری با او خودداری کننـد و به اصحاب و دوستان خـود سفارش مـی کـرد که درهر کار، مخفیانه عمل کنند و تقیه را رعایت نماینـد و درهرعملـی که انجام می دهند، توجه کامل داشته باشند که دشمنان مخالفانشان متـوجه آن نشونـد.

امام صادق (علیه السلام) دوش به دوش نهضت عظیم علمی و انقلاب فرهنگی، در هر فرصتی به طاغوت زدایی پرداخت. اوهرگز تسلیم طاغوت های عصرش نشد، بلکه همواره با آنها در ستیز بود و سرانجام در همین راستا او را شهید کردند.

آن حضرت گر چه قیام را محکوم کرد ولی در مورد قیام مسلحانه به یکی از شاگردانش به نام سدیر که در کنار چند عدد گوسفند توقف کرده بودند فرمود: (( والله لو کان لی شیعه بعدد هذه الجداء ما وسعنی القعود ))؛ سوگند به خدا اگرشیعیان(راستین) من به اندازه تعداد این بزغاله ها بودند، خانه نشینی برایم روا نبود و قیام می کردم. وقتی که سدیر آن بزغاله ها را شمرد، هفده عدد بودند.

تعداد صفحات : 2

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    نظر شما در مورداین سایت .
    آمار سایت
  • کل مطالب : 23
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 16
  • آی پی دیروز : 29
  • بازدید امروز : 6
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 6
  • بازدید ماه : 47
  • بازدید سال : 54
  • بازدید کلی : 1,268